• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3464 -
  • ۱۳۹۴ شنبه ۲۴ بهمن

چرا از به‌كاربردن واژه گفتمان اين همه ذوق مي‌كنيم

    محسن محمودي/
1. تبارشناسي، خاستگاه  و تعاريف كلي
اصطلاح «Discourse» [گفتمان] از دهه‌ 1960 در علوم انساني، هنر و ادبيات كاربرد وسيعي پيدا كرد، به‌گونه‌اي كه اينك در درون و بيرون آكادمي شيوع و اقبال گسترده‌اي يافته است. تا پايان سده‌ نوزدهم، «گفتمان» به معناي نظام ارايه‌ بحث در مورد مساله‌اي خاص به كار مي‌رفت و محدوده آن تقريبا منحصر به نوشتار بود و تا حدودي به شيوه بيان (Style) مربوط مي‌شد.
اما در دوره‌هاي بعد گفتمان مفاهيم و ديدگاه‌هاي ديگري به خود ديد. فردينان دوسوسور گفتمان را در معناي فعليت دادن به زبان به كار گرفت. تمايزي كه سوسور بين دال و مدلول گذاشت، نشان مي‌دهد كه هر نشانه، يك استعاره ناب است؛ يعني به لحاظ نظري، نشانه بدون مفهوم اصلا وجود ندارد. رولان بارت قواعد زبان‌شناختي سوسور را بسط داد. او در كارهاي اوليه خود، با به تصور كشيدن حوزه علم معناشناسي به بررسي ماهيت مضموني دال پرداخت. او معتقد است كه نشانه خصيصه‌اي مبهم دارد و ممكن است چند معنا داشته باشد. بحث چند معنايي بودن حاكي از آن است كه يك دال يك مدلول واحد ندارد، بلكه بسته به بافت و موقعيت مي‌تواند به مجموعه‌اي از مدلول‌ها اطلاق شود. ژاك لاكان نظريه بارت را گسترش بخشيد. از ديد لاكان دال سازنده‌ مدلول است، اما دال ديگر بازنماي مدلول نيست زيرا لاكان مفهوم بازنمايي را در ارتباط با نشانه رد مي‌كند. سپس لاكان به تبيين و نظريه‌پردازي از ساختمان معنا در گفتمان مي‌پردازد و حلقه‌هاي زنجير يا شبكه دال‌ها را با استفاده از يك نقطه پوشش‌دهنده از هم تفكيك مي‌كند. اين نقطه پوشش‌دهنده ممكن است موجب توهم نسبت به وجود مرجع شود.
 امروزه در زبان‌شناسي آنگلوساكسون از گفتمان به عنوان «زمينه معنايي بحث» ياد مي‌كنند و «گفتمان» را عاملي زبانشناسانه و هم مرتبط با شيوه بيان شخصي مي‌دانند كه به نظام معنايي رشته گزاره‌ها شكل مي‌دهد. نويسندگان مكتب «تحليل گفتمان» برخلاف چامسكي و پيروانش كه اولويت را به توصيف دانش ما از نظام دستوري جمله‌ها و گزاره‌ها مي‌دهند، براي اصل ديگري اعتبار قايل شده‌اند و آن اصل نهايي و زنده‌اي است كه در هر ارتباط گفتاري و نوشتاري وجود دارد و به جمله‌ها معنا مي‌بخشد. اين اصل كه هم به عناصر غيرزباني مرتبط است «دنياي رخدادها و كنش‌ها» و هم به قواعد و قوانين زبان مربوط مي‌شود «گفتمان» خوانده مي‌شود. «گفتمان» در كارهاي ميخاييل باختين و پيروانش معنايي فرازباني دارد. باختين تحليل زبان‌شناسانه مستقل از واقعيت‌هاي عملي و اجتماعي را نادرست مي‌داند. به گمان باختين و همفكرانش، زمينه اجتماعي، بخش
جدايي‌ناپذير از هر ارتباط كلامي است. معناي گزاره‌ها از راه فهم «گفتمان»، يعني ادراك موقعيت گوينده، افق دلالت‌هاي معنايي و ارزشي كه گوينده در آن جاي دارد و شكل‌گيري تاريخي خود زبان قابل درك است.
ميشل فوكو، قلمروي گفتمان را فراخ‌تر كرد. فوكو درصدد تبارشناسي واژه گفتمان برآمد؛ dis از تبار هندواروپايي كه معناي سالبه [را] مي‌سازد، kerse به معناي مسير و راه. فوكو مي‌گويد در هر گفتمان اين آميزه راه و بيراه، پذيرش و انكار را مي‌توان يافت. به نظر فوكو «گفتمان» محل تلاقي و محل گردهمايي قدرت و دانش است. هر رشته‌ خاصي از دانش در هر دوره خاص تاريخي مجموعه‌اي از قواعد و قوانين ايجابي و سلبي را دارد كه معين مي‌كند درباره چه چيزي مي‌توان صحبت كرد و درباره چه چيزي نمي‌توان وارد بحث شد. همين قواعد و قوانين نانوشته، كه در عين حال بر هر گفتار و نوشتاري حاكمند، «گفتمان» آن رشته خاص در آن دوره خاص تاريخي هستند.
2- گفتمان در ايران
واژه «گفتمان» به عنوان معادل
discourse، توسط داريوش آشوري به‌كار برده شد. وي براي نخستين‌بار اين برابر را در مقاله «نظريه غرب‌زدگي و بحران تفكر در ايران» در نشريه ايران‌نامه به كار برد. پيش از اين discourse به معاني‌اي همچون: «گفتار»، «سخن»، «وعظ و خطابه»، «درس و بحث»، «مقال»، «سخنراني»، «مراوده»، «مكالمه» و «نطق»، به‌كار برده مي‌شد.
 در ايران، گفتمان و خود پست‌مدرنيسم از ميانه‌هاي دهه‌ 1370 خورشيدي وارد رشته‌هاي مختلف علوم انساني و هنر شد، اما در عرض مدت كوتاهي با استقبال چشمگير و البته عجيب مواجه شد و ترجمه‌ها و نوشتارهاي فراواني در اين باب انجام گرفت. در اين ميان، نظريه‌پردازان اصلاح‌طلب، طيف موسوم به روشنفكران مذهبي و چپ‌هاي سرخورده از فروپاشي شوروي بيشترين نقش را در بسط اين واژه و به طور كلي پست‌مدرنيسم داشتند. با انتشار شماره (11/12) مجله‌ ارغنون با موضوع «مسائل مدرنيسم و مباني پست‌مدرنيسم» و تولد مجله گفتمان با مديرمسوولي و سردبيري محمدرضا تاجيك نشو و نماي پست‌مدرنيسم توسط وزارت ارشاد و اصلاح‌طلبان آغاز شد. شايد مهم‌ترين دليل اين مساله اين بود كه در ماه‌هاي نخستين اصلاحات احتياج وافري به بررسي و تبيين نظري اين رخداد حس مي‌شد. به‌عبارت ديگر از نگاه تئوريسين‌هاي اصلاحات، گفتمان قادر بود كه پيدايش، روندها و رويكردهاي اصلاحات را تبيين كند. نظريه‌هاي گفتماني به سبب تكيه بر نسبيت، عقل‌گريزي، رمانتيسم، عرفان و ابهام مي‌توانست هم براي طرفداران جذاب باشد و هم طيف مقابل را به سرگيجه و عدم‌واكنش بيندازد. به عنوان نمونه: «چيزي به اسم تفسير نداريم، بلكه تفاسير داريم»، «چيزي به اسم تاريخ نداريم بلكه تاريخ‌ها داريم» و... درواقع چيزي نبود جز بيان اين نكته كه مي‌توان قرائت متفاوتي از دين داشت، مي‌توان به پيوند دموكراسي و اسلام قايل بود، مي‌توان قرائت رحماني از اسلام داشت و امثالهم. به هر ميزان كه اصلاحات مورد هجمه و فشار قرار مي‌گرفت، رويكرد گفتماني و ابهام و مغلق‌گويي هم بيشتر مي‌شد. غالب نوشته‌هاي ساليان پاياني تئوريسين‌هاي اصلاحات به‌كل فاقد معناست. به عنوان نمونه، بدل شدن جامعه مدني به مدينه فاضله يا مدينه النبي و امثالهم ناشي از تراكم و غلظت نظريه‌هاي گفتماني در انديشه سياسي   بود.
واقعيت اين است كه ما با اين نظريه‌ها بيگانه نبوديم و در كسر زيادي از تاريخ ما گفتمان حضور دارد. به‌عبارت ديگر، گفتمان و به طوركلي پست‌مدرنيسم، ادامه گنوستيسم و عرفان است نه نظريه يا فلسفه سياسي. علاوه براين، پست‌مدرنيسم امكان زايش دوباره و بازتوليد روشنفكري را فراهم مي‌كند. دراين‌جا، باز هم ما با روشنفكراني سروكار داريم كه خود را پيامبرگونه، صاحب رسالت مي‌دانند كه جامعه را از تباهي نجات دهند، سرمايه‌داري را به‌مثابه شيطان مي‌‌بينند و در همه‌چيز دخالت مي‌كنند از گرم شدن كره زمين تا سرنوشت خاورميانه. بنابراين بسياري از پست‌مدرن‌ها، همان وضعيت روشنفكري بعد از جنگ جهاني دوم را تكرار كردند. درنتيجه، عجيب نبود كه چنين در ايران مورد استقبال قرار گرفتند.
ناگفته نماند كه گفتمان در آكادمي هم مورد استقبال زايدالوصفي قرار گرفت. دستگاه توليد مقاله براي ارتقا، در جايي كه علوم انساني اساسا كاري به كار معضلات جامعه ندارد، شروع به مونتاژ و بازتوليد متون و نظريه‌هاي گفتماني كرد. چيزي كه هم غيرقابل فهم بود و در نتيجه جذاب و نيز خنثي و سترون. تنها در فاصله ساليان 84- 1380 بيش از 1000 مقاله و ده‌ها كتاب به انطباق و كاربست انديشه‌هاي پست‌مدرن در حوزه مذهبي پرداختند.
 3- سركنگبيني كه صفرا  فزود
طرفه آنكه جناح مقابل نيز به همان سرعت به ميدان نظريه‌هاي گفتماني وارد شد و ازقضا بسيار بيشتر از رقيب از آن بهره گرفت و از همان ادبيات گفتماني براي برخورد با رقيب بهره گرفت. همين نسبيت‌گرايي سبب شده كه هرگونه خواست، تبيين و ترسيم روشن و آشكار خواسته‌هاي جامعه مدني به محاق برود و لفاظي بي‌معني جاي آن را بگيرد. بحق نظريات دلوز، گاتاري، باتاي و ديگران بادهاي شرقي‌اند. به‌عبارت ديگر، بيش از آنكه به درد اروپا و امريكاي شمالي بخورد در شرق كاربرد دارد. درجايي كه انباشت عقل و فلسفه، به‌معناي خرد‌ورزي و فهم عقلايي امور وجود ندارد، تبيين‌هاي گفتماني هم رشد مي‌كنند و راه را براي توجيه هر مسلكي فراهم  مي‌كنند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون