• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3499 -
  • ۱۳۹۵ يکشنبه ۲۲ فروردين

دو ويژگي پنهان در تحليل‌هاي اصولگرايان

انتخابات اسفندماه گذشته، موجب شد تا برخي از نكاتي كه پيش از آن به اقرار اصولگرايان در نمي‌آمد، به صورت ضمني يا تصريحي علني شود. البته اين امر مي‌تواند مقدمه‌اي بر تغييرات مطلوب باشد، هرچند برداشت‌هاي نامطلوب نيز ممكن است صورت گيرد. اگر به ياد داشته باشيد در 24بهمن‌ماه، در همين ستون يادداشتي تحت عنوان «اصولگرايان چگونه وارد انتخابات مي‌شوند؟» نوشتيم و در بخشي از آن آورده بوديم كه: «ولي به نظر مي‌رسد كه اصولگرايان دو محور اصلي را در اين انتخابات مدنظر خود قرار داده‌اند. نخستين مورد، عدم تشويق جدي به حضور مردم در انتخابات است. در واقع اصولگرايان ميان دو راهي بدي قرار گرفته‌اند. از يك سو مشاركت بالا به نفع كشور و امنيت ايران و نظام است و از سوي ديگر به ضرر ليست آنان است؛ به طوري كه افزايش مشاركت احتمال انتخاب شدن اصولگرايان را به كلي زايل مي‌كند و اگر نامزدهاي آنان به ويژه از شهر تهران وارد مجلس نشوند، ضربه سختي را خواهند خورد. بنابراين ميان منافع كلي كشور و منافع حزبي و گروهي، به نظر مي‌رسد كه دومي را ترجيح داده‌اند و اصراري به شركت كردن بيشتر مردم در انتخابات ندارند.»
 شايد برخي گمان كردند كه اين يادداشت سياسي با هدف تخريب و نقد اصولگرايان است، ولي وقتي كه يكي از رهبران آنان پس از انتخابات به تحليل و پيش‌بيني‌هاي آنان پرداخت، روشن شد كه مساله به طور دقيق همين طور است. وي گفت كه «غلامرضا مصباحي‌مقدم در گفت‌وگويي بيان داشت؛ آقاي باهنر تحليلي ارايه كرده بود كه اگر دوميليون و 200 هزار نفر در انتخابات تهران شركت كنند 30 نفر ما راي مي‌آوريم، اگر تا دو ميليون و 800 هزار نفر شركت كنند راي ما 50- 50 با رقبا تقسيم مي‌شود و اگر بالاي سه ميليون نفر حضور يابند 30 نفر رقيب به مجلس راه مي‌يابند. پس اين پيش‌بيني وجود داشت و تمام تلاش ما هم اين بود كه با ايجاد ائتلاف به حداكثر آرا در حاميان خود برسيم.»
روشن است كه اگر گروهي معتقد باشند كه با افزايش مشاركت مردم، شانس راي‌آوري آنان كم و كمتر مي‌شود، دو راه پيش روي خود دارند؛ يا آنكه بكوشند مشاركت كم شود يا آنكه در وضعيت خود تغييري دهند كه با افزايش مشاركت راي آنان كمتر نشود. در حالت اول، دعوت به مشاركت نخواهند كرد، اقداماتي كه موجب يأس و نااميدي مردم مي‌شود را در دستور كار خود قرار خواهند داد، مثل حذف افراد و گروه‌ها، بي‌اثر كردن اقدامات نهاد برآمده از انتخابات يا بحران‌زايي با هدف مأيوس كردن مردم و در بهترين حالت سكوت كردن نسبت به دعوت از مردم براي مشاركت در انتخابات است. ولي مي‌دانيم كه چنين فرآيندي به ضرر كشور و امنيت آن است. كشوري امن‌تر و قدرتمندتر است كه مردم آن با رغبت و شوق در انتخابات خود شركت كنند. اين همان وضعيت متناقضي است كه دوستان اصولگرا دچار آن شده‌اند. ادامه اين راه بن‌بست است. اگر موفق شوند و مشاركت را كم كنند به نحوي انقلاب و كشور را زده‌اند و اگر مردم را تشويق به مشاركت كنند، خودشان را زده‌اند. آنان چاره‌اي ندارند جز اينكه اين دو ريل را همسو كنند. يعني بقا و دوام خود را به مشاركت بيشتر گره بزنند. براي اين كار لازم است كه نگاه خود را نسبت به جامعه، حقوق مردم و... تغيير دهند. اصولگرايان پايگاه قابل‌قبولي در جامعه دارند. مشروط بر اينكه به همان پايگاه قانع باشند. اين پايگاه مي‌تواند تقويت هم بشود، باز هم به شرط آنكه از خلال سياستي مدني همراه با به رسميت شناختن حقوق ديگران باشد. ضمنا گمان نكنند كه در شهرستان‌ها  برنده   شده‌اند.


اگر فرض كنيم كه هيچ نوع محدوديتي براي شركت هيچ ايراني (به جز كساني كه محكوم به جرايم عمومي غيرسياسي هستند) نبود، آيا فكر مي‌كنند، مي‌توانستند حتي اندكي از آراي فعلي را به دست آورند؟ قطعا خير. پس بهتر است كمي منصفانه‌تر نسبت به جايگاه خود در جامعه قضاوت كنند. اين توصيه نه فقط براي اصولگرايان، بلكه براي اصلاح‌طلبان هم هست و بايد از برداشت‌هاي غيرواقعي به‌شدت اجتناب كرد. نتايجي كه در نهايت غيرمنصفانه به دست‌ آيد، قابل اتكا براي هيچ گروهي نيست. بنابراين نخستين نكته‌اي كه از خلال اين اظهارنظر مي‌توان دريافت، ناهماهنگي آشكار ميان الزامات تقويت و بقاي جامعه و حكومت با الزامات مشابه در ميان اصولگرايان است. نمونه ديگري هم سخنان يكي از اصولگرايان تندرو است كه رد صلاحيت هم شده بود. وي گفت كه «در تهران بخشي از مردم با چشم بسته راي دادند و كاري نداشتند كه در اين ليست چه كساني هستند. فقط چون يك چيزي شنيده بودند همين‌طور به همه راي دادند.» فرض كنيم كه اين ادعا درست است. در اين صورت بايد گفت منظور از چشم بسته راي دادن، به طور قطع شانسي راي دادن نيست، چون اگر چنين بود، ممكن بود كه به همان ميزان به ليست اصولگرايان هم راي دهند و اين قطعا موردنظر گوينده نبوده است. شايد منظورشان اين است كه ابتدا چشم باز بودند و با چشم باز از ليست اصولگرايان روي گرداندند، سپس چشم بسته به ليست مقابل راي دادند. اين را مي‌توان پذيرفت، هرچند دقيق نيست زيرا در هيچ انتخاباتي در تهران، مردم نمي‌توانند همه نامزدها را بشناسند و در نهايت به افراد مورد وثوق خود، اعتماد مي‌كنند و به ليست مورد حمايت آنان راي مي‌دهند. ولي فرض كنيم كه ادعاي مذكور را بپذيريم. اين ادعا بيش از آنكه عليه مردم باشد، عليه جناح متبوع وي است كه به گونه‌اي رفتار كرد كه مردم با آگاهي كامل از نفي آنان به هر ليستي كه جز آنان باشد راي داده‌اند. در واقع آنان بايد پاسخ دهند كه چه رفتاري داشته‌اند كه مردم به صرف رد و نفي آنان و آمدن هر فرد يا گروه ديگري پاي صندوق آمده‌اند؟ اين حد از كينه و نفرت در دل مردم كاشتن يك اتفاق بسيار مهمي است؛ پديده‌اي كه وجود آن در جامعه در سخنان گوينده و البته به طور ضمني ديده مي‌شود. اكنون مي‌توان گفت كه اين دو اظهارنظر معرف دو وجه مهم از وضعيت و جايگاه اصولگرايان در جامعه است؛ دو وضعيتي كه از سخنان خودشان قابل استنتاج است و تا وقتي كه به حل آنها نپردازند، آينده روشني براي جامعه ايران وجود ندارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون