• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3508 -
  • ۱۳۹۵ چهارشنبه ۱ ارديبهشت

گفت‌وگو با ويم دلووي درباره نمايشگاه آثارش در موزه هنرهاي معاصر تهران

نسبت به نمايش آثارم در ايران خوش‌بين بودم

ما نسلي بوديم كه در تقابل با ذهنيت رايج زمان خودمان كار مي‌كرديم

   كيانوش نوري/ سرانجام موزه‌اي كه سال‌ها است به خواب فرو رفته، بيدار شد. اين جمله مي‌توانست تعبيري باشد از حرف‌هاي دو سال پيش «ويم دلووي» كه در مصاحبه كوتاهي به بهانه شركت يكي از آثارش در يك نمايشگاه گروهي با موضوع «نفت» در گالري شيرين در مورد امكان برگزاري نمايشگاه مجموعه آثارش در ايران و موزه هنرهاي معاصر تهران گفته بود. دلووي پس از ابراز علاقه‌اش به برگزاري نمايشگاهي در اين موزه و اشاره به صحبت‌هايش با مجيد ملانوروزي، رييس موزه هنرهاي معاصر تهران، گفته بود؛ «موزه هنرهاي معاصر تهران سال‌ها است كه به خواب فرو رفته و بايد بيدار شود.» اگر چه در آن زمان تصور اينكه نمايشگاهي از دوره‌هاي مختلف كاري دلووي در موزه هنرهاي معاصر تهران برگزار شود غيرممكن به نظر مي‌رسيد، اما دو سال بعد چنين اتفاقي افتاد و براي نخستين‌بار در طول اين سال‌ها تمام گالري‌هاي موزه هنرهاي معاصر تهران در اختيار يك هنرمند خارجي قرار گرفت تا در نهايت نمايشگاه مجموعه آثار ويم دلووي با بيش از 100 اثر از دلووي، شامل آثاري از يازده دوره كاري او و دو اثر مستقلش از روز هفدهم اسفندماه سال گذشته كار خود را شروع كند.
ويم دلووي كه در ۱۹۶۵ در «ورويك» بلژيك متولد شد، در حال حاضر در بلژيك و انگلستان زندگي و كار مي‌كند. دلووي خيلي زود و با خلق آثارش در اوايل دهه ۱۹۸۰ شناخته شد. او در آثار ابتدايي‌اش كه خاصيتي دورگه دارند، تقابل ميان امر والا و پست را در هنر معاصر از ميان برداشت. آثار او تاكنون در داكومنتاي نهم و دوسالانه ونيز در سال ۱۹۹۹ به نمايش درآمده‌اند. بخش ديگري از آثار او كه به عنوان ساختارها و باورهاي گوتيك شناخته مي‌شود تاكنون در موزه‌ها و مكان‌هاي مختلفي مثل كناره كانال بزرگ ونيز (در دوسالانه ونيز ۲۰۰۹ موزه پگي گوگنهايم)، موزه رودن(پاريس، ۲۰۱۰) و تالار هنرهاي زيبا(بروكسل ۲۰۱۰) نصب شده‌اند. نمونه مارپيچ ديگري از اين آثار هم در نمايشگاهي انفرادي در سال ۲۰۱۲ در هرم شيشه‌اي موزه لوور آويخته شد.
هرچند آثار دلووي در طول اين سال‌ها در كشورها و موزه‌هاي زيادي به نمايش درآمده‌‌اند، اما برگزاري نمايشگاه آثار او در موزه هنرهاي معاصر تهران دست‌كم براي رسانه‌هاي خارجي شرايط متفاوتي داشت. او كه در طول اين يكي دو دهه براي خلق تعدادي از مجموعه آثارش به كشورهايي مثل اندونزي، جاكارتا و چين سفر كرده براي خلق يكي از جديدترين مجموعه‌هايش(چمدان‌ها) در چند سال گذشته بارها به ايران آمده بود. علاوه بر اين آثار، نخستين نمايش «مازراتي حكاكي‌شده» او در همين نمايشگاه صورت ‌گرفت. امكان نمايش مجموعه كامل آثار او در ايران، يكي ديگر از موضوعاتي بود كه پيش از برگزاري چنين نمايشگاهي بارها به آن پرداخته شد و حتي از خريد يكي از خانه‌هاي تاريخي كاشان توسط اين هنرمند و تبديل آن به موزه هم صحبت شد. حضور چند روزه ويم دلووي در ايران به بهانه افتتاحيه نمايشگاه آثار او در موزه هنرهاي معاصر تهران اين فرصت را فراهم كرد تا با او درباره اين موارد صحبت كنيم. اين گفت‌وگو قرار بود در نشست ديگري با هدف پرداختن به جزييات بيشتر در مورد آثار اين هنرمند ادامه پيدا كند كه تا زمان انتشار اين گفت‌وگو امكان آن فراهم نشد.

 دو سال پيش در مصاحبه‌اي گفته بوديد كه دوست داريد در موزه هنرهاي معاصر تهران نمايشگاه برگزار كنيد. انتظار داشتيد اين اتفاق واقعا بيفتد آن هم به شكل برگزاري يك نمايشگاه انفرادي از آثار شما در تمام گالري‌هاي موزه؟
من هم اين سوال را هربار خودم از خودم مي‌پرسم كه چه اتفاقي افتاد تا از اينجا سردرآوردم و هنوز هم از اينكه چنين اتفاقي افتاده واقعا هيجان‌زده هستم. از اينكه توانستم چنين نمايشگاهي در اينجا و اين موزه داشته باشم خوشحالم و احساس خوشبختي مي‌كنم. به اين فكر مي‌كنم خيلي‌ها بودند كه مي‌توانستند چنين فرصتي داشته باشند اما در نهايت اين فرصت نصيب من شد.
  به نظر خودتان چه دليلي براي اين انتخاب وجود داشت؟
دليل اصلي‌اش شايد تقابل و تضادي باشد كه در آثار من وجود دارد. من به عنوان يك هنرمند در اينجا احساس آزادي بيشتري مي‌كنم تا در كشور خودم. وقتي صحبت از برگزاري اين نمايشگاه شد خيلي‌ها از من در موردش سوال كردند. براي آنها توضيح مي‌دادم از اينكه مي‌توانم در اينجا نمايشگاه بگذارم چقدر خوشحالم، يا از اين صحبت مي‌كردم كه وقتي در ايران كار مي‌كنم آزادي بيشتري دارم. اما آنها همين واقعيت را هم تغيير دادند و در واقع از آن به نفع خودشان سو‌ءاستفاده كردند. بدون هيچ توجهي به اين حرف‌ها فقط نوشتند ويم اجازه پيدا نكرد تا خوك‌هاي تتوشده‌اش را در ايران به نمايش بگذارد.
  خود شما با عدم نمايش اين آثار مشكلي نداشتيد؟
سبك كار من در اين سال‌ها عوض شده است. به همين دليل ديگر نمايشي از آن خوك‌ها يا بعضي از كارهاي قبلي‌ام حتي در پاريس و شهرهاي ديگر اروپايي هم در اين مدت نداشته‌ام. اما اين موضوع به يكباره بزرگ شد و گفتند من نتوانستم در تهران اين كار را انجام دهم. اگر قرار بود واقعيت را بگويند، مي‌توانستند از اين صحبت كنند كه ويم اجازه پيدا كرد تا آثارش را كه مربوط به عيسي مسيح(ع) است به نمايش بگذارد. در اين نمايشگاه طرح‌هايي به نمايش گذاشته شد كه تمام‌شان با سوسيس و مارتادلا شكل گرفته و خب همه مي‌دانند كه اينها با گوشت خوك تهيه مي‌شود. من اين كارها را در اينجا به نمايش گذاشتم و هيچ مشكلي هم براي نشان دادن آنها نداشتم.
 نظر خودتان در مورد برگزاري چنين نمايشگاهي در ايران چيست؟
شايد با برگزاري اين نمايشگاه بدون اينكه خودم خواسته باشم به عنوان يك سفير و يك سياستمدار هم مطرح شده‌ام. من هميشه شاهد اين بي‌عدالتي‌ها در تصوراتي بوده‌ام كه نسبت به اينجا وجود دارد. اين واقعا انصاف نيست. اين نمايشگاه تصديقي بود بر حرف‌هايي كه هميشه مي‌زدم و از سال‌ها قبل به آن اعتقاد داشتم. هميشه سعي كرده‌ام متفاوت باشم. از آن گذشته واقعا دوست دارم كه بعدها از من به عنوان نخستين نفري ياد كنند كه در ايران نمايشگاه گذاشته‌ام. اين اتفاق و برگزاري نمايشگاه من را به اين خواسته‌ها رساند. در كارهاي خودم هم همين خواسته‌ها را دنبال مي‌كنم. خيلي از هنرمندان در حال حاضر در كارهاي‌شان از تكنولوژ‌ي‌هاي سه‌بعدي استفاده مي‌كنند، اما هيچ‌وقت در صحبت‌هاي‌شان از اين حرفي نمي‌زنند كه من اين كار را از سال‌ها قبل، يعني 2003 شروع كردم و هنوز هم دارم در كارهايم استفاده مي‌كنم.
  قبل از اين و در يكي دو مصاحبه‌اي كه داشتيد در مورد شناخت‌تان نسبت به ايران صحبت كرده بوديد. سابقه آشنايي شما با ايران به چند سال قبل برمي‌گردد؟
از سه سال پيش در حال انجام پروژه‌هاي مرمت روي يك از ساختمان‌هاي قديمي كاشان هستم. من هميشه زنده نخواهم ماند و براي همين دوست دارم جايي باشد تا آثارم را در آنجا به نمايش بگذارم. اين تصميم كه براي انجام بعضي از كارهايم به ايران بيايم يك ريسك بود. حتي كساني بودند كه آن را باور نمي‌كردند، اما حالا مشخص شد كه من در انتخابم براي آمدن به اينجا زيركي خاصي نشان دادم. شايد در جايي كه الان زندگي مي‌كنم اجازه انجام بعضي از كارهايي را كه در ذهنم هست، نداشته باشم. كار روي اين پروژه در كاشان براي من شروعي بود تا كارهايي را انجام دهم كه دوست داشتم. در اين شهر افراد بسياري بودند كه به من كمك كردند. من واقعا مردم اينجا را دوست دارم.
  چطور كارهايي را كه در اينجا به نمايش گذاشتيد انتخاب كرديد؟
با صحبت‌هايي كه در مورد شرايط اين نمايشگاه مي‌شد، تصميم گرفتيم تا حواس‌مان را كمي بيشتر جمع كنيم. خانم زعيم و وارسته كه برگزاركنندگان اين نمايشگاه بودند و حتي تعدادي از دوستان ديگرم مي‌گفتند امكان نمايش مجسمه‌هاي عيسي مسيح(ع) در اينجا نيست. همين باعث شد كمي جدي‌تر نسبت به اين نمايشگاه فكر كنم، اما به هر حال نسبت به نمايش آثارم در ايران خوش‌بين بودم. خود من هيچ اميدي به نمايش مجموعه «كف مرمري» نداشتم. بيشتر كارهايم در طول اين سال‌ها شبيه مجسمه هستند و در بين آنها، آثار خيلي كمي وجود دارد كه براي ارايه روي ديوار طراحي شده‌اند. دوست داشتم براي اين نمايشگاه تعدادي از اين آثار ديواري را كه شامل اين مجموعه هم مي‌شد، ارايه كنم. واقعا اميدوار نبودم امكان نمايش آن وجود داشته باشد. اين آثار شبيه فرش‌هايي هستند كه از چيزهاي غيرحلال ساخته شده‌اند. اين انتظار را داشتم كه بگويند نه و من اجازه ندارم آنها را نمايش دهم، اما در عوض گفتند آثار بسيار خوبي هستند و ما هم دوست داريم اين مجموعه به نمايش گذاشته شود. تعدادي از كارها هم در ايران و پيش يكي از دوستانم بود و براي نمايش آنها مشكلي وجود نداشت.
 براي برگزاري نمايشگاه يا طي مراحل آن دچار مشكل خاصي نشديد؟
در عوض با من همكاري خيلي خوبي شد. اينكه صحبت از فرهنگ و هنر در ايران همچنان در جريان است و ما به‌راحتي مي‌توانيم اين تبادلات فرهنگي را انجام دهيم واقعا خوب است. شما واقعا در دموكراسي زندگي مي‌كنيد. اما براي من همين كه مي‌بينم اين كشور در مسير خوبي پيش مي‌رود واقعا خوشحال‌كننده است.
  در مطلبي خواندم كه در نخستين دوره‌هاي كاري‌تان از فرش‌هاي ايراني الهام گرفته‌ايد؟ در مورد اين كارها توضيح بيشتري مي‌دهيد؟
در دهه هشتاد (ميلادي) استفاده از چنين طرح‌هايي در بيان هنري خيلي مد بود. طبيعتا من هم از اين طرح‌ها استفاده كردم و در نقاشي‌هايم فرش ايراني مي‌كشيدم. در نخستين نمايشگاهي كه برگزار كردم هم كارهايي را به نمايش گذاشتم كه براساس همين فرش‌ها كار شده بود. براي من پروسه خلق اين فرش‌ها جالب بود. اينكه چطور رنگ آكرليك جذب نخ مي‌شود و بعدتر از همين نخ‌ها چنين طرح‌هايي به‌وجود مي‌آيد.
  اين توجه به هنر ايراني در آثارتان، از فرش‌ها گرفته تا استفاده از قلم‌زني براي خلق «چمدان»ها از كجا ناشي مي‌شود؟
من هميشه با تزيينات و طرح‌هاي تزييني در كارهايم درگير بوده‌ام و در تمام اين مدت دوست داشتم كه از اين طرح‌ها استفاده كنم. آن زمان خيلي از هنرمندان بودند كه مي‌خواستند مخاطبان‌شان را شوكه كنند و برفرض با پرداختن به مسائل جنسي يا موضوعات ديگر آنها را تحت‌تاثير قرار دهند. من در دهه هشتاد به اين‌جور مسائل اصلا علاقه‌اي نداشتم. استفاده از اين طرح‌هاي تزييني براي خلق يك اثر در آن زمان اصلا مد نبود و من با اين انتخاب توانستم مخاطبانم را بدون توجه و پرداختن به هنري كه در آن زمان مدشده بود، شوكه كنم.
  يكي از ويژگي‌هاي مشترك آثارتان در طول اين سال‌ها همين تكيه و توجه شما به عناصر تزييني بوده است. چطور شد كه به اين نتيجه رسيديد تا در ادامه هم همين مسير را دنبال كنيد؟
از اين تزيينات واقعا لذت مي‌بردم. اين تاثير و حسي كه نسبت به آن داشتم از همان ابتدا شكل گرفت و ادامه پيدا كرد. بنابراين بخش عمده‌اي از كارهايم در طول اين سال‌ها با همين طرح‌هاي تزييني شكل گرفته‌اند و شما رد آنها را در تمام كارها مي‌بينيد. ما نسلي بوديم كه در مقابل ذهنيت رايج آن زمان قرار گرفت و در تقابل با آن كار كرد. از نظر من در آن زمان، هنر مدرن اين طرح‌هاي تزييني را واقعا كم داشت. شكل برخورد با اين طرح‌ها در آثارم براي بسياري از هنرمندان آن زمان جالب توجه بود. شايد من جزو نخستين نفراتي باشم كه تكنيك‌هاي طراحي هنري يا استفاده از طرح‌هاي تزييني را در آثار معاصر آن زمان باب كردم. آن سال‌ها چيزهايي در هنر وجود داشت كه واقعا خسته‌كننده به نظر مي‌رسيد. در دهه‌هاي 60، 70 و 80، اين تصور رايج در غرب وجود داشت كه آثار هنري خسته‌كننده، آثار بسيار عميقي هستند و در پشت آنها موضوع و انديشه بزرگي نهفته است. به همين دليل از وقتي به‌طور جدي وارد اين جريان شدم تمام سعي خودم را كردم تا چنين تصوري را تغيير بدهم.
  قبلا در گفت‌وگويي به اين اشاره كرده بوديد كه با بسياري از هنرمندان ايراني آشنايي داريد يا آثارشان را ديده‌ايد. هنرمندان ايراني در طول اين سال‌ها ترجيح داده‌اند تا به جاي استفاده از امكانات موجود در تاريخ هنر ايراني بيشتر به هنر غربي و استفاده از آن در خلق آثارشان توجه داشته باشند. نظر شما در مورد آثار هنرمندان ايراني و اين شكل نگاه در خلق آثارشان چيست؟
در حال حاضر در برهه زماني فوق‌العاده‌اي زندگي مي‌كنيم. در ايران اتفاقات بسيار خوبي افتاده و هنرمندان ايراني و آثارشان هم به اندازه‌اي خوب هستند كه مورد توجه قرار بگيرند. نخستين باري كه به ايران آمدم و كارهاي باكيفيت هنرمندان ايراني را ديدم واقعا شوكه شدم. همان موقع متوجه شدم گالري‌هاي زيادي در ايران فعاليت مي‌كنند. در آثار هنرمندان ايراني انرژي فوق‌العاده‌اي حس مي‌كردم. اينكه مي‌ديدم هنرمندان ايراني در انتخاب ايده‌هاي‌شان آزاد هستند برايم خيلي غيرمنتظره بود. آنها آزاد بودند به هر شكلي كه دوست دارند كار كنند. در كنار همه اينها در كارهاي اين هنرمندان يك برابري جنسيتي ديده مي‌شود. اينكه هنرمندان ايراني بتوانند به اين راحتي عقايد و نظرات خودشان را در واكنش به مسائل سياسي و موضوعات ديگر در كارهاي‌شان هم نشان دهند و اين موضوع عواقبي براي آنها در پي نداشته باشد چيز كمي نيست.
 در روز افتتاحيه شما در ميان مخاطبان حاضر شديد، با آنها صحبت كرديد، عكس گرفتيد و حتي به ساده‌ترين سوال‌هاي‌شان در مورد آثارتان پاسخ داديد. در مورد تجربه اين شكل برخورد با مخاطب بگوييد؟
من يكي از هنرمنداني هستم كه هميشه سعي كرده‌ام، نشان دهم غربي‌ها درباره ايران تبليغات اشتباهي دارند و حتي در مورد اينجا دروغ مي‌گويند. در خبرهاي‌شان از اينجا واقعيت‌هايي را كه وجود دارد تغيير مي‌دهند و چيزي را ارايه مي‌دهند كه واقعا غيرقابل تحمل است. هنرمندان اروپايي هم به هر حال همين نظر را دارند. فكر مي‌كنم خودشان بايد چنين تجربه‌اي را داشته باشند و به اينجا بيايند تا اين اشتباه برطرف شود.
  شما در طول دوره‌هاي مختلف كاري‌تان با متريال‌ها و موضوعات مختلفي كار كرده‌ايد. از طرفي مجموعه آثارتان در اين نمايشگاه آنقدر متنوع است كه با ديدن هر كدام از آنها اين تصور ايجاد مي‌شود كه با هنرمند ديگري طرف هستيم، در مورد اين تنوع توضيح مي‌دهيد؟
باور كنيد من شيزوفرن نيستم(مي‌خندد) . اگر هنرمندي دايم خودش را در كارهايش تكرار كند، ديگر نمي‌توان گفت كه او كار هنري انجام مي‌دهد. او با اين كارش در حقيقت براي بازار توليد مي‌كند. به‌طور معمول چنين بازاري هنرمند را مي‌كشد، آن هم به اين دليل كه او مجبور است برخورد و شيوه‌اي را انتخاب كند كه با آنچه به آن فكر مي‌كند كاملا متفاوت است.
وقتي جوان بودم و روي كپسول‌هاي گاز كار مي‌كردم، به من مي‌گفتند كه اين كپسول‌ها خيلي جالبند. از من مي‌خواستند بيشتر روي اين مجموعه متمركز باشم. هرچند آن موقع جوان جوياي نامي بودم اما باز هم دوست نداشتم اين تكرار را به خاطر توجهي كه نسبت به آن وجود دارد در كارم انجام دهم. هميشه بايد در كار هنري مراقب اين موضوع باشيم. بهترين راه براي مقابله با آن استفاده از مدياهاي مختلف است. از اينكه جامعه هنري، از كارتان پس از هر بار تغيير استقبال مي‌كند و آن را مي‌پذيرد، مي‌توان اين‌طور نتيجه گرفت شما در مسير درست حركت مي‌كنيد.
  در مورد آثاري كه با استفاده از ايده «تكرار» خلق شده‌اند يا هنرمنداني كه يك شيوه ثابت را در كارشان دنبال مي‌كنند، چه نظري داريد؟
بهترين مثال براي اين موضوع اندي وارهول است كه تمام كارهايش شبيه به هم به نظر مي‌رسند. بايد به اين توجه داشته باشيم كه هنرمند در مسير هنري‌اش درست مثل يك پرچم عمل مي‌كند. معمولا آثار هنرمنداني مثل سل لويت در نگاه اول جز تكرار هيچ تاثير ديگري بر ذهن شما نمي‌گذارند، اما در عوض مزيت‌هايي هم به دنبال دارند. اين آثار و هنرمندان‌شان به‌راحتي قابل تشخيص هستند و شما مي‌توانيد شخصيت هنري اين هنرمندان را در تك‌تك آثارشان ببينيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون