تحريم؟ اصلا نمنه...
ضمن اينكه توسعه چين ضربه اساسي را بر نگرشهاي دولتمحورِ تصديگرايانه وارد كرد و جايگاه دولت را به سياستگذاري و حاكميتي ارتقا داد و رسيدن به اين برداشت براي كشورهاي در حال توسعه يك نياز مبرم بود. بنابراين همه كشورهاي در حال توسعه بايد خود را به تناسبي مديون توسعه چين بدانند و در اين ميان اگر رشد اقتصادي چين نبود احتمالا قيمت نفت در حد همان 10 دلار در هر بشكه باقي ميماند. گذشته از اين مقدمه در اين يادداشت به وجه ديگري از ماجراي روابط ايران و چين پرداخته ميشود كه بيشتر خاص ايران است.
از زماني كه ايران تحريم شد، چين و تا حدي هند، تبديل به يك قطب روابط اقتصادي با ايران شدند. فارغ از اينكه چرا و به چه دليل ايران تحريم شد و آيا سياستهاي طرف مقابل در پي ايجاد اين وضع بود يا اشتباهات دولت پيش نيز زمينهساز ماجرا بود، اين پرسش مطرح شد كه سود اصلي از اين تحريمها نصيب كدام كشور ميشود؟ و هنگامي كه چين به عنوان پاسخ صحيح معرفي ميشد، برخي نيروها نگاه منفي خود را متوجه چين ميكردند. به ويژه آنكه واردات برخي كالاهاي كمكيفيت چيني نيز، بازار ايران را دچار اغتشاش كرده بود.
مشكل اصلي نگاه فوق اين است كه درك درستي از روابط ميان كشورها ندارد. آنان گمان ميكنند كه چين يا كشور ديگري مسووليت حفظ منافع ملي ايران را به عهده دارد. در حالي كه مسووليت حفظ اين منافع به عهده دولت و مردم ايران است. وقتي كه رييس دولت در ايران، قطعنامههاي شوراي امنيت را كاغذپاره ميدانست يا حتي از تحريمها استقبال ميكردند و ميگفتند، «تحريم؟ اصلا نمنه...» نبايد توپبازي خراب خود را به زمين كشورهاي ديگر بيندازند. ما هم در مواجهه با ساير كشورها در پي كسب منافع ايران بايد باشيم و نه منافع آنان. واردات اجناس كمكيفيت نيز مشكل دولت احمدينژاد بود كه نظارتي بر واردات كالاها نداشت و الا كالاهاي توليد چين همه كمكيفيت نيستند، كه اگر همه توليدات آنها فاقد كيفيت بودند، بازار جهان را به تصرف خود درنميآوردند. متاسفانه ما ياد نگرفتهايم كه مسووليتپذيري لازم را از خود نشان دهيم و بهجاي آنكه به خودمان نگاه كنيم و درك درستي از ديگران و خودمان پيدا كنيم، در پي تخطئه موفقيتهاي ديگران هستيم. وقتي كه در جامجهاني گل ميخوريم، آن هم يك گل زيبا، بهجاي آنكه براي زننده گل احترام قايل شويم و اگر خودمان بازي بدي كردهايم به سرزنش خودمان بپردازيم، با حمله به صفحات اينترنتي عليه زننده گل ناسزا ميگوييم! تاكنون فكر ميكرديم كه اين ويژگي بخشي از جوانان جامعه ما است، ولي وقتي كه به سياست ميرسيم، مشابه همان رفتار را نيز در اينجا ميبينيم. بهجاي آنكه دولتمردان سابق خود را مورد سوال قرار دهيم كه چرا ايران را در مسير تحريمهاي غرب قرار دادند و چرا، بهجاي آنكه زمينه را براي توليد داخلي فراهم كنند و كالاهاي باكيفيت و ارزان توليد كنند، راه را بر واردات گشودند و اينكه چرا بهجاي نظارت بر واردات و تعيين حداقلي از كيفيت براي كالاي وارداتي، هر آشغال و جنس بيكيفيتي را اجازه ورود دادند، بهجاي همه اينها يقه كشورهاي ديگر را ميگيريم كه چرا اجناس بيكيفيت خود را به ايران صادر ميكنند؟! يا چرا از تحريم ايران بهرهمند ميشوند؟ آيا اگر چين در سطحي از قدرتمندي نبود كه بتواند حدي از استقلال خود را در برابر ايالات متحده حفظ كند و آن نيز مثل ژاپن با ما رفتار ميكرد، براي ما و اقتصاد ايران خوب بود؟ موقعيت امروزي چين براي كشورهاي در حال توسعه، يك فرصت است، ولي اينكه از اين فرصت چگونه استفاده شود، بيش از آنكه به چين مربوط باشد، به كشورهاي طرف مقابل آنها بستگي دارد. هر كشوري برحسب ميزان شايستگياي كه دارد قادر به استفاده از اين موقعيت است. اين قاعده نهفقط براي چين، بلكه براي اتحاديه اروپا، هند و روسيه نيز صادق است. بهجاي آنكه ديگران را لعنو نفرين كنيم و براي به آرامش رسيدن خود آنان را تخطئه و مسخره كنيم، بهتر است از تجربيات مفيد آنان درس بگيريم و راههاي توسعه را پيشروي خود باز كنيم. بهجاي شعار دادنهاي بيهوده، مثل ديگران فكر و كار و برنامهريزي كنيم. اينكه يك كشور بتواند براي بيش از دو دهه رشد توليد ناخالص خود را دورقمي يا نزديك به دورقمي نگه دارد، فوقالعاده است و آموزنده؛ اگر بياموزيم.