• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3545 -
  • ۱۳۹۵ سه شنبه ۱۸ خرداد

جذابيت كالبدشكافي بر صحنه تئاتر

آرش طاهرخاني كارگردان نمايش «گردش عادي خون و برف»

آيا مي‌شود طور ديگري بود؟ آيا مي‌شود راه ديگري انتخاب كرد؟ اينها نخستين پرسش‌هايي بودند كه پس از مواجهه با متن در ذهنم چرخيدند؛ پرسش‌هايي كليدي كه از نظر من گفتمان اصلي متن بودند. پرين (شخصيت نمايش) در تمام طول زندگي‌اش در تلاش بوده شخصيتي مستقل داشته باشد و راه خود را برود. او همواره فكر مي‌كرده كه اين كار را انجام مي‌داده. ولي راه‌هايي كه او مي‌رفته همان راه‌هايي بوده كه اسطوره‌اي به نام پدر در ذهنش ساخته است. پدر در اين نمايشنامه براي من يك پدر معمولي نبوده بلكه در شكل اسطوره‌اي و كهن‌نمونه‌اي تجلي يافته. پدر به عنوان يك جلوه‌ قدرتمند و طبق نظر يونگ عنصر نرينه مقدس در ذهن دختر. هنگامي كه پرين به گونه‌اي دست به ترويج اعتقادات مردانه مي‌زند يا مي‌كوشد اعتقادات خود را بيان كند، روان مردانه نهفته در ناخودآگاهش را برملا مي‌سازد كه نشانه‌اي از احاطه كامل پدر بر زندگي، رفتار و انتخاب‌هاي پرين در تمام زندگي‌اش است. نكته ديگري كه برايم بسيار اهميت داشت آن بود كه وقتي اين كهن نمونه مقدس در ذهن انسان شكست مي‌خورد، چه تاثيري بر انسان تنها و شكست‌خورده مي‌گذارد؟ تاثيرات بسيار است. واكنش نخست اينكه ويژگي‌ها و خصلت‌ها را مي‌پذيري و واكنش دوم كه تراژيك‌تر و دهشتناك‌تر است، فرار و ساختن پدري خيالي از جنسي ديگر در ذهن است و اين فرار به مثابه فرار از حقيقت است. فرار از حقيقت در ذات خود قسمتي دارد كه آن مواجهه با حقيقت است و از اين‌رو تراژيك‌تر است. اينها گفتمان‌هايي بودند كه بسيار وسوسه‌ام كردند كه نمايشنامه‌ مونا احمدي را براي اجرا انتخاب كنم؛ دغدغه‌هايي كه به نظرم مختص به پرين نمايشنامه نيست و هر مخاطبي بسته به زندگي و تجربه شخصي خود مي‌تواند با آن ارتباط برقرار كرده و خود را در نمايش پيدا كند و ببيند.
 از سوي ديگر اينكه روي صحنه تئاتر يك جسد روبه‌روي مخاطب‌ها تشريح شود هم برايم جذاب بود و همان بار نخست كه مونا احمدي ايده را برايم تعريف كرد من را بسيار جذب كرد و تحت تاثير قرار داد. اين متن بارها و بارها بازنويسي شد تا به چيزهايي كه در ذهن‌مان بود نزديك شود و سپس وارد پروسه تمرين شديم. بيشتر تمركزمان در پروسه تمرين بر واحدبندي نمايشنامه بر اساس انگيزه، عمل و هدف شخصيت روي صحنه بود. به نظرم اين‌ شيوه متن را كه مانند يك ميوه است پوست مي‌كند و همه‌چيز ديگر براي بازيگر شفاف و واضح مي‌شود و بازيگر حتي در يك كلمه كوچك و كوتاه نيز دچار ابهام نمي‌شود. پروسه تمرين بر اساس ويژگي‌هاي متني شكل مي‌گيرد و به آن دليل كه اين متن به‌شدت سيال‌گونه و روانكاوانه و ذهني است بيشتر تمركزمان را روي حافظه‌سازي گذاشتيم تا بازيگر هنگام انجام عمل روي صحنه ابتدا به يك حقيقت دروني در صحنه برسد. اين مهم‌ترين هدف ما بوده كه فكر مي‌كنم موفق هم بوده. شيوه اجرايي نمايش با تاكيد بر رابطه مستقيم با مخاطب انتخاب شده. فرم اجرايي متكي بر روايت قصه توسط بازيگر است و تاكيد اصلي ما بر جادوي بازيگري بوده. اعتقاد دارم در اوج سادگي و بي‌چيزي مي‌توان با هنر بازيگري موقعيتي هولناك ساخت.
ما يك گروه جوان و تازه‌نفسيم كه با انرژي و قدرت كار مي‌كنيم و تحمل شنيدن نظرات، انتقادات و پيشنهادات مخاطبان را داريم. خواهشمندم مديران تئاتري قدر زحمات نسل جوان تئاتر را بدانند و كاري نكنند كه فارغ‌التحصيلان هنرهاي نمايشي در بنگاه معاملات ملكي
 شاغل بشوند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون