حميد بعيدينژاد در گفتوگوي اختصاصي با «اعتماد»:
اروپا پيام دادكه با مخالفتهاي امريكا همراهي نخواهيم كرد
سارا معصومي: حصول برنامه جامع اقدام مشترك در ماه جولاي و پايان پروندهاي با عمر بيش از يك دهه در ماه دسامبر، سال 2015 را به سال تعامل و ديپلماسي در حل سختترين و پيچيدهترين پرونده آژانس بينالمللي انرژي اتمي در نيم قرن گذشته تبديل كرد؛ پروندهاي موسوم به پيامدي كه عملا به كيفرخواستي عليه ايران در شوراي حكام و به تبع آن شوراي امنيت بدل شده بود. با مختومه اعلام شدن پرونده موسوم به پيامدي عملا ايران و آژانس از بازگشت به عقب دستبرداشته و از اين پس همكاريهاي دو طرف مختص به فعاليتهاي هستهاي ايران در حال و آينده خواهد بود. آژانس بينالمللي انرژي اتمي هم صرفا در دو حوزه فعاليتهاي ايران در حال و آينده حق اظهارنظر خواهد داشت. حميد بعيدينژاد، مديركل سياسي و امور بينالملل وزارت امور خارجه را در وين پس از نشست سرنوشتساز و تاريخي 24آذر شوراي حكام و در روزهاي شلوغ جلسات بررسي جزييات اجرايي ريز و درشت برجام ملاقات كردم؛ روزهايي كه بعيدينژاد به عنوان رييس تيم كارشناسي ايران به تنهايي در حال رايزنيهاي فني بسيار ريز با همتاهاي خود از كشورهاي 1+5 است.
در قطعنامه شوراي حكام عمر 10 سال براي خروج پرونده از دستور كار اين شورا در نظر گرفته شده است. با توجه به تبعات در دستور كار بودن طولانيمدت پرونده در شوراي حكام آيا امكان كاستن از اين زمان براي ايران وجود نداشت؟
اين 10 سال منطبق با عمر قرار گرفتن موضوع ايران در دستور كار شوراي امنيت است. در عنوان قطعنامه شوراي حكام آمده است كه اين قطعنامه در اجراي برجام و در پرتو اجراي قطعنامه 2231 شوراي امنيت خواهد بود. بنابراين به اين دليل كه از نظر شوراي امنيت پرونده ايران 10 سال در دستور كار خواهد بود و شوراي حكام هم به اين دليل كه عنوان قطعنامه و چارچوب حقوقي آن اجراي قطعنامه شوراي امنيت است موضوع را براي 10 سال در دستور كار خود قرار داده است.
اين دوره 10 ساله دوره پرريسكي براي ايران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي نيست؟ در بحث شوراي امنيت وضعيت متفاوت است و به نوعي رايزنيهاي سياسي كارساز خواهد بود اما ما سابقه همكاريهاي خوبي با آژانس بينالمللي انرژي اتمي به دليل بهانهگيريهاي فني آن نداريم. آيا با تعيين اين 10 سال ما عضوي استثنايي از امضاكنندگان انپيتي شدهايم؟
اگر به موضوع توافق هستهاي از منظر بحث نظارتي با آژانس و نه ديگر ترتيباتي كه طبيعتا لغو خواهند شد نگاه كنيم پس از اين 10سال هم كه پرونده ما عملا از دستور كار شوراي امنيت خارج ميشود همين ترتيبات نظارتي كه در اين 10 سال پيش روي ما براي اجرا است را كم و بيش بعد از 10 سال باز هم بايد اجرا كنيم و دليل آن هم اين است كه اين مقررات تعهدات پادماني ايران و اقدامات در چارچوب پروتكل الحاقي است. آنچه ما در برجام پذيرفتهايم در چارچوب تعهدهاي پادماني و پروتكل الحاقي است و مساله استثنايي را براي ايران نپذيرفتهايم. حتي طرف مقابل انتظار داشت كه ايران فراتر از پروتكل الحاقي تعهداتي را بپذيرد كه ما زير بار اين مساله نرفتيم. شما اگر به قطعنامههاي مصوب شوراي حكام در سالهاي 2003 تا 2005 هم نگاه بكنيد ميبينيد كه صراحتا يكي از درخواستهايي كه شوراي حكام از ايران داشته است اين بود كه ايران بايد نظارتهايي فراتر از پروتكل الحاقي را بپذيرد. ما در برجام تعهدهايي فراتر از پروتكل الحاقي را نپذيرفتهايم. بنابراين حتي زماني كه اين بحثها هم پايان يابد ما شبيه همين اقدامهايي كه در اين مدت بايد انجام بدهيم را بايد به عنوان يك عضو انپيتي ادامه دهيم. تنها مساله متفاوت بحثهاي حقوقي خواهد بود كه قطعنامه شوراي امنيت پايان مييابد و طبيعي است كه در دستور كار شوراي حكام هم نخواهيم بود اما اين بدان معنا نيست كه اقدامهاي پادماني تهران متوقف ميشود بلكه اقدامهاي پادماني تهران منطبق بر تعهدهاي ما در انپيتي و پروتكل الحاقي است.
در بند 3 قطعنامه شوراي حكام آمده است «راستيآزمايي و نظارت آژانس بر تعهدات مرتبط هستهاي ايران كه در برجام پيشبيني شده است نبايد به عنوان ايجاد سابقهاي براي رويههاي استاندارد راستيآزمايي آژانس تلقي شود، و همچنين تاكيد ميكند كه اين امر نبايد به نحوي تفسير شود كه به هر نحوي با حقوق و تكاليف آژانس براي راستيآزمايي تبعيت دولتها از موافقتنامههاي پادماني آنها و در موارد مرتبط با پروتكلهاي الحاقي و گزارش آنها به شوراي حكام تعارض پيدا كند يا آنها را تغيير دهد.» آيا اين به معناي اين نيست كه ايران تعهداتي را قبول كرده است كه مرسوم نيست و نبايد به سنتي در رابطه آژانس با ساير كشورها بدل شود؟
دقيقا مانند همين جمله در قطعنامه شوراي امنيت هم وجود دارد. اين جمله عمدتا ناظر بر اين است كه در خصوص پرونده ايران، آژانس همه ترتيبهاي جزيي را كه انجام ميدهد، قرار نيست به طور استاندارد و يكسان براي ديگر كشورها هم اعمال شود. به عنوان مثال شيوهاي كه براي بستن پرونده موسوم به پيام دي عمل شده است در حقيقت شيوه خاصي است كه نتيجه مذاكرات ما با آژانس با پذيرش كشورهاي 1+5 است. اين ترتيبها قرار نيست به شكل مقررات درآمده و براي همه اعمال شود. همينطور اين عبارت در خصوص يكسري امتيازهايي است كه از نظر سياسي براي ايران قايل شدهاند و قرار نيست به همين صورت به ديگران هم داده شود. اما در مورد اينكه آيا دقيقا تعهدهاي داده شده از سوي ما نعل به نعل بر اساس پروتكل الحاقي است يا خير؟ بايد بگويم كه ما در اينگونه موارد دو نوع اقدام داريم: مورد اول اقدامهايي است كه كاملا حدود اجرايي و جزيي آن در پروتكل مشخص شده است و اما دوم آنكه برخي موارد در پروتكل الحاقي وجود دارد كه به شكل كلي آمده است و چگونگي اجراي ترتيبهاي جزيي آن موارد به نحوه مذاكره آژانس با هركدام از كشورهاي عضو انپيتي بستگي دارد. اما ما در قالب برجام با آژانس در خصوص ترتيبهاي اجراي برخي از اين گونه موضوعات به تفاهمي با هم رسيدهايم. ما بر اساس تفسيري كه داشتهايم و انتظارهايي كه آنها داشتهاند و همچنين شكل و جنس برنامه هستهاي خود با آژانس تفاهمهايي داشتهايم. اما به اين دليل كه برخي ديگر از كشورها عين اين فعاليتها را به اين سبك ندارند، مورد هركشور و شكل درخواستها و گفتوگوهاي آژانس با آن كشورها در خصوص اين ترتيبها متفاوت است. اين بند هم به اين معناست كه ترتيبهاي مورد توافق ميان ايران و آژانس در اين خصوص نبايد به سابقهاي براي همه تبديل شود. به عنوان نمونه برهيچ كس پنهان نيست كه ايران براي دسترسي به پارچين ترتيبهاي ويژهاي را با آژانس تفاهم كرد و قرار نيست كه اين مساله براي همگان به يك مدل تبديل شود و مساله دسترسي به تاسيسات ساير كشورها هم مانند دسترسي آژانس به پارچين باشد.
تدابير حقوقي و فني ايران و 1+5 براي روزهاي اجراي برجام در 10 سال آينده بسيار دقيق و مشخص و به زبان سادهتر محكم كاري شده است اما در خصوص همكاري ايران با آژانس در 10 سال آينده كه پرونده ما در دستور كار قرار خواهد داشت چه تدابير و تضمينهايي در نظر گرفته شده است؟ اگر ما با آژانس در مورد مساله فني در 10 سال آينده به اختلاف جدي برخورد كنيم راهحل وفصل چه خواهد بود؟
آژانس بينالمللي انرژي اتمي نهادي تخصصي است كه فعاليت آن بر اساس اساسنامه آژانس است و در اساسنامه هم رويههاي لازم براي حل اختلاف پيشبيني شده است. از جانب ديگر آژانس مجري تصميمهاي شوراي حكام است. تفاوتي كه در اين دوره از مذاكرات با مذاكرات دورههاي قبل وجود داشته است اين بود كه پيش از اين دوره، مذاكرات با 1+5 و مذاكرات با آژانس در دو مسير مجزا از هم پيگيري ميشد. اين به آن معنا بود كه براي مذاكره با 1+5 يك سري ترتيبها و اصول و مباني وجود داشت كه با مسيري كه با آژانس بينالمللي انرژي اتمي طي ميكرديم كاملا متفاوت بود. نقطه بارز رهيافت جديد ما در دو سال گذشته اين بود كه ما اين دو را در يك مجموعه نگاه كرديم. دليل اين رويكرد هم اين بود كه در شوراي امنيت اين اعضاي دايم هستند كه در بسياري از مسائل حرف نخست را ميزنند و ما با اين اعضاي دايم در 1+5 در حال مذاكره بوديم و در شوراي حكام آژانس هم باز عمدتا همين كشورها تاثيرگذار هستند و از نظر سياسي اعضاي 1+5 نقش بسيار مهمي در تصميمهاي آژانس دارند. اگر كار با آژانس را جدا از كشورهاي سياسي تاثيرگذار بر آن پيگيري بكنيم همواره همين نگراني مد نظر شما وجود خواهد داشت، چرا كه آژانس به تنهايي تصميمگيرنده نخواهد بود و صرفا مجري تصميمات شوراي حكام است. اگر آژانس و ما در اين عمر 10 ساله برجام به اختلافي برخورد بكنيم يا اين مشكل با رايزني با همان آژانس در چارچوب مفاد اساسنامه آژانس قابل حل است يا خير. اگر آژانس نتواند اين مشكل را حل بكند مساله مورد اختلاف به شوراي حكام ارجاع داده خواهد شد و آنجاست كه ما بايد با شوراي حكام و اعضاي اصلي اين شورا به تفاهم برسيم. اگر اين تفاهم حاصل شود اختلاف با آژانس هم حل شده است. تا زماني كه در كنار همكاري و مذاكره با آژانس مسير مذاكره با 1+5 را هم باز است ميتوانيم اطمينان داشته باشيم كه اگر مسائلي هم به وجود آيد موضوع با مشاركت اين كشورها به شكل موثري حل خواهد شد.
تاكيد شما بر تفاهمهاي سياسي بيش از مسائل فني است اما در اين صورت اگر تركيب سياسي در 10 سال آينده در يكي از كشورهاي 1+5 مانند امريكا تغيير كند تكليف اين همه تكيه بر رايزنيهاي سياسي چه خواهد شد؟
تفاهم سياسي پشتوانههاي ما براي تفاهم فني است كه فقط در صورت لزوم بهكار خواهند آمد. طبيعتا اگر تصميمها در كشورها تغيير كند ما هم بر اساس واقعيتها تغييراتي در سياستها و تاكتيكهاي خود خواهيم داد. اما اهميت قطعنامه شوراي حكام اين است كه فارغ از مسائل گذشته و آينده كل بحث پيامدي مختومه شده است و هيچ كشوري نميتواند حتي اگر تركيب سياسي در آن تغيير كند با اتكا به بحث پيامدي بر ايران فشار وارد كند و هيچ كسي نميتواند تفسيري داشته باشد كه مجددا از آن مسير بحثي را عليه ايران باز كند. اما در خصوص مسائل جاري اگر نتوانيم آژانس و كشورها را نسبت به موضوعي قانع كنيم، البته اگر يكي از كشورهاي متنفذ شوراي حكام سياست خاص و منفي داشته باشد ميتواند به آژانس فشار بياورد كه روي مسائل حال حاضر هستهاي ايران نه مسائل گذشته ايراد بگيرد و كشور فوق ميتواند بگويد مثلا بر اساس فلان ماده پروتكل يا پادماني بايد ايران در خصوص فلان موضوع به آژانس توضيحات بيشتري بدهد و آن زمان اين تكليف بر عهده ما است كه بر اساس مقررات مندرج در اساسنامه آژانس، مفاد مقررات پادمان و مقررات پروتكل الحاقي موضوعي كه مطرح شده است را حلوفصل كنيم. اگر هم با آژانس اختلاف پيدا كنيم و موضوع به شوراي حكام بازگردد و كشورهايي هم باشند كه بخواهند از آن موضوع عليه ما استفاده كنند اين واقعيتي است كه احتمال پيشامد آن در هر زماني وجود دارد. اما مهم اين است تا زماني كه ما فرآيند برجام را داريم كه ساز و كاري است براي اينكه بتوانيم با كشورهاي 1+5 در ارتباط مستقيم و نزديك باشيم ميتوانيم به حل و فصل بسياري از مسائلي كه شايد به آن برخورد كنيم اميدوار باشيم.
آيا ميتوانيم با اين نگاه سياسي از موفقيت برجام در ايجاد شكاف در ميان اعضاي 1+5 و دوري جستن اروپاييها از بسياري از تندرويها در امريكا سخن بگوييم؟
بله دقيقا. بارها كه ما در امريكا شاهد حركتهاي مخالفي با برجام مثلا در كنگره بوديم اروپاييها در هر مقطعي پيامهاي روشني دادهاند و تاكيد كردهاند كه اروپا با مخالفتهاي امريكا همراهي نخواهد كرد و در چند مقطع مهم اين پيام در سطوح بسيار بالاي سياسي به مقامهاي امريكا و به خصوص كنگره امريكا كه همواره در مسير مذاكرات سنگاندازي ميكرد داده شده است. حتي در مساله اخير تصويب قانوني در كنگره مبني بر نياز به اخذ ويزا براي كساني كه به ايران سفر بكنند اتحاديه اروپا موضع بسيار روشني گرفته و پيامهاي روشني را به امريكا داده است. ما مبنايي را در مذاكرات خود تثبيت كردهايم كه مخالفت با آن توسط هر دولتي در امريكا بسيار سخت و هزينهبر است. به خصوص اگر به اين قضيه در چارچوب آژانس نگريسته شود اين مخالفت غيرممكن ميشود. ما در حال حاضر مسير بسيار روشني پيش روي خود داريم. يكي از اين مسيرها اجراي قوانين پادماني است كه ما همواره به آن پايبند بودهايم و مساله دوم هم اينكه تا زماني كه مجلس ايران پروتكل الحاقي را امضا نكرده ما آن را به شكل داوطلبانه اجرا خواهيم كرد و زماني هم كه در مجلس تصويب شد به شكل حقوقي رسما اجرا خواهيم كرد. بنابراين تا زماني كه ما اين مسير را طي ميكنيم هيچ مبنايي براي مخالفت و سنگاندازي در مسير همكاري ما با آژانس وجود نخواهد داشت و طبيعتا مخالفان ما در حال حاضر در شرايط بسيار سختي قرار گرفتهاند. چرا كه موضوعات گذشته كه بهانههاي كافي براي دخالتها در برنامه هستهاي ما ايجاد ميكرد كلا بسته شده است و بنابراين به هيچوجه نميتوانند به آن مسائل تمسك بجويند و مسائل آينده هم ساز و كارهاي خود را دارد و ما مطمئن هستيم كه ميتوانيم از مسائلي كه احيانا در آينده به وجود خواهد آمد هم به خوبي عبور كنيم چرا كه مسير كاملا حقوقي و قراردادي است.
گزارش يوكيا آمانو در خصوص فعاليتهاي ايران در گذشته به عنوان سندي ماندگار در پرونده هستهاي ايران است. هرچند كه به گواه راي شوراي حكام پرونده موسوم به پيام دي مختومه شد اما گزارش آمانو دستمايه خوبي براي فضاسازيهاي رسانههاي غربي در آينده شد. آيا هيچ راهي براي كاستن از ابهامهاي اين گزارش وجود نداشت؟
آژانس براي حل و فصل كامل اين موضوعات از ايران سه درخواست داشت، درخواستهايي كه از روزهاي نخست صدور قطعنامهها عليه ايران در شوراي حكام از تهران خواسته بود. نخست: ارايه اسناد لازم براي نقض آن ادعاها، دو: دسترسي به كارشناسان هستهاي ايران كه بتواند با متخصصان در ايران براي نقض ادعاهاي مدنظر خود صحبت كند و سه: دسترسي به هرمكاني كه آژانس مايل است. ايران در هر سه مورد اين مسائل با محدوديتهايي روبه رو بود. ما نه ميتوانستيم تمام اسناد حوزه نظامي را در اختيار آژانس قرار دهيم و به عنوان مثال قادر به ارايه تمام اسناد تحقيقاتي خود در حوزههاي سلاحهاي متعارف و موشكي به آژانس نبوديم. علاوه بر اين نميتوانستيم چنين دسترسيهايي به سايتهايي كه مدنظر آنهاست بدهيم، چرا كه اين سايتها همگي محرمانه هستند، به خصوص كه آنها تمايل داشتند به سايتهاي نظامي دسترسي پيدا كنند و اين مساله براي ما ممكن نبود. سوم اينكه آژانس مايل بود با كارشناسان گفتوگو داشته باشد و اين هم به همان دلايل امكانپذير نبود چرا كه حتي بسياري از كارشناسان در ايران حاضر نيستند با آژانس مواجه شوند و از امنيت خود نگران هستند. بنابراين مجموعه اين محدوديتها باعث شد كه ما نتوانيم اين انتظارهاي آژانس را برآورده كنيم و طبيعي است كه در اين شرايط نميتوانستيم انتظار داشته باشيم آژانس همه پرسشهاي خود را پاسخ يافته و حل شده تلقي كند. چرا كه حل اين سوالها و پاسخگويي به آنها ناظر به اين است كه يكي از سه راه پيش روي آژانس هموار شود. بنابراين آقاي آمانو مشي منطقي و درستي را اتخاذ كرد و گفت آنچه براي آژانس مهم است آن است كه بايد پازل تصويري براي من روشن شود و در غير اين صورت نميتوانم ارزيابي ارايه كنم. اما اگر اين پازل روشن شد من ارزيابي خود را ارايه خواهم كرد هرچند ممكن است در برخي نقاط اين تصوير ابهامهايي وجود داشته باشد، چون اين ابهامها به گونهاي نيست كه لطمه به تصوير كلي كه من به دست آوردهام، وارد كند. زماني كه ما توانستيم با توضيحات و دلايل در حد مقدورات خود به آژانس پاسخگو باشيم آژانس به روشن شدن پازلي كه به دنبال آن بود، دست يافت.
آيا اين بخشهاي خاكستري و سياه بر زمان انتشار گزارش بيسي يا همان «نتيجهگيري گستردهتر» تاثير منفي نخواهد گذاشت؟
در حال حاضر در سطح بينالمللي گزارش جمعبندي وسيعتر نياز مبرمي به حساب نميآيد. كشورهاي محدودي هستند كه آژانس به اين جمعبندي در خصوص آنها رسيده و اين گزارش را در مورد آنها منتشر كرده باشد. ابعاد برنامه هستهاي ايران بسيار گسترده است و تاسيسات بسيار متنوعي در ايران وجود دارد و گستردگي برنامه ايران به سمتي است كه ما انتظار فوري نداريم كه آژانس با سرعت جمعبندي كلي را در خصوص ما اعلام كند. اما عدم صدور آن جمعبندي مانعي براي گسترش برنامه هستهاي ايران نخواهد بود و البته به عنوان يكي از موضوعاتي كه پس از برجام روي آن متمركز خواهيم بود اين است كه مسير رسيدن سريعتر آژانس به آن جمعبندي را تسهيل بكنيم اما كشوري مانند سوييس هنوز پس از 15 سال كه با آژانس تفاهمهاي ويژه داشته به اين سند جمعبندي نرسيده است. اما آژانس در همين گزارش اخير خود به جملههايي استناد كرده است كه بسيار سريع ميتواند ما را به ارزيابي نهايي نزديك كند. اينكه در گزارش آمده است كه هيچ انحرافي در برنامه هستهاي ايران ديده نشد و اينكه ميگويد در ايران چرخه سوخت هستهاي اعلام نشده وجود ندارد و اينكه كليت صلحآميز بودن برنامه هستهاي ايران را تاييد كرده همان ارزيابيهايي است كه ما اميدوار هستيم به مدد آن سريعتر به گزارش نتيجهگيري وسيعتر دست پيدا كنيم.
گفته شده است كه بيانيه ايران در خصوص گزارش خاكستري آمانو به زودي منتشر خواهد شد. آمانو گزارش خود را دوم دسامبر منتشر كرد اما ما هنوز بيانيه خود در اين خصوص را منتشر نكردهايم. دليل اين تعلل ايران چيست؟
سندي كه قرار است ما در اختيار آژانس قرار دهيم بر اساس نقشه راه است. آژانس ارزيابي خود از نقشه راه را با گزارش آمانو منتشر كرده و اكنون نوبت ايران است كه اين ارزيابي خود را ارايه كند. بناي ما اين است كه اين گزارش بسيار جزيي و دقيق باشد چرا كه كليات مواضع ما در اين ايام از طرق مختلف اعلام شده و ديدگاههاي ما در خصوص بحث آژانس كاملا مشخص است اما آن ارزيابي كه به دنبال انتشار آن هستيم دقيق است و به نوعي پاسخ به دقتهاي فني است كه آژانس داشته است. دوستان ما در سازمانهاي ذيربط در حال كار روي اين سند هستند و كليت اين سند هم مهياست و ما منتظر بوديم كه آخرين ارزيابيها از جلسه شوراي حكام را هم داشته باشيم و تكليف روند كلي را هم در ارزيابي خود داشته باشيم.
اخيرا بخش كارشناسي كميته تحريم شوراي امنيت پرتاب موشك عماد را نقض ماده 9 قطعنامه 1929 اعلام كرده است. وضع تحريمي عليه ايران در اين بازه زماني كوتاه تا روز اجرا ممكن است يا خير؟ آيا اين گزارش را بايد تهديدي براي برجام دانست؟
ايران هيچ كدام از قطعنامههاي شوراي امنيت را نپذيرفته است و اعتقاد هم نداريم كه اصول قيد شده در قطعنامه 1929 يا ساير قطعنامههاي ضد ايراني مشروعيتي دارند. عمر باقيمانده قطعنامه 1929 هم بسيار اندك است. با روز اجراي برجام تمام قطعنامههاي پيشين شوراي امنيت از ميان خواهند رفت. جمعبندي هم كه در حال حاضر در خصوص موشك عماد ارايه شده است جمعبندي كارشناسان كميته تحريم است و اين جمعبندي كارشناسان بايد به سطح كميته تحريم رفته و در آنجا اعضاي دايم و غيردايم در خصوص آن ارزيابي خود را ارايه كنند. اينكه چه جمعبندي در آن جلسه به دست خواهد آمد هنوز مشخص نيست چرا كه ميان تمام اعضاي شوراي امنيت ديدگاه واحدي در خصوص اين مساله وجود ندارد. برخي اعضاي شوراي امنيت مانند امريكا نظر خود را اعلام كردهاند اما ساير اعضا نظر مشابهي ندارند و ما بايد ببينيم كه نهايتا چه جمعبندي انجام خواهد شد. اما واقعيت اين است كه ما در روزهاي پاياني قطعنامه 1929 هستيم و پس از مدت كوتاهي اين مفاد قطعنامه 2231 است كه محل رجوع خواهد بود.
گفته ميشود برخي اقدامهاي امريكا ناقض روح توافق است. اين نقض روح توافق كه بسيار هم شنيده ميشود به چه معناست؟
روح توافق يك اصطلاح حقوقي است. ما در اسناد حقوقي عبارتي داريم با عنوان Letter and spirit؛ مفاد و روح. به اين دليل كه روح در فارسي معناهاي متفاوت دارد و در زبان ما قابل تعبير به مسائل ديگري هم هست اما كلمات مشخص هستند. در هرمعاهده و سندي تعهدهاي مشخصي با عبارات مشخص آمده است و هركشوري كه عضو آن معاهده است مكلف به اجراي آن هم هست. اما روح يك توافق هدف اصلي آن توافق است. به عنوان نمونه روح برجام اين است كه ايران بتواند برنامههاي صلحآميز هستهاي خود را ادامه دهد و تحريمها برداشته شوند و از سوي ديگر طرف مقابل هم به اين نتيجهبندي برسد كه ايران برنامهاي براي توليد سلاح هستهاي ندارد. اتفاقهايي ممكن است در اين فاصله رخ دهد كه ما به روح توافق ارجاع كنيم. به عنوان نمونه كشوري برخي برنامههاي هستهاي خود با ايران را محدود كند و برنامههاي مدنظر هم در برجام مورد اشاره قرار نگرفته باشند. اينجاست كه ما به روح توافق استناد ميكنيم و ميگوييم درست است كه اين محدوديت در برجام مورد اشاره قرار نگرفته اما روح برجام اين است كه برنامههاي صلحآميز تقويت شود. بنابراين استناد به روح توافق كاملا حقوقي است و ما در اشارههاي خود هم به مفاد سند اشاره ميكنيم و هم به روح عمومي آن.