• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3534 -
  • ۱۳۹۵ سه شنبه ۴ خرداد

رياست مجلس عرصه بده و بستان‌هاي پشت پرده نيست

از همين خاك جهان ديگري ساختيم
مرزي بين دولت و اصلاحات نيست
دولت روحاني كارنامه درخشاني دارد
نقطه ضعف دولت دربرابر مخالفان حوزه رسانه است
نمايندگان ليست اميد، ظرفيت‌هاي جديد اصلاح‌طلبان هستند
راي آورده‌ها و راي نياورده‌ها را ببينيد تا متوجه پيام جامعه بشويد

... بين دولت تدبير و اميد و جريان اصلاحات نبود و نمي‌توان مرزي بين اين دو يافت. گويي هر دو از يك مضمون و از يك رويكرد و هدف حرف مي‌زنند.
 اين رويكردي كه منجر به روي كار آمدن دولت آقاي روحاني شد و اين بدنه اجتماعي كه اين تغيير را ايجاد كرد در اين سه سال چقدر جواب گرفت؟ نسبت به اعتمادي كه كرد چقدر جواب مثبت دريافت كرد؟
به حرف اول كه به دو جنبه سلبي و ايجابي اشاره داشت باز مي‌گردم. قطعا يكي از پيام‌هايي كه مي‌توان از انتخابات 92 گرفت اين بود كه كشور از آن ورطه و موقعيت هراس‌انگيز و مخاطره آميزي كه در آن بود و سياست‌هاي دولت احمدي‌نژاد، دور شد. اولين نتيجه آن انتخابات ادامه نيافتن چنين شرايطي بود. بازگشت مديريت اجرايي به عقلانيت و تدبير به نظر من خواسته‌اي بود كه مي‌توان گفت محقق شد. برجسته‌ترين بخش آن در حوزه سياست خارجي بود.
 دستاورد آن «نشدن» بود؟ مي‌توان گفت هميشه «شدن» يك دستاورد نيست. گاهي «نشدن» يك هدف است.
بله. اينكه كشور به سمت جنگ نرفت و بيش از اين تخريب نشد مخاطراتي مثل تحريم و تهديد يا رفع يا كم شد. اين خود مساله مهمي بود. در يك كلمه خروج كشور از موقعيت مخاطره آميز بود. موقعيت مخاطره‌آميز و قرار گرفتن در شرايط تهديد و تحريم ابعادي بيش از تحريم و تهديد دارد. اگر بخواهم مهم‌ترين دستاورد دولت را بگويم خارج كردن كشور از موقعيت مخاطره آميز بود كه نتايج فراواني هم دارد. خيلي از اين نتايج فراوان زود بازده نيست. يكي از مهم‌ترين دستاوردها ترميم سرمايه اجتماعي است. اميد به آينده و بالا بردن سطح اعتماد و مشاركت است.  آقاي روحاني در ايام نوروز گفت كه «از برجام 10 سال كه نگذشته است؛ از برجام سه ماه گذشته است»  و بعد هم اينكه برجام زمينه است. بعد از اين مي‌ماند كه از اين زمينه چگونه استفاده كنيم و مسيرهايي را كه قطع شده برقرار كنيم. بعد از برقراري، الزامات ديگري را هم مي‌طلبد. هر مشكلي كه رفع مي‌شود باز مشكل ديگري خود را بروز مي‌دهد. مجموعا كارنامه دولت نه تنها قابل قبول بلكه كارنامه درخشاني با توجه به زمينه‌ها و شرايط است اما وقتي كه شرايطي را نسبت به سطح مطالبات و نيازهايي كه براي كشور است مي‌سنجيم همانطور كه اشاره كرديد و بدنه اجتماعي كه به روحاني راي دادند اين است كه سطح انتظارات و توقعات خيلي بيشتر از اين است. به نظر من جامعه به اعتدالي رسيده و آن اينكه مي‌فهمد اگر نداشته‌هاي زيادي دارد راه رسيدن به اين نداشته‌ها جز اين نيست كه در يك سطحي از تفاهم ملي و اعتماد همگاني و سطحي از فهم مشترك مساله را حل كند. مساله‌اي كه با آن مواجه هستيم اين است كه اگر برسيم به اينكه ضعف‌ها و مشكلات ما كجاست و بر سر آنها تفاهم پيدا مي‌كنيم مي‌توانيم سهم هر بخشي را تعيين كنيم و ببينيم كه دولت، مجلس و نهادهاي ديگر چه كرده‌اند. چه چيزهايي كم است و چطور بر سر آن بايد گفت‌وگو كرد. به اين معنا اگر بعد از مساله برجام توافق و تفاهم را بر سر مسائل از طريق همنگري پيش ببريم درست است.
 طبيعي است كه هر دولتي ناراضياني داشته باشد. در مورد حاميان دولت روحاني بگوييد كه آيا ما فراموشكار هستيم و يادمان رفته چه ماموريتي را مي‌خواستيم به اين دولت محول كنيم و حالا انتظاري بيش از آنچه سال 92 به او محول كرديم داريم، يا اينكه اتفاق ديگري باعث شده كه مطالبات ما از دولت افزايش پيدا كند؟علت نارضايتي ناراضيان چيست؟
نارضايتي را در سطوح مختلف بايد شناخت و برايش تعريف و راه‌حل پيدا كرد. سطوح اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي دارد. در اجتماعي و اقتصادي رشد شكاف‌هاي اجتماعي، اقتصادي و گسترش حاشيه‌ها و رشد آسيب‌هاي اجتماعي مسائلي است كه منجر به نارضايتي مي‌شود اما اگر نهادهاي مدني در جامعه قوي باشند، اساسا حل و فصل همه مسائل نه تنها جامعه ايراني بلكه هر جامعه‌اي در محدوده نهاد دولت به مفهوم قوه مجريه تعريف نمي‌شود. متاسفانه آنچه در دولت گذشته به كشور آسيب رساند و زياد هم بيان مي‌شود اين است كه قانون‌گريزي، رشد سازمان يافته فساد اعم از فساد اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي و امثال آن به گونه‌اي بود كه شايد مهم‌ترين بخشي كه از آن آسيب ديد خود نهاد دولت بود. خود نهاد دولت به لحاظ جايگاه اجرايي و قانوني در خيلي جاها دچار محدوديت‌هاي فراواني است و دليل آن دايره قانون‌گريزي است. همچنين اگر نهادهاي سياسي و مدني قوي وجود داشته باشند؛ احزاب و رسانه‌هاي مستقل و آزاد و تشكل‌ها با فهم مساله و نقد آن نارضايتي‌ها را پايه اصلاح امور قرار مي‌دهند، نه اينكه با مبناي تضعيف نهادهاي قانوني مثل دولت عمل كنند. الان به خصوص با نوع رويكردي كه راديو و تلويزيون و رسانه‌هاي مخالف دولت داشتند فضا به اين شكل است كه به هر نوع نارضايتي و هر نوع مساله اجتماعي شكل سياسي مي‌دهند و جهت آن را به سوي دولت مي‌برند. قبلا هم اين مساله سابقه داشت. الان هم همين وضعيت وجود دارد. من در حوزه تخصصي خودم حرف مي‌زنم. دولت اگرچه قوه مجريه را دارد اما به لحاظ رسانه‌اي در برابر مخالفان خود خيلي در نقطه ضعف قرار دارد. اصلا نمي‌شود گفت در گستره و پوشش و نوع پرداختن به جامعه دولت مي‌تواند از خود دفاع كند؛ آن‌طور كه مخالفان آن مي‌پردازند. كار مخالفان اين است كه برجسته‌سازي و چارچوب بندي كنند. به اين معنا مي‌توان گفت كه بخشي از اينكه نارضايتي‌ها چگونه است به دليل ضعف نهادهاي سياسي، مدني، ارتباطي و رسانه‌ها است. بر اين اساس است كه يادمان مي‌رود كه چرا به روحاني راي داديم. يادمان مي‌رود در تفسير اجتماعي و سياسي يعني ضعف حافظه. حافظه وقتي ضعيف مي‌شود كه نهاد در آن ضعيف است. البته عامل ديگري هم وجود دارد. عامل مهم اين است كه جامعه ايران خيلي پر پتانسيل و توانمند است. تغييرات اجتماعي در ايران رو به جلو است. تغييراتي نيست كه جامعه را در معرض نابودي قرار داده باشد. اگر نتوانيم به تغيير جامعه جواب دهيم تبديل به تهديد مي‌شود. در نتيجه اينكه مي‌گوييم سطح مطالبات بالا مي‌رود اين است كه در ابتدا حداقلي است اما وقتي جلو‌تر مي‌آيد مي‌بينيم كه پتانسيل خيلي بيشتر از اين بوده است. مثلا ممكن است در نگاه سياه‌تر نسبت به دولت بيان شود كه بدنه اجتماعي از دولت برگشته اما مي‌بينيم كه انتخابات 94 مي‌آيد و تاييد مي‌كند كه گرايش عمده با وجود ضعف‌هاي سـازمـاني و تـشكـيـلاتي همچنان با خواست عمومي مطابق است.
 نمود خواست جامعه در انتخابات 94 ادامه انتخابات 92 بود. برخلاف تبليغات و پروپاگانداي شديدي كه جريان مخالف دولت داشت و هنوز هم گويي نمي‌خواهند قبول كنند چه اتفاقي در هفت اسفند و 10ارديبهشت افتاده است؟ به نظر مي‌رسد جامعه مسيري در تداوم 92 انتخاب كرد. اين اعتبار را به 160 نماينده مجلس داده است. تاريخ انقضاي اين كارت اعتباري كه مردم به دولت و مجلس دادند چقدر است؟
تاريخ انقضاي هر اعتبار اجتماعي و سياسي بستگي به ميزان رشد يابندگي آن جريان و نسبتش با عقبه خود دارد. تعبير شما درست است. مجموعه‌اي به اكثريتي راي داده كه در يك فضاي نابرابري هم انتخاب شدند. زايندگي جامعه باعث شد كه حتي در همين ميدان محدودي كه برايش فراهم شده بازي خوبي ارايه كند. نتيجه آن، انتخاب كساني است كه برخي از آنان اولين تجربه سياسي شان است؛ البته معني كم‌تجربگي و بي‌تجربگي و ناكارآمدي آنها در مجلس را نمي‌دهد. اتفاقا شايد بتوان گفت اين جزو آثار مثبت محدوديت و محروميت است كه باعث شد از درون جريان اصلاحات جرياني بجوشد كه خود به خود منجر به نو كردن اين جريان شد. برداشتي كه دارم اين است كه عملكرد اين نمايندگان در مجلس بسيار خوب خواهد بود. اين افراد در آينده نزديك به ما نشان مي‌دهند كه چه انتخاب‌هاي خوبي انجام گرفته و چه ظرفيت جديدي افزوده شده است.
 پس ردصلاحيت‌ها سبب خير شد؟
من خيلي نمي‌خواهم دوگانه ببينم. مخالفان حداقل اين كمك را كردند. محدوديت‌ها باعث شد كه چيزي به داشته‌هاي اصلاحات افزوده شد. در نتيجه آن اعتبار گام به گام در هر مرحله مي‌توان سنجيد. تقريبا اتفاق نظر بر اساس تجربه و دانش الزام اين انتخابات است كه توانسته، به قول اقبال لاهوري، مذهب زنده دلان خواب پريشاني نيست، از همين خاك جهان دگري ساختن است. ما از همين خاك جهان دگري ساختيم. اين خاك اولين الزامش نهادمند شدن است و اينكه فراكسيون تشكيل دهند. به ميزاني كه اين فراكسيون با قوت و قدرت شكل گيرد و با برنامه جلو برود آن اعتبار را زياد مي‌كند. به ميزاني كه اين مجلس در هم‌پيوندي با دولت قرار گيردكه البته اين هم‌پيوندي نافي استقلال مجلس و نظارت مجلس نيست. اين به معناي همسويي است. از نظر من كه يك دانشگاهي هستم مساله توسعه علمي يك مساله ملي و جدي است. اما وقتي يك دولتي آنقدر دستش تنگ مي‌شود كه در كمتر از سه سال 6 نفر در وزارتخانه‌اي كه متولي دانشگاه است مرتب تغيير مي‌كنند معلوم مي‌شود كه اساسا دولت در آن نقطه كارش فلج مي‌شود. حالا اگر دولت و مجلس همسو باشند طبيعتا قدرت برآوردن انتظارات در آنها بيشتر مي‌شود. بدنه اجتماعي‌شان هم رضايت بيشتري خواهند داشت و آن اعتباري كه شما مي‌گوييد تمديد مي‌شود. اما فرض كنيم انتخابات اسفند به گونه‌اي پيش مي‌رفت كه مخالفان دولت اكثريت مي‌شدند. معنايش اين بود كه دولت در يك سال آينده در عمل كردن به وعده‌هايش دچار مشكل بيشتري مي‌شد. در اين شرايط كار انتخابات 96 هم سخت‌تر مي‌شد. الان كه اين مجلس وجه غالبش گرايش اصلاحي، اعتدالي و عقلاني است به دولت كمك مي‌كند. بالاخره يك اكثريتي راي آورده‌اند و اين اكثريت بايد متشخص و متشكل باشد. يك نظم در چارچوب هويت يابي اين است كه قاعده گفت‌وگو با جريان‌هاي ديگر در خود مجلس عملياتي مي‌شود. شعار اصلي اين بوده كه نياز كشور يك مجلس عقلاني و معتدل است. هرچقدر مجلس به اين بيشتر عمل كند، اعتبارش نزد مردم هم بيشتر مي‌شود.
 نخستين تصميم جدي اين فراكسيون تشخص‌يافته و هويت‌دار مساله انتخاب رييس مجلس است. پيام هفتم اسفند راي به تغيير بود. بنابراين غالب فعالان سياسي اصلاح‌طلب اين تغيير را در نخستين گام تغيير مديريت مجلس ارزيابي مي‌كنند. چطور مي‌توان به اين مهم دست يافت؟ در حالي كه مخالفان اين پيام مي‌گويند اكثريت منتخبين اميد اكثريتي ژلاتيني است و اين اكثريت ژلاتيني به دليل فقدان تجربه سياسي و تشكيلاتي ممكن است در بزنگاه‌هايي اينچنين، مطابق با رفتار مورد انتظار عمل نكنند.
نگاه كنيم چه كساني راي نياوردند و چه كساني راي آوردند. با اين نگاه مي‌توان نتيجه گرفت جامعه از انتخابات چه مي‌خواسته است. به اعتقاد من هم پيام هفتم اسفند و دهم ارديبهشت همان تغييري بود كه دوستان مي‌گويند. در اين مجلس تقريبا بالاترين سطح از تغيير نسبت به مجلس قبل رخ داده و انگار مجلس دهم يك مجلس كاملا جديد است. نوگزيني يا نوگرايي كه رخ داده است مي‌طلبد كه فهميده شود و هم متناسب با آن پاسخ داده شود. نوگزيني معنايش ناديده گرفتن گذشته نيست. در نوآفريني و نوگزيني نمي‌گوييم بايد به گذشته پشت‌پا زد. اتفاقا بايد به آن توجه كرد. عناصر اين توجه چيست؟ توجه كردن به عقلانيت و اخلاق و تدبير، دور شدن از افراط‌گرايي از اين عناصر است. بالاخره جامعه از چه چيزي فاصله گرفته و به چه چيزي تمايل دارد؟ اين سوال پاسخش در انتخابات داده شده است. انتظار نخست از اين مجلس اين است كه عقلاني باشد و رويكردهايش بر اساس تفاهم شكل گيرد.
 آيا اين تفاهم كه شما مي‌گوييد امري دور از هويت‌يابي و تشخص جريان راه يافته به مجلس است؟ آيا اين تفاهم به معناي ادغام دايمي در جريان‌هاي ديگر است؟
به اعتقاد من اينگونه نيست. بايد تشخص داشت، هويت‌يابي و رقابت هم كرد اما به‌شدت مراقب بود كه اينها به ستيز، منازعه و چندپاره شدن منجر نشود. حتي اگر بخواهيم با فرمول‌بندي رياضي پيش برويم و مدل‌سازي كنيم اين است كه انتخاباتي صورت گرفته، اكثريتي راي آورده‌اند كه در ليست اميد قرار داشتند. معني ليست اميد هم اين بود كه جريان اصلاح‌طلب يك مرحله جلوتر مي‌آيد و در كنار حاميان دولت قرار مي‌گيرد و حتي از اصولگرايان معتدل هم حمايت مي‌كند. اينها كساني هستند كه عملا به يك ميثاق پايبند هستند. تازه آن ميثاق اعلام هم شده است. بر اساس آن ميثاق فراكسيون شكل مي‌گيرد و بر اساس فراكسيون موضوع رياست مجلس را بررسي مي‌كنند. مجلس رييس لازم دارد و بالاخره بايد انتخاب شود. اين انتخاب دو پايه دارد. يك پايه اين است كه كدام انتخاب با خواست عمومي همسو‌تر است. دومين پايه اين است كه كدام انتخاب در درون اين جرياني كه اكثريت را در اختيار دارند صورت مي‌پذيرد. پس از اين وارد رقابت مي‌شوند با قيد اينكه تمام مجلس انتخاب رييس نخواهد بود و تازه كار از اين نقطه شروع مي‌شود. اين مجلس مي‌خواهد كار كند و گرايش‌هاي متنوعي هم دارد. فراتر از آن راي ژلاتيني كه شما گفتيد من مي‌خواهم بگويم مجلس تركيب ژلاتيني دارد. مجلسي است كه شباهت زيادي به تركيب كلي جامعه دارد. نسبت جريان‌ها و گرايش‌هايي كه در متن جامعه وجود دارد هم به شكل و شمايل اين مجلس شبيه است. مرتبا نياز دارد به گفت‌وگو، تفاهم، ائتلاف و امثال اينها.
 مخالفان رياست دكتر عارف در بين دوستان اصلاح‌طلب پايه‌هاي استدلالي روشني دارند. مثلا مي‌گويند ايشان تجربه اداره مجلس ندارد و خطاهاي احتمالي اين مجلس با رياست آقاي عارف به پاي كل جريان اصلاحات نوشته مي‌شود و اين باعث سلب اعتماد بدنه اجتماعي مي‌شود. در پاسخ به اين استدلال چه مي‌توان گفت؟
بايد يك پرده عقب‌تر برويم. موافقان انتخاب آقاي دكتر عارف چه مي‌گويند؟ موافقان مي‌گويند بر اساس تحليل مشخص از آرايش و تركيب نيروهايي كه در فرآيند انتخابات و بعد از انتخابات شكل گرفته آن مولفه‌هاي تاثيرگذار را بايد استخراج كرد. بالاخره جرياني كه با بيشترين حد محدوديت توانسته بيشترين موفقيت را كسب كند معلوم مي‌شود كه از يك پايگاه راي و بدنه اجتماعي برخوردار است. اين پايگاه او را چند گام به جلو آورده است. اين گام دومي بود كه بعد از انتخابات رياست‌جمهوري با موفقيت پشت سر گذاشته شده است. گام بعدي اين است كه بايد خود را در شرايط جديد بازآرايي و بازسازي كند براي نه تنها موثر بودن در مجلس بلكه پيش بردن اين حركت در انتخابات رياست‌جمهوري و شوراهاي سال 96 موثر است. جريان اصلاحات دعواي قدرت ندارد. مي‌گويد بايد اداره شوندگي كشور را به نيازهاي جامعه نزديك كنيم. كشور هم در يك شرايط فوق‌العاده حساسي قرار دارد. به لحاظ منطقه‌اي و بين‌المللي و داخلي اين شرايط حساس است. بارها هم اعلام شده اصلاح‌طلبان اعم از آنچه آقاي خاتمي و گروه‌ها و شوراي عالي سياستگذاري انتخابات مطرح كرده‌اند در اين شرايط حساس بايد نقش تاريخي خودمان را به بهترين وجه ايفا كنيم. بهترين وجه هم اين است كه دست ما براي گفت‌وگو و تفاهم هميشه دراز است. قرار نيست به دوگانه‌هاي كاذب دامن بزنيم. منازعات و دعواهاي بي‌حاصل را كنار بگذاريم. به همين دليل درون همين مجلس هم اين ائتلاف اميد در اقدام مشترك پيشقدم بوده و خواهد بود. اما همان‌طور كه گفتم مهم‌ترين مولفه خواست عمومي و تغييرات است. مولفه بعدي اين است كه يك جريان سياسي خودش را در سطح كشور سامان داده و لازمه اين كار اين است كه جريان اصلاح‌طلب قوام يافتگي خود را حفظ كند و دچار دگرگوني و تشتت نشود. مولفه سوم اين است كه خود نمايندگان هم بايد در همين مسير حركت كنند. نقش خود آقاي دكتر عارف در اين سه سال گذشته بسيار موثر بوده است. ايشان به عنوان دانشمندي كه از تجربه كار اجرايي خوبي هم برخوردار است انصافا ورود بسيار موفقي به اين مرحله داشته است. اين غير از اقدام اخلاقي و موثر ايشان در سال 92 است. بعد از آن، ببينيد چه كسي به اندازه آقاي دكتر عارف براي ساماندهي امر انتخابات وقت گذاشته است؟ در سطوح مختلف هم از تجربه موفقي برخوردار است. حداقل غير از اينكه در سطوح عالي در كشور مسووليت داشته چهارسال توانسته دولت را از نظر اجرايي اداره كند. اينجاست كه واقعا بايد منصفانه نگاه كنيم و از نقطه قوت ايشان دفاع كنيم. متاسفانه در برخي قضاوت‌ها همين نقطه قوت به عنوان نقطه ضعف ارزيابي مي‌شود. دانشمند بودن و دانشگاهي بودن مگر ضعف است براي كسي كه تجربه اجرايي هم دارد؟ متاسفانه در شرايطي هستيم كه نهاد دانشگاه ما در خيلي از زمينه‌ها به دلايل مختلف نظاره‌گر است و نه كنشگر، در بين بيش از 70 هزار عضو هيات علمي چه ميزان كنشگر در حوزه سياسي داريم؟ دكتر عارف به جاي اينكه آبرومندانه‌تر و عافيت‌طلبانه‌تر در دانشگاه بماند، وارد عرصه پرتنش و پرچالش سياست شده است. خود ايشان با اين سابقه يكي از مولفه‌هاي تاثيرگذار است. هم از توانايي لازم برخوردار است و هم مي‌تواند براي سامان دادن مجموعه مجلس نقش محوري داشته باشد. در عين حال مي‌تواند كمك جدي به دولت كند. اين هم نشانه بلوغ در جامعه ما است كه رقيب جدي 92 از موضع حامي جدي دولت عمل مي‌كند. انصافا حمايتي كه دكتر عارف از دولت داشته و دارد پارامتر مهمي است. ضمنا اجماع يا دست‌كم نظر حداكثري در ميان اصلاح‌طلبان از آقاي خاتمي گرفته تا ساير شخصيت‌ها و احزاب و گروه‌ها روي حمايت از رياست آقاي دكتر عارف است. مجموعه اين‌ها دال بر اين است كه جريان اصلاحات بايد از نامزد خودش حمايت كند.
 اداره اين مجلس كار سختي است؟
مهم‌ترين مساله اين است كه هر گامي كه در حركت سياسي ‌برداريد يك مساله حل مي‌شود و مسائل ديگري مطرح مي‌شود. بعد از آن سنجيدگي در مسائل جديد موضوع بحث است نه اينكه نگراني از ساختن آينده‌اي موهوم ما را از مساله فعلي و تصميم قاطع‌مان دور كند. چه آقاي عارف كانديدا بشود و چه نشود مي‌توان فهرستي از مسائل پيش رو برشمرد. اين‌گونه نيست كه در يك وضعيتي قرار گرفته باشيم كه يك طرف كاملا روشن و يك طرف كاملا مبهم باشد. اگر وحدت و يكپارچگي جريان اصلاح‌طلب و اعتدالگرا محور قرار گيرد و محصول آن هم اين باشد كه فراكسيون جدي و با برنامه‌اي داشته باشيم و ارتباط اين فراكسيون با عقبه سياسي خودش حفظ شود و با بدنه اجتماعي در ارتباط باشد مرتبا نسبت به هر مساله‌اي كه پيش مي‌آيد با ظرفيت و پتانسيل بالاتري راه‌حل خواهيم داشت. ما در غياب چهره‌هاي شناخته شده پيروز شده‌ايم و قطعا مي‌توانيم اميد داشته باشيم كه جريان قوي ديگري در بين همين نمايندگان شكل گيرد. مي‌شود اين ادعا را هم داشت كه اگر اين گام‌ها درست طي شود آقاي عارف هم مي‌تواند توانمندانه عمل كند. اين متاثر از دو پارامتر است: يك ساختار شكل گرفته و دو توانايي شخص دكتر عارف. شايد بتوان گفت مهم‌ترين وجه تمايزي كه بين مخالفان و موافقان رياست دكتر عارف وجود دارد اين است كه اگر ما در جريان رياست مجلس نقش آفريني دكتر عارف را در زمينه اجتماعي و سياسي بزرگ‌تري مورد ارزيابي قرار مي‌دهيم يا خير؟ در اين صورت به خصوصيات و توانمندي‌هاي دكتر عارف در اين زمينه توجه مي‌كنيم يا در يك زمينه محدودي به اسم معامله و مذاكره محدود سياسي. خود ايشان مي‌گويد مگر معني تفاهم وارد شدن به زد و بند پنهان است؟ درست هم مي‌گويد. تفاهم در اين سطح در جامعه ما كاملا در يك عرصه شفاف، روشن و حتي با نظارت و مشاركت جامعه سياسي و شهروندان صورت مي‌گيرد. يك تعبيري داريم كه با شكل گرفتن جريان آزاد اطلاعات مطرح شده و آن تعبير اين است: «در منظر شهروندان قرار گرفتن كنش‌هاي سياسي». بايد تكليف‌مان را روشن كنيم كه در منظر شهروندان مي‌خواهيم تصميم‌گيري كنيم يا اينكه پشت درهاي بسته و بدون آگاهي شهروندان معامله و مذاكره كنيم. آقاي دكتر عارف از حيث «در منظر شهروندان تصميم گرفتن» فرد بسيار توانمندي است. به اين دليل كه پايبندي به اخلاق دارد، وارسته و فداكار و باهوش است. اما گاهي ما صحنه مقايسه را عوض مي‌كنيم. يعني فكر مي‌كنيم رييس مجلس كسي است كه هميشه در حال معامله و چانه‌زني پشت پرده است. بايد اجازه دهيم آقاي دكتر عارف خودش باشد. او كسي است كه به عقل جمعي اعتقاد دارد، اخلاقي عمل مي‌كند، اهل مذاكره است، فرد معتدلي است كه در عين معتدل بودن قضاوت غيرمنصفانه و شتابزده نمي‌كند. مجموع اين خصلت‌ها به او اين امكان و ظرفيت را مي‌دهد كه در مجلس موفق باشد. بي‌سابقه و بي‌تجربه هم نيست. او دستگاه‌هاي اجرايي و بحراني را اداره كرده است. البته اين انتظار از دوستان منتقد دكتر عارف وجود دارد كه دو چيز را مورد توجه قرار دهند. عارف را كمتر از آنچه هست اندازه‌گيري نكنيم. ما گاهي در ارزيابي نيروهاي خود دچار چنين آفتي مي‌شويم. هركس به ما نزديكتر است را كم‌توان‌تر از حد واقعي‌اش مي‌بينيم. دومين انتظاري هم كه وجود دارد اين است كه دكتر عارف را در چارچوب خودش ارزيابي كنند و نخواهند كه او را هميشه با ملاك‌ها و وضعيت ديگران بسنجند. يعني مرتبا بگويند بايد دكتر عارف همان كاري را انجام دهد كه آقاي لاريجاني انجام مي‌دهد. منتقدان بايد هر دوي اين‌ها را به ضرورت‌ها و نيازهاي امروز احاله دهند. اگر ما در ضرورت‌ها و نيازهاي امروز به مساله نگاه كنيم نه حمايت و پشتيباني از دكتر عارف به معناي تخطئه و تخريب آقاي دكتر لاريجاني است و نه بالعكس. ببينيم كه براي امروز با توجه به ويژگي‌هايي كه الان لازم است ما بايد مشخصا از چه كانديدايي حمايت كنيم. دلايل هم كاملا روشن است. ايشان هم به لحاظ فردي، توانمندي و صلاحيت دارد و با زمينه و ساختار به وجود آمده تطابق و هماهنگي دارد هم اينكه با نگاه به آينده اين كار به سود دولت، اصلاح‌طلبان و حاميان دولت است و چشم‌انداز بازتري براي ادامه فعاليت به ما مي‌دهد.
 در بسياري از نظرات حمايتي از آقاي لاريجاني ديده مي‌شود كه او را عامل تقرب اصلاح‌طلبان به حاكميت و ترميم‌كننده اين رابطه مي‌دانند. آيا وقت آن رسيده كه اين نيابت و وكالت از «غير اصلاح‌طلبان» گرفته شود و بالاخره با هويت اصلي اصلاحات وارد تعامل با نهادهاي حاكميتي در سطوح بالا شويم؟
من خيلي با اين مدل طرح موضوع موافق نيستم. ترجيح مي‌دهم اين‌گونه وارد شوم كه آيا دكتر عارف مي‌تواند گزينه ما باشد براي ترميم روابط و جلب همكاري و تعامل با نهادهاي مختلف؟ به نظر من پاسخ اين سوال مثبت است. ايشان مي‌تواند اين نقش را داشته باشد و اصلاح‌طلبان هم اثبات كرده‌اند هدفي جز ظرفيت‌هاي كشور و نظام ندارند و نمي‌شود اين مجموعه را هم ناديده گرفت. به طور مشخص نماينده طبيعي اصلاح‌طلبان در اين وضعيت كه مي‌تواند نقش‌آفرين باشد دكتر عارف است. با انتخاب ايشان به عنوان رييس مجلس كارها به پايان نمي‌رسد. بعد از آن هم بر اساس همان قاعده قبلي مي‌توان به ائتلاف‌ها عمل كرد. اين دو اصل نافي هم نيستند و بايد در كنار هم آنها را ديد. اصل اول تشخص يافتن اين جريان سياسي و پاسخ گفتن به نياز تحول در جامعه است. اصل دوم هم دور شدن و جدي بودن بر سر اينكه نبايد به اختلافات دامن زد و به سمت ستيزه با جريان‌هاي ديگر در جامعه و مجلس رفت. بايد به يك رقابت اخلاقي قانونمند و سازنده تن داد. رقابتي كه در هر لحظه‌اش جلب مشاركت پسيني هم دارد و بايد فاصله دوجريان را كمتر كند. حالا كه روند تحولات به اينجا رسيده است و تاكيد دارم كه از متن تحولات اجتماعي هم به اينجا رسيده بايد در يك رقابت شرافتمندانه گام‌هاي بعدي را برداشت. اين كار در مجلس پنجم هم انجام شد. رقابتي شكل گرفت اما رو به تنازع و تخاصم نرفت. ضمن اينكه بايد به يك نكته مهم هم توجه كرد. هر كدام از اين دو بزرگوار كه رياست مجلس را در اختيار بگيرد در طول دوران رياستش حتما به ديگري احتياج دارد و بايد با كمك هم به تعامل و اداره مجلس بپردازند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها