پهلوان زنده را عشق است
سيد علي ميرفتاح/ دولت اگر بيفتد در پزيشن مظلوم نمايي و دايم از بيانصافي رسانهها و عملكرد جناحي تلويزيون و هتاكي منتقدانش و چوب لاي چرخ گذاشتنهاي مكرر رقبايش بگويد شك نكنيد كه قافيه را باخته و عمرش را كوتاه كرده و زمانش را از دست داده. آزموده را آزمودن خطاست. دولت خاتمي هم از روزي كه به گله و شكايت افتاد و بحرانسازي نُه روز يك بار مخالفينش را علم كرد به موضع انفعال افتاد و مجبور شد كه آش و جاش را يك جا به احمدينژاد بسپرد. مظلوم خوب است و ملت دوستش دارند و برايش همدلي و همدردي ميكنند اما در تاريخ و فيلم و كتاب و قصه، نه در عالم واقع. در عالم واقع پهلوان زنده را عشق است كه خودش را با چهارتا تيتر و خبر و خبر ويژه و گزارش و گزارش تلويزيوني از تك و تا نمياندازد و زبان به اعتراض باز نميكند. منظورم اين نيست كه دولت هيچ گير و گرفتاري ندارد و منتقدينش هم منصف و مشفقند و براي توفيقش دعا ميكنند و همراهي ميكنند. نخير؛ حتي قبل از روي كار آمدن اين دولت هم اظهر من الشمس بود كه رقبا، دولت را به امان خدا رها نميكنند و چهار سال و -اگر خدا بخواهد- هشت سال مهلتش نميدهند كه هر كار بخواهد بكند و هرچه بخواهد بگويد. اين وسط ننه من غريبم و ذكر مصيبت گفتن از مظلوميت دولت، كمكي كه نميكند، هيچ، دولت را هم از چشم مياندازد و بيهيبت و بيحشمتش ميكند. به تجربه ثابت شده كه اين گلايهها و اظهار لحيه كردنها فايدهيي ندارند و تاثيري هم بر عواطف و احساسات رقيبان نميگذارد. دوستان دولت كه دستشان از همه جا كوتاه است غصه ميخورند و تضعيف ميشوند و ناكامي و افسردگي ميگيرند، دشمنانش هم بشكن ميزنند و از اينكه تير مراد بر هدف نشاندهاند جشن ميگيرند. زباندانها و آشنايان به رقابتهاي سياسي دنيا عرض مرا اگر اشتباه است تصحيح كنند كه تا آنجا كه من ميدانم هيچ رييس دولتي در دنيا اينقدر از رقيبانش گله نميكند و انتقادات آنها را جدي نميگيرد. نه اينكه جدي نگيرند. چرا؛ جدي ميگيرند اما طوري وانمود ميكنند و براي حفظ پرستيژ و حشمت رياست و كياست طوري رفتار ميكنند كه انگار همه كاريكاتورها و طعنهها و تيتر يكها و سرمقالهها و نقشهها و برنامهها تا قوزك پاي رييس دولت هم بالا نميآيند و بر دامن كبريايي شان گردي نمينشانند. نهايت معاوني، سخنگويي، مشاوري، كسي را ميگذارند كه دايم كنفرانس بگذارد و غر بزند و مقابله به مثل كند و جواب دندان شكن بدهد. آن هم نه اينكه جناب نوبخت بيايد جلوي دوربين و چندين خبر صفحه يك روزنامه را بالا بگيرد و نشان دهد. در مناسبات سياسي سطح بالا چنين روزنامهيي كجاي قصه است؟ اتفاقا شما داريد به يك روزنامه متوسط اعتبار ميدهيد و فروشش را از قعر جدول بالا ميآوريد. ملت ندانند فكر ميكنند اين روزنامه چه هست كه توانسته روي اعصاب دولت برود و در كارش اخلال ايجاد كند. عرضم را تكرار ميكنم. مردم از مظلوم و از كسي كه مورد بيانصافي و بيمهري واقع شده خوششان ميآيد اما نه در قامت رييس دولت بلكه در قصه و كتاب و فيلم و خيال. در فرجام دولت اصلاحات به ديده اعتبار نگاه كنيد، ايضا در فرجام دولت موقت و... تلويزيون با شما خوب تا نميكند، نكند. چه اهميتي دارد؟ نه اينكه اهميت نداشته باشد، دارد، اما نه اينقدر كه شما جدياش گرفتهايد. تلويزيون درد اصلياش اين است كه از پس رقباي بياصل و نسب ماهوارهيياش برنميآيد. روزنامهها را نميگويم مهم نيستند، هستند اما نگاهي به تعداد چاپ و فروششان بكنيد تا بدانيد كه شما بايد رقابت را در يك فضاي ديگر مديريت كنيد. سايتها مهماند، آبشخورشان مهمتر. اما براي تقابل با آنها همچه دستتان خالي هم نيست هر چند متاسفانه قدر داشتههايتان را نميدانيد و شوربختانه امكانات و توانايي هايتان را هدر ميدهيد. دولت از همين امكانات فوقالعادهاش هم بلد نيست استفاده كند و ظرفيتهاي رشك برانگيز نهادهاي رسانهيياش را گذاشته در كوزه كه لابد بعداً آبش را بخورد. كار سختي نيست. رييسجمهور از اصحاب رسانهيياش يك گزارش واقعي بگيرد تا ببيند كه اصلاح تلويزيون پيشكش، امكانات تحت امر خودش چه كار دارند ميكنند و چه برنامه و نقشه راهي دارند. نقشه راه؟ امكانات دولت و استعداد تدبير و اميد دارد هرز ميرود من از نقشه راه ميپرسم. ضمن اينكه بدنه رسانهيي كشور، اگر نه همهاش، صدي نودش، طرفدار گفتان تدبير و اميد و اصلاح است. يكي بگويد كه دولت براي همراهي اين طرفداران و براي به ميدان آوردن نخبگان صاحب نفوذ كلام چه كرده است؟ اصل حرفم را بگويم و تصديع ندهم. ملت به شما راي نداده كه از پس رسانههاي منتقدتان بر نياييد و زبان به شكوه باز كنيد. ملت شما را روي كار نياورده تا مثل اصلاحات در برابر بحرانهاي دست ساز رقيب، كاسه چه كنم
چه كنم دست بگيريد. ملت، دولت مظلوم دردش را درمان نميكند. بايد ارتفاع بگيريد و سطح بازي را طوري تغيير دهيد كه قد چهارتا روزنامه و برنامه تلويزيوني به آن نرسد.