شير فلكه آلودگي هوا در ساختمان پرديسان نيست
دست همه ما به دود آلوده است!
اصغر محمديفاضل٭
ميگويند وقتي انگشت شماتتتان را به طرف كسي دراز ميكنيد يادتان باشد كه لااقل سه انگشت ديگر به سمت خودتان نشانه رفته است. اين شايد حكايت اين روزهاي ما براي پيدا كردن مقصران آلودگي هواي كلانشهرها باشد. موضوع از تهران فراتر رفته است. نفس كشيدن در شهرهاي ديگر هم دشوار شده است. مردم در اصفهان، تبريز، مشهد، كرج و اراك به دشواري نفس ميكشند. خوزستان هم كه قصه و غصههاي خودش را دارد. زماني نفس كشيدن رايگان بود. اما انگار اين روزها «اكسيژن» را هم بايد جزو كالاهاي لوكس طبقهبندي كرد.
در حالي كه هيچ كس را نميتوان به صورت مشخص عامل هواي چركآلود اين روزها قلمداد كرد، بايد اعتراف كنيم كه دست همه ما،
كم و بيش در اين ماجرا «دودآلود» است. نياز چنداني به استخدام كارآگاه و تشكيل كارگروههاي ويژه نيست. قاضي، نماينده مجلس، وزير، كارمند، خانهدار، دانشجو، كاسب، فرقي نميكند. كافي است از ميان دود سرمان را بالا بگيريم يا توي آينه خودروي شخصي تكسرنشين به خودمان يك
نيم نگاهي با صداقت و انصاف بيندازيم و از خود بپرسيم: آيا من در بروز اين فاجعه مقصر نيستم؟
در حالي كه بيش از يك دهه از ورود دولت و مجلس به موضوع حذف و جايگزيني خودروهاي فرسوده ميگذرد، آمار خودروهاي حذف شده كمتر نشاني از يك عزم جدي دارد. براي تطهير دولتهاي قبلي و فعلي كه در بروز اين اتفاق مقصر بودند لازم نيست دنبال چرايي بگرديم. دولتها مقصرند چون نهتنها اراده قاطعي از خود براي برخورد با اين وضعيت نشان ندادهاند بلكه به جاي سرمايهگذاري در حمل و نقل عمومي و سامانههاي كمتر آلاينده، با توليد بنزينهاي مرگآفرين و حمايت از خودروسازي بيكيفيت به استقبال افزايش آلودگي رفتهاند. هر سال تاخير در حذف خودروهاي فرسوده، طول عمر ناوگان را بالا برده و ظاهرا افزايش كيفيت، ايمني، كاهش آلودگي و از همه مهمتر كاهش مصرف سوخت نيز قرار نيست در دستور كار خودروسازان وطني قرار گيرد. در حالي خودروهاي فرسوده عامل ايجاد حدود ۸۰ درصد آلودگي كلانشهرها معرفي ميشود كه بخش عمدهاي از آنها تاكسيهاي فرسوده هستند و انتظار ميرفت مسوولان به جاي اعطاي وامهاي تشويقي براي هدايت تكسرنشينان به خيابانها، خودروسازان را به بازار فراموش شده بيش از ۵۰ هزار تاكسي فرسوده در كشور هدايت كنند. اما با تاسف به نظر ميرسد ما با اتخاذ برخي تصميمات، يك مشكل را حل ميكنيم ولي باعث وخامت چند مشكل ديگر و حتي ايجاد مشكلات جديدتر ميشويم.
مجلس شوراي اسلامي نيز در بروز اين شرايط بيسهم نيست. چرا وكيلالرعايا كه بايد پيگير «حقوق مسلم» مردم باشند، نگران «حق تنفس» نيستند؟ محيط زيست اولويت چندم يك نماينده است؟ هنگام اعطاي بودجه به محيط زيست با وسواس رفتار كردن و از سوي ديگر با سدسازان و جادهآفرينان و معدنكاوان همدلي كردن را نتيجهاي جز آنچه هست نميتوان انتظار داشت. اگر نمايندگان ما در مجلس نسبت به وضعيت محيط زيست كشور حساس، پرسشگر، جدي و حامي بودند امروز نبايد شاهد تعطيلي مكرر مدارس، تعليق امور اداري، كاهش ساعتهاي رفت و آمد و افزايش شمار كساني ميبوديم كه در راهروهاي بيمارستانها و مطبها با ماسكهايي بر دهان صف ميكشند. همان ماسكهايي كه برخي در ايام خاص با آن عكس يادگاري ميگيرند.
در حوزه قضا هم اگر آن درجه از حساسيت، جديت، پيگيري و اهتمامي كه به درستي نسبت به برخورد با اخلالگران اقتصادي صورت ميگيرد، نسبت به مفسدان منابع حياتي كشور (آب، هوا، خاك و تنوع زيستي) وجود داشته باشد، نفسهاي مردم تا اين اندازه دودآلود نميشد. تعارف را كنار بگذاريم، بازوي اجرايي سازمان نحيف محيط زيست كشور براي برخورد با عوامل آلاينده بسيار لاغر است. گاهي برخوردهاي قهري اصلا جدي گرفته نميشود و حتي كارگران صنايع هم ميدانند كه حكم توقيف و توقفهاي صادره مقامات قضايي را ميشود با چند تلفن و سفارش و هياهوسازي و تحميل مصلحتانديشيهاي كوتاهمدت، لغو كرد يا فضايي ايجاد كرد كه اساسا شكايت پس گرفته شود.
چند روز پيش، رييس شوراي شهر تهران تصريح كرد آلودگي هواي تهران مرگ تدريجي است. اعترافي تا اين اندازه صريح از مسوولان عاليرتبه در خصوص اهميت مساله محيط زيست و پيوند كليدي آن را به «زندگي» كمتربه ياد داريم. اما آيا شوراي شهر به وظيفه نظارتياش بر عملكرد شهرداري به درستي عمل كرده است؟ مردم حذف فضاهاي سبز شهري و رشد هر روزه برج قارچهايي رنگارنگ را ميبينند. با گفتاردرماني ممكن است بتوان همدلي اجتماعي خريد اما از آن راهكار به دست نميآيد. از مسووليني كه اهرمهاي قدرت را در دست دارند، انتظار ميرود دست به اقدامهاي جدي، علمي و عملي بزنند وگرنه گله و شكايت كردن را هر مسافري كه اين روزها سوار تاكسي و اتوبوس و مترو ميشود به صورت حرفهاي ميتواند انجام دهد.
فقدان مسووليت اجتماعي، تكه ديگري از پازل آلودگي هواست. من به عنوان يك شهروند عادي كه با بهانههاي مختلف- و گاهي صحيح - بدون احساس مسووليت در چنين هوايي خودروي شخصيام را به خيابان ميآورم، با كمال آرامش آلودگي هوا را نفرين ميكنم و انگشت شماتت را به سوي ديگران دراز ميكنم. بلغاريها ضربالمثلي دارند قريب به اين مضمون: «يك قطره به اضافه يك قطره ميشود يك قطره بزرگ، نه دو قطره». با همين نگاه ساده ميتوان حدس زد كه حتي حضور يك خودروي اضافي در خيابانها قابل اغماض نيست. يك ريشه اين رفتار فقدان آموزش و اطلاعرساني كافي است. هنوز نه دانشگاهها، نه صاحبان فكر، نه گروههاي مرجع اجتماعي و نه رسانهها نتوانستهاند اهميت موضوعي چنين ساده را به افكار عمومي بقبولانند كه تردد خودروهاي تكسرنشين در كلانشهرها يعني ترافيك غيرضروري، يعني اتلاف عمر بيبازگشت، يعني هدردادن سوخت و سرمايه ملي، يعني مصرف روزافزون قرصهاي مُسكن، يعني آلودهتر شدن هوا، يعني فرصتي دوباره به دود كه در دل آسمان آبي نقش سياهش را پررنگتر از قبل نقاشي كند.
نوشتارهايي از اين دست را برخي، نصيحتهاي پيرانهسرلقب ميدهند. از آن دست حرفهايي كه ميشود «شنيد» اما لزومي ندارد به آنها «گوش» داد. تعطيلي درماني و انتظار فرج از ابر و باران كشيدن راهكار نيست، درمان نيست، تنها حواله كردن مشكل به فرداست. فرض كه اين چند روز هم گذشت و يك اتفاق خوب افتاد. اما اگر اين اتفاق، تلخ و گزنده و مرگزا بود، چه كنيم؟ از همان دست اتفاقاتي كه دسامبر سال ۱۹۵۲ (آذرماه 1331) در انگلستان افتاد. آلودگي هوا در شهر لندن با سرماي كمسابقه تشديد شد و مهدود غليظي همه شهر را فراگرفت كه نزديك چهارهزار نفر را به كام مرگ برد و بيش از صد هزار تن را بيمار كرد. برخي آمار كشته شدگان آن واقعه را بيش از 10 هزار نفر برشمردند. يعني آدمها مثل برگ پاييزي روي پياده روها ميافتادند و جان ميباختند. بدون شليك هيچ گلولهاي. به همين سادگي!
در شرايط دودآلود كنوني سادهترين كار حمله به مديران محيط زيست است. گويي شيرفلكه دود در ساختمان سنگي پرديسان نصب شده كه بشود با كم يا زياد كردن آن ميزان آلودگي هوا را كنترل كرد. البته با فشارهايي از اين دست ممكن است كه بتوان «رييس سازمان حفاظت محيط زيست» را عوض كرد، اما بعيد است بتوان حال اين «هوا» را عوض كرد.
طبيعت مهربان است. اما وقتي قهر كند و بر سر خشم بيايد، آن وقت در قالب سيل، در پوشش دود، در قامت زلزله ميتواند هستي را به نيستي تبديل كند. آلودگي اين روزهاي هوا تقصير هيچ كس نيست، تقصير همه ما است. بيهوده در كارگروهها و پژوهشگاهها و اتاقهاي فكر و جلسات متمادي به دنبال مقصر نگرديم. كافي است آينه را نگاه كنيم!
٭كارشناس محيط زيست