به بهانه نمايش «تو دهنتو ميبندي يا من» بر اساس داستان بهاره رهنما
يك انتقام دوستانه
لادن نيكنام
هميشه بر اين باور بودهام كه هر گاه پشتوانه يك كار سينمايي يا نمايشنامه، متن ادبي باشد، كار در ارتباطگيري با مخاطب موفقتر است. يعني ما هنگام تماشاي كار به ظرافتها و نكتههايي برميخوريم كه تامل برانگيز است. همان جزيياتي كه جادويي است و در ذهن به شكل نشانههاي آشنا ديده ميشود. اين نشانهها نقاط قوت يك نمايشنامه هستند. در كار «تو دهنتو ميبندي يا من» كه از داستان كوتاه بهاره رهنما الهام گرفته شده، جزييات گفتمان زنانه در متن ديده ميشود. در هنگام تماشاي اثر شما
ميتوانيد به شكل واضحي نگاه بهشدت واقعگرايانه نويسنده به مسائل اجتماعي و روانشناختي زنانه را ببينيد. همان بحرانهاي رايج زنان در ميانسالي كه در روابط انسانيشان ديده ميشود. شكلهاي اغراقشدهيي از رفتارهاي زيرجلكي و رياكاري پنهان در دوستيهاي زنانه كه باعث و بانياش برتري گفتمان مردانه در جامعه است. اين زنان به غرق شدن خودشان در روزمرگي مرگآور آگاهند. كاري از دستشان بر نميآيد. فقط در يك لوپ ارتباطي
فرو رفته و لحظه به لحظه در موقعيت رفاقت بيشتر درگير يك بحران مخفي ميشوند. اين زنان همچنان براي نيل به آرزوهاي خود نوميدانه تلاش ميكنند. تمام نشانههاي آشناي زندگي بورژوازي در زندگي شان جريان دارد. آنها به طبقه متوسط تعلق دارند و از هر امكاني بهره ميگيرند تا بتوانند به يك رفاه و امنيت ممكن نزديك شوند. در جريان ديالوگهاي اين تئاتر شما به خوبي به روانشناسي در شخصيت اصلي يا بهتر بگويم، تنها شخصيتهاي كار نزديك ميشويد. يك دوستي قديمي كه ريشه در ايام كودكي دارد و از همين جاست كه آرام آرام ميتوانيد دلايل حسادت يكي به ديگري را درك كنيد. آنها با اشاره مدام به خاطرات كودكي يكديگر به ما يادآوري ميكنند كه هسته حسادت چطور شكل گرفته است. و حالا پس از سالها دختر كوچك ديده نشده سعي بر گرفتن انتقام دارد. يك انتقام دوستانه كه به ظريفترين شكل ممكن اتفاق ميافتد و چنين است كه يكي قرباني معرفي شده و هر چه به پايان نمايش نزديك ميشويم بيشتر متوجه ميشويم كه هر دو دوست در اين موقعيت اسير هستند. يكي، آينه ديگري است. هيچ كدام بر ديگري برتري ندارد و هر دو قرباني بازي مردانهيي هستند كه بهشدت باورش كردهاند. آنها به شكل تراژيكي عشق را باور كردهاند. لااقل تنها عشقي كه در زندگيشان شناختهاند. بهطور معمول ما انتظار داريم يكي از آنها تصميم بزرگي بگيرد و يك كنش آگاهانه از خود نشان داده با مرد برخورد كند. اما اين زنان همراه ترسها و ترديدهاي خود باقي ميمانند. هيچ يك قدرت مواجهه با ديگري را ندارد. در جهان دروني خود غرق شده و گويي تنها مخاطب خود باقي ميمانند. اين اثر با استفاده از ديالوگهاي پيشبرنده به واقعيت مانندي متن نمايشنامه كمك بسياري كرده است. تعليق پايانياش به درگير كردن ذهن مخاطب مدد رسانده و به حيات شخصيتها بعد از پايان كار ميانجامد. «تو دهنتو ميبندي يا من» بيشتر از انتظار اوليه مخاطب از كار، زنانه از آب درآمده است. يك روح پر اوج و فرود در پس متن نمايشنامه حي و حاضر نشسته تا حديث بي قراري زنان را در روابط اجتماعي موجود به شكل صريحي نشان دهد و دقيقا به دليل همين صراحت است كه تاثيرگذارياش بالاست و باز يادمان نرود كه ما انتظار كنشهاي آگاهانه بيشتري در چنين متنهايي داريم تا راه تازهيي را در عرصه واقعيت اين روزگار تجربه كنيم وگرنه اين جهان بر اين مدار تا ابد ميچرخد و مبادا كه چنين باشد و بماند...