• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3140 -
  • ۱۳۹۳ يکشنبه ۷ دي

در نهايت هر امر شخصي امري سياسي است


  اميرحسين وزيريان٭ / مرتضي پاشايي نه يك سوپر‌استار سينما، نه يك سياستمدار مردمي و نه يك  مرجع ديني مردمدار بود؛ اما تجمع مردمي براي بزرگداشتش همه را غافلگير كرد. شايد به همين خاطر است كه منتقدان بر بي‌اصالتي و بي‌هويتي خواننده و نوع خاص موسيقي‌اي كه او ارايه مي‌داد انگشت نهاده و چنين واكنشي نشان دادند. دو پرسشي كه در اين جا پيش مي‌آيد اين است كه اولا اين جنبش چه پيامي را حمل مي‌كند و ثانيا چرا رخ داده است؟ به نظر مي‌رسد بتوان پديده مرتضي پاشايي و جنبش ايجاد شده متعاقب آن را با توجه به دو مقوله سبك زندگي و ارتباط آن با جنبش‌هاي اجتماعي بهتر درك كرد.
نخست: اجتماع مردمي حول درگذشت اين هنرمند حاوي پيامي بود: نوعي ابراز هويت اجتماعي؛ شناسايي و بازنمايي هويت مردمي بود كه فارغ از جايگاه طبقاتي، سياسي و اجتماعي خواهان نوعي سبك زندگي بودند. سبك زندگي الگوي خاصي از فعاليت روزمره افراد معنا مي‌شود و افراد داراي سبك‌هاي مشترك حول علقه‌هاي خود انسجام مي‌يابند و در نهايت يك خرده فرهنگ را بنا مي‌سازند. مهم‌ترين عامل پيدايش سبك زندگي به فرآيند فردي شدن باز مي‌گردد. ما در زيستي جهاني زندگي مي‌كنيم كه هر دم متكثرتر مي‌شود و بدل به انتخاب‌هاي شخصي مي‌شود. بدين معني كه مردم مختارند كه كار دلخواه‌شان را انجام دهند و چيزي شوند كه خود مي‌پسندند. اين امر به گسستن از باورهاي سنتي و قدم نهادن بر مسير انتخاب هويت خود فارغ از باورهاي محدوديت‌زا اشاره دارد كه در جامعه‌يي مانند ايران با ساختارهاي سنتي‌اش در تضاد است. در پديده پاشايي ما شاهد بازنمايي نوع خاصي از سبك زندگي هستيم كه در آن نوع سوگواري نسبت به ساختار سنتي متفاوت است و به‌جاي سوگواره‌خواني بر پخش موسيقي پاپ حزن‌انگيز مبتني است. چرا كه سال‌ها با همين نوع موسيقي همذات‌پنداري كرده‌اند و در فراق يار و همراه شدن‌اش با اغيار گريسته‌اند و به سوگ نشسته‌اند و از طرفي درست با همين الگو، جرقه ساخته شدن يك ملودرام براي پاشايي كليد خورده كه با پاياني تراژيك (مرگ خواننده) اين پروسه كامل‌تر مي‌شود و آه و فغان به حد بالايي مي‌رسد. از طرفي پوشش همقطاران پاشايي عمدتا غير‌رسمي و اسپرت و طبق مد روز جلو رفته و در سبد فرهنگي (موسيقي) مورد علاقه‌شان پاپ و رپ بيشتر به چشم مي‌خورد كه در ساختارهاي رسمي جايي ندارد و عمدتا توليد زير زميني است؛ فيلم‌هاي روز جهان را تماشا مي‌كنند، ارتباطات اجتماعي‌شان با ساختار رسمي چندان همخوان نيست و از همه مهم‌تر حضور چشمگيري در فضاي مجازي و شبكه‌هاي اجتماعي مانند فيس‌بوك، وايبر، لاين، اينستاگرام و... دارند و اطلاعات و آگاهي‌شان بيشتر از اينكه از شبكه‌هاي اطلاع‌رساني داخلي باشد، از شبكه‌هاي اجتماعي و ماهواره‌يي است. در اين رخداد، استفاده از شبكه‌هاي مجازي توانست باعث انتشار اخبار لحظه به لحظه و اطلاع‌رساني براي تجمعات مردمي شود و فراخوان هنرمندان محبوب مانند شجريان و... از طريق همين دنياي مجازي در گرامي داشتن ياد هنرمند به شكوهمندي بيشتر اين جنبش كمك شاياني كرد.
دوم: پاسخ به چرايي به وجود آمدن اين اجتماع خودجوش به يك ويژگي جامعه كنوني ايران باز مي‌گردد: جنبشي بودن جامعه.
اگرچه گفته شده تجمعات برگزارشده نه يك جنبش كه بيشتر شبيه يك كارناوال است كه در پيروزي‌هاي ورزشي و پس از انتخابات رياست‌جمهوري رخ مي‌دهد اما به نظر مي‌رسد تلقي از جنبش در اين گفته تنها معطوف به جنبش‌هاي فراگير سياسي و در پي كسب مستقيم قدرت است، در حالي كه اين تصور صحيح به‌نظر نمي‌رسد.
جامعه ايران جنبشي است و ظرفيت و توان ايجاد يك جنبش اجتماعي را داراست و همين ويژگي به جامعه توان همبستگي و بسيج اجتماعي مي‌دهد. جنبش اجتماعي در يك تعريف به آن دسته از كنش‌هاي جمعي و فراگير گفته مي‌شود كه در آن عده زيادي از مردم جامعه هدف خاصي را با ابزار‌ها و نمادهاي خاصي پي مي‌گيرند. جنبش‌ها يكسان نيستند و از منظر مطالبات، فراگيري و روش پيگيري از هم متمايز مي‌شوند اما همه جنبش‌ها داراي چهار مشخصه مشترك هستند: حول شكاف يا نارضايتي به وجود آمده‌اند، داراي يك گفتمان مشخصند، توسط شبكه‌هاي اجتماعي وسيع و غير‌رسمي بازنمايي و پيگيري مي‌شوند و در نهايت وجود شرايط مساعدي براي اظهار و بازنمايي‌شان لازم است. جنبش‌ها در ايران بنا بر يك تقسيم‌بندي به دو دسته تقسيم مي‌شوند: گونه اول جنبش‌هاي فراگير و سياسي كه هدفي را سرلوحه قرار مي‌دهند كه خواست اكثريت قشرتاثيرگذار جامعه است. اين نوع جنبش‌ها معطوف به قدرت رسمي است و درصدد تاثيرگذاري مستقيم بر سياست و قدرت بر مي‌آيد. جنبش‌هاي معطوف به مردمسالاري ازين دست مي‌باشد.
اما گونه دوم جنبش‌ها مبتني بر پيش‌روي آرام است كه به‌طور غير‌مستقيم سوداي قدرت و سياست را در سر دارند و مطالبات خود را در جريان زندگي روزمره پيگيري مي‌كنند و حاملان آن همان‌طور كه زندگي مي‌كنند به ترويج سبك زندگي خود و عمل بر طبق هنجارها و باورهاي اين سبك مي‌پردازند. تحليل جنبش برآمده از «پديده پاشايي» در اين قسم جا مي‌گيرد. با توجه به چهار ويژگي گفته شده مي‌توان اين جنبش مردمي معطوف به بازنمايي نوعي سبك زندگي را ذيل جنبش مبتني بر پيش‌روي آرام جاي داد. اين جنبش حول شكاف انتظارات اين افراد با ساختارهاي فرهنگي رسمي قرار دارد. گفتمان آن اگرچه مستقيما سياسي نيست اما حول گفتمان تبليغ سبك زندگي جديد با ويژگي‌هاي ذكر شده سامان يافته است. با استفاده از شبكه‌هاي مجازي و اجتماعي نظير وايبر و فيس‌بوك به يارگيري و تبليغ ايده مشغولند و در نهايت در صورت مساعد بودن فضاي فعاليت، به عرصه اجتماع مي‌آيند. در زمانه‌يي كه جنبش‌هاي سياسي بنا به دلايلي در رخوت فرو رفته‌اند بايد ظهور اين جنبش‌ها را به فال نيك گرفت. شايد نوبت آن رسيده كه آواهايي كه در دوران سيطره هژموني جنبش‌هاي سياسي صداي‌شان چندان شنيده نشده، با حشمت بيشتري در عرصه جامعه مدني ورود پيدا كنند و كمي از غلظت سياست‌زدگي بكاهند. هرچند نبايد فراموش كرد كه در نهايت هر امر شخصي امري سياسي است.
٭ دانشجوي دكتراي علوم سياسي دانشگاه تربيت مدرس

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون