دماسنجي به نام باهنر
داوود حشمتي
آخرين روز ثبتنام كانديداها در حالي سپري شد كه دو جناح در دو طرف سياست ايران دو حال و هواي متفاوت را شاهد بودند. يك طرف اصلاحطلبان قرارداشتند كه حتي با وجود اظهارات تند و تيز ائمه جمعه تهران و قم و تاكيدات آيتالله جنتي بر نظارت استصوابي، همچنان ثبتنام ميكردند. اما در طرف مقابل هوا كاملا ابري بود. لاريجاني روز پنجشنبه ثبتنام كرد. جلالي، رييس فراكسيون رهروان اعلام كرد كه كانديدا نميشود و بعد با اصرار لاريجاني از حوزه انتخابيه تهران (به جاي شاهرود) ثبت نام كرد. لاريجاني اعلام كرد كه در اين انتخابات مستقل ميآيد (به اين معنا كه اخبار مربوط به ائتلافش با اصولگرايان تماما تكذيب ميشود) . هر چقدر اصلاحطلبان براي ثبتنام شور شوق به خرج دادند، اصولگرايان در سكوت به وزارت كشور رفتند. حتي تا آخرين لحظات كسي سراغي از باهنر و حسين فدايي نگرفت. به جاي آن اما اهالي پاستورنشين در دولت نهم و دهم با سروصداي بسياري ثبت نام كردند كه از آن جمله ميتوان به «نمايش انتخاباتي» رويانيان اشاره كرد.
هرچه بود ثبتنامها تمام شد. اصولگراياني كه ثبتنام كردند بدون نگراني به دنبال بستن ليستهاي انتخابات هستند. درحالي كه اين وضعيت در اردوگاه اصلاحطلبان وجود ندارد. اگرچه همه اميدوارند تا شوراي نگهبان «حقالناس بودن راي مردم» را مدنظر داشته و با توجه به نشاطي كه در جامعه احساس ميشود، شرايط حضور سليقههاي مختلف در انتخابات را فراهم كند. با اين حال بحث درباره ليستهاي انتخاباتي اصلاحطلبان را بايد به بعد موكول كرد. اما در اقليم اصولگرايان اتفاقات مهمي صورت گرفته است.
نيامدن محمدرضا باهنر اهميت زيادي دارد. كسي كه به گفته خودش: «از ۲۹ سالگي در مجلس بوده و۳۲ بودجه و۵ برنامه توسعه اقتصادي مصوب كرده و در تدوين سياستهاي كلي نظام نقش داشته است. با هزار نماينده، ۲۰۰ وزير و۴۰۰ استاندار كار كرده و با چهرههاي نامدار اعم از چپ و راست آشنايي نزديك دارد. » (3 ارديبهشت 94 خبرآنلاين) هم باهنر و هم حسين فدايي كه دبيركل جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي است، نقش ويژهاي در پشتپردههاي ارتباط ميان گروههاي اصولگرايي دارند. در اين بين، حدادعادل قراردارد كه همچنان «ساكت» است. همانطور كه در جريان برجام «ساكت» بود.
سكوت حدادعادل (درحالي كه سخنگوي ائتلاف است) را در كنار مستقل آمدن لاريجاني و نيامدن باهنر و فدايي را در كنار اين جمله باهنر كه مدتي پيش در گفتوگو با خبرآنلاين گفته بود: «يك قهرمان قبل از اينكه مدال طلايش را از دست بدهد خودش بايد تشك را ببوسد و كنار برود. » قراردهيد. در اينكه آيا باهنر يك قهرمان است يا نه، لزومي نيست اظهارنظري داشته باشيم. اما نيامدن باهنر دماسنجي است كه نشان ميدهد اوضاع اصولگرايان روبه وخامت است و خواستههاي احمدينژاد در حال تحقق است. پيشتر در همين جريده نوشتم كه «احمدينژاد به دنبال شكست اصولگرايان است». (اعتماد2/10/94) احمدينژاد توانست پايداري را راضي كند برخلاف دفعه گذشته كه حاضر نشده بودند زير چتر جامعتين قرار گرفته و پدرمعنوياش (آيتالله مصباحيزدي) را محور قرارداده بودند، به طور مشكوكي اين شرط را پذيرفته و «فعلا» با اصولگرايان سر يك ميز بنشينند. جايي كه اسمي از پدرمعنويشان هم نيست و او را به عنوان ضلع سوم جامعتين «رسما» و «علنا» نپذيرفتهاند. حضور آنها در اين ائتلاف لاريجاني را مجاب كرد كه با اصولگرايان ائتلاف نكند. نكته مهم اين است: اگر در مجلس نهم نطفه پايداري با محور قراردادن آيتالله مصباح و جدايي از اصولگرايان سنتي سبب موجب اختلافات آنها شده بود، اينبار چسبيدن پايداري (و پايداري مسلكان) به ائتلاف سبب انشقاق در اصولگرايان شده است. باور كنيم يا نه ولي باهنر نبض انتخابات آينده را حس كرده است. تلاشهاي بزرگان اصولگرايي براي وحدت هيچ نتيجهاي دربرنداشت. او آهسته شدن نبض اين بيمار را به درستي تشخيص داده و ترجيح داده تا فعلا «تشك» را آهسته «ببوسد و كنار برود» تا شكست سخت را تجربه نكند. بايد اميدوار بود فضاي نشاطي كه در ثبتنامها شاهد آن بوديم به انتخابات هم تسري پيدا كند. فراموش نكنيم كه مهمترين برگ برنده اصلاحطلبي حضور و نشاط مردم در پاي صندوقهاي راي است. به باور من نبايد از تشخيص باهنر در گرفتن نبض اصولگرايان به راحتي گذر كرد.