وضعيت طبيعي انسان از نگاه هابز
هابز معتقد است كه به مدد عقل نميتوان كنه و طبيعت اشيا را يافت بلكه بايد از آنچه به مدد تجربه حاصل ميشود تلاش كرد كه دريافتي از موجودات و اشيا از جمله انسان داشت. از نظر او دو مولفه وجود دارد كه فعل انساني را موجب ميشود. يكي تلاش يك موجود است براي حفظ خود كه از اين جهت شبيه ساير جانداران است و ديگري به ظهور رساندن آنچه را به عنوان توانمندي و قوت در خود ميبيند بدون اينكه مانعي سر راه او وجود داشته باشد. وضعيت طبيعي براي هر تك انسان به اين شكل است، به همين دليل اگر انساني به انسان ديگر برخورد كند مواجهه طبيعي اوليه آنها تصادم و برخورد خواهد بود. هابز وضعيت طبيعي انسان را اينگونه توصيف ميكند كه «انسان، گرگ انسان است».