جزييات طرح سعيد حجاريان براي انتخابات مجلس ملي چيست؟
در قدم اول اصلاحطلبان بايد با عقلاي اصولگرا وارد بحث شوند و اين موضوع را به بحث بگذارند. در واقع اصولگرايان و اصلاحطلبان بر سر اين موضوع كه يك موضوع ملي است به توافق برسند. ابتدا بايد رضايت آنها را به اين طرح جلب كرد و وقتي دو طرف به نتيجه رسيدند كار مجلس براي تصويب چنين طرحي آغاز شود. در واقع اين طرحي براي آينده است. من معتقدم ما در بلندمدت به اين نقطه برسيم كه انتخاباتي را برگزار كنيم كه حاصل آن مجلسي حرفهايتر باشد و همه پايگاههاي اجتماعي هم به اندازه وزنشان در مجلس كرسي داشته باشند.
ابتدا انتخابات برگزار و مشخص شود كه هر ائتلاف و گروهي چند درصد آرا را كسب كرده و چند كرسي را از آن خود كرده است. سپس متناسب با كرسيهايش نمايندگان را به شوراي نگهبان معرفي كند و شوراي نگهبان صلاحيت آنها را مورد بررسي قرار دهد. كجاي قانون اساسي مغاير با اين مساله است. قانون اساسي به طور كلي چهار يا پنج بند در مورد انتخابات دارد و هيچ يك از آنها با اين مساله مغايرت ندارد. به هر حال شوراي نگهبان نقش نظارتي خود را دارد حالا زمانش چه وقتي باشد كه تفاوتي نميكند. مگر در همين انتخابات شوراي نگهبان مينو خالقي را پس از انتخابات رد صلاحيت نكرد؟
اگر ليست قبل از انتخابات بسته شود ممكن است به مذاق برخي از استانها خوش نيايد. مثلا اهالي فلان شهر بگويند چرا كسي از ما در اين ليست وجود ندارد. در حالي كه همانطور كه گفتم لزومي ندارد نماينده يك شهر حتما اهل همان شهر باشد. ائتلافها متناسب با كرسيهايي كه كسب كردهاند و البته متناسب با كميسيونها ليست ارايه ميدهند.
اگر چنين شرايطي پيش بيايد مردم در انتخابات بعدي ديگر به آن ائتلاف يا گروه راي نخواهند داد. در واقع ائتلافها براي اعتبار خودشان و نگه داشتن پايگاه رايشان به اين مساله توجه خواهند داشت وگرنه ممكن است مردم بروند سراغ احزاب و گروههاي ديگر. اين مقدمه تشكيل حزب خواهد بود. در واقع مكمل حرف من پارلمان در سايه است. پارلمان در سايه همان حزب است يا ائتلافي است كه مكمل پارلمان است. ما در هيچ كجاي دنياي مدرن پارلمان بدون حزب نداريم و تنها ايران است كه پارلمان دارد بدون حزب.
حتي ميتوان استاني- كشوري و تركيبي عمل كرد. مثلا يك فردي در يك استان چهره شاخصي است و اعتبار و پايگاه دارد. ميتوان گفت آن فرد براي يك استان ليست ارايه دهد و اگر ليستشان راي آورد به عنوان نماينده استاني وارد مجلس شوند.
در اين سيستم اصلا فرد مهم نيست. برنامه است كه حرف اول را ميزند. در واقع يك ائتلاف يا يك حزب برنامههاي خود را به گوش مردم ميرساند. مهم نيست كه اين برنامهها با كدام چهرهها محقق شود، مهم اين است كه محقق شود. وقتي برنامهها محور تبليغات شود نه افراد، كمكم مردم به اين سمت ميروند كه احزاب و گروهها را پاسخگو كنند و بعد از چهار سال به آنها بگويند برنامههايي كه وعده داده بوديد چه شد؟ ممكن است مردم تصميم بگيرند ديگر به آنها راي ندهند. ببينيد ما نمونه كوچك همه اين مسائل را در انتخابات اسفندماه ديدهايم. مثلا چهار سال ديگر مردم تهران اگر از عملكرد مجلس راضي نباشند به آقاي خاتمي كه گفت تكرار ميكنم به تمامي افراد هر دو فهرست راي بدهيد، نخواهند گفت كه اين گروه و ليست را شما تاييد كرديد و حالا چرا اينگونه عمل كردهاند. در اين انتخابات آبرو و اعتبار يك فرد گرو قرار گرفته است اما در اين سيستم پيشنهادي من، آبرو و اعتبار يك حزب گرو خواهد بود.
وقتي ائتلافي سراسري در كشور تشكيل ميشود آن ائتلاف موظف است كه براي مجلس برنامه ارايه دهد. در واقع مردم به برنامه يك گروه يا ائتلاف راي ميدهند نه به فرد. اتفاقا به نظر من چنين طرحي حتي ميتواند گروههاي سياسي و نمايندگان را پاسخگوتر كند. مردم بعد از چهار سال سوال ميكنند كه فلان ائتلاف چقدر توانسته برنامههايش را عملي كند و جامه عمل به آنها بپوشاند. در چنين شرايطي مردم عادت ميكنند تا به برنامه راي دهند نه به فرد. ضمن اينكه حتي دولت هم ديگر با افراد طرف نيست بلكه با احزاب و گروهها و ائتلافها روبه رو خواهد بود و تعامل بين مجلس و دولت هم بهتر خواهد شد و كارها حساب شدهتر جلو خواهد رفت.