لاك و قرارداد اجتماعي
حسينعلينوذري: نزد جان لاك بحث دولت يا اقتدار رسمي از شكل عدم رضايت يا تاسيساتي مبتني بر عدم رضايت شهروندان خارج ميشود و به بنايي ميرسد كه پايه آن بر اساس رضايت شهروندان گذاشته شده است. اين اقتدار رسمي براي كارهاي خودش همواره يك مبناي مشروعيتبخشي را پيدا ميكرد. تا پيش از دولت ملي اين مبناي مشروعيتبخش در قالبهاي نظريه حق الهي جستوجو ميشد. اما در نظريه قرارداد اجتماعي اساس بر اراده مردم است و رفتار و كارويژههاي دولت بر مبناي آن تغذيه ميشود. در رابطه ميان دولت و شهروندان دولتها براي خودشان بر اساس نظريه قرارداد اجتماعي اين حق را قايلند كه رفتار خودشان را توجيه شده و مشروعيت يافته بدانند.