• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3147 -
  • ۱۳۹۳ دوشنبه ۱۵ دي

قتل ؛ پايان شراكت نافرجام

اعتماد| شعله‌هاي اختلافات مالي دو شريك بي‌محابا زبانه مي‌كشيد تا آنجا كه سرانجام به جان هر دوي آنها افتاد و جنايتي هولناك را رقم زد.  نهم دي ماه امسال به دنبال رجوع فردي به كلانتري 177 خاورشهر تهران، ماموران در جريان وقوع يك فقره ناپديد شدن مشكوك فردي ميانسال قرار گرفتند. اظهارات شاكي نشان مي‌داد كه يكي از دوستانش به نام مصطفي كه از اتباع كشور تركيه است، دو روز پيش ناپديد شده و خبري از او نيست. شاكي به ماموران گفته بود «هشت سال است كه مصطفي را مي‌شناسم. او در زمينه خريد و فروش مواد مخصوص سنگ شور شلوار لي كار مي‌كند و هر روز به محل كار او نيز سر مي‌زند. اما از هشت دي ماه ديگر او را نديده‌ام و تلفن همراهش هم خاموش است.» با ثبت اظهارات شاكي، پرونده‌يي مقدماتي با موضوع «فقدان افراد» در شعبه هفتم دادسراي عمومي انقلاب شهرري تشكيل و براي رسيدگي در اختيار پايگاه نهم پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفت. ناپديد شدن ناگهاني مرد ميانسال چندين فرضيه را پيش روي پليس قرار داده بود كه نقطه مشترك تمامي آنها، بازرسي از محل كار او بود. سرهنگ كارآگاه حاجي‌زاده، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي تهران، در تشريح روند رسيدگي به پرونده گفت: با تشكيل پرونده به سرعت تيمي از ماموران تحقيقات خود را از دوستان و آشنايان مرد ميانسال آغاز كردند كه در جريان آن پرده از جنايتي هولناك برداشته شد. تحقيقات اوليه ماموران نشان مي‌داد كه مصطفي مدت هشت ماه است كه با جواني 30 ساله به نام صابر در خريد و فروش مواد مخصوص سنگ‌شور شلوار لي شريك شده است. به اين ترتيب تحقيقات از شريك او در دستور كار ماموران قرار گرفت و طولي نكشيد كه پرده از راز سرنوشت دردناك مرد ميانسال فرو افتاد. صابر كه در جريان تحقيقات ماموران سعي مي‌كرد آرامش خود را حفظ كند، مدعي شده بود كه از هشت دي ماه اطلاعي از شريك خود ندارد و آخرين بار او را صبح همين روز ديده كه قصد داشته براي خريد دلار به خيابان جمهوري تهران برود. اين در حالي بود كه تحقيقات ماموران ثابت مي‌كرد مصطفي، قرباني نقشه‌يي هولناك شده و صابر سعي دارد ذهن ماموران را گمراه كند. تناقض‌گويي‌هاي صابر پاياني نداشت. موضوعي كه ماموران را بيش از پيش به خود مشكوك كرد و آنها را به بازديد از انبار كالاها كشاند و رسيدگي به پرونده را در سراشيبي قرار داد. دو شريك، تنها كساني بودند كه كليد انبار را در اختيار داشتند. آثار درگيري و لكه‌هاي خون روي زمين نيز نخستين صحنه‌يي بود كه ماموران در بازرسي از انبار با آن روبه‌رو شدند. شواهدي كه همگي مهر تاييد بر وقوع جنايتي هولناك مي‌زد كه صابر در آن نقش اول را بازي مي‌كرد. به اين ترتيب دستور بازداشت او به عنوان متهم اصلي پرونده صادر و براي انجام بازجويي‌ها به پليس آگاهي منتقل شد.
سرهنگ حاجي‌زاده در تشريح روند بازجويي‌ها گفت: «تمامي شواهد فرضيه قتل مرد ميانسال را تقويت كرده بود. متهم هم كه در جريان بازجويي‌ها سعي مي‌كرد خود را بي‌گناه نشان دهد سرانجام با تناقض گويي‌هاي فراوان به ناچار لب به اعتراف گشود و به قتل هولناك شريك خود اعتراف كرد.»متهم در جريان بازجويي‌ها به كارآگاهان گفت: «از هشت ماه پيش به پيشنهاد مصطفي قبول كردم تا در خريد و فروش مواد مخصوص سنگ‌شور شلوارلي سرمايه‌گذاري كنم به همين دليل 150 ميليون تومان را در اختيار او قرار دادم تا شراكتم را با او شروع كنم اما وقتي هشت ماه از شراكت‌مان گذشت هيچ پولي از او دريافت نكردم.»
اعترافات متهم نشان مي‌داد كه كالاهاي موجود در انبار بسيار كمتر از 150 ميليون تومان ارزش دارد و مصطفي قصد كلاهبرداري از او را داشته است. موضوعي كه آتش انتقام را در ذهن صابر روشن كرد و طولي نكشيد كه با اقدامي شوم، خط بطلان بر شراكت‌شان كشيد.
صابر به انتهاي اعترافات خود نزديك شده بود؛ جايي كه پرده از جنايت هولناكش برداشت و گفت: «هشتم دي ماه بود كه به بهانه بازديد همراه مصطفي به انبار رفتيم. آنجا بود كه براي نخستين بار به او گفتم كه ديگر نمي‌خواهم با او شراكت كنم و از او خواستم كه پولم را برگرداند.» درخواستي كه به درگيري لفظي كشيده شد و سرانجام دو شريك سابق را رودرروي يكديگر قرار داد. صابر ادامه داد: «به‌تدريج بين ما بحث سختي درگرفت و ناگهان مصطفي با چوب چند ضربه به سرم وارد كرد و من نيز با چاقويي كه در داخل انبار بود ضربات متعددي به شكم او زدم كه او غرق خون روي زمين افتاد.» مصطفي به دليل اختلافات مالي، به دست شريكش كشته شده بود اما اين قتل، پايان هولناك‌تري داشت؛ متهم كه شريك خود را به قتل رسانده بود هراسان و دستپاچه، جسد او را در داخل بشكه‌هاي 200 كيلويي مخصوص حمل مواد سنگ شور گذاشت و بشكه را با وانت به زمين‌هاي كشاورزي روستاي امين‌آباد منتقل كرد و در آنجا آن را به آتش كشيد و متواري شد. غافل از اينكه زندان، ايستگاه آخر نقشه شوم اوست. به اين ترتيب و با ثبت اعترافات متهم، تحقيقات براي كشف جسد ادامه يافت كه سرانجام با كشف پيكر سوخته مقتول در زمين‌هاي كشاروزي منطقه امين‌آباد، جزييات پرونده تكميل و متهم براي سير مراحل قانوني به مراجع قضايي منتقل شد.  

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون