• 1404 جمعه 19 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3596 -
  • 1395 چهارشنبه 20 مرداد

قتل در ساعت 3:30 نيمه‌شب

با كشتن شوهرم عشقت را به من ثابت كن

اعتماد| در ساعت پنج بعدازظهر روز دوازدهم دي ماه سال گذشته كشف جسد مردي در مسير رودخانه كن واقع در روستاي جهان آباد به كلانتري 170 كهريزك اعلام شد. تيم پزشكي وجود آثار شكستگي را روي سر جسد تاييد كرد و به اين ترتيب پرونده مقدماتي با موضوع قتل عمد به دستور رييس شعبه 103 دادگاه عمومي بخش كهريزك براي رسيدگي در اختيار اداره دهم ويژه قتل پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفت. جسد مربوط به مردي به نام مرتضي 24 ساله بود كه خانواده‌اش در تاريخ يازدهم دي ماه خبر مفقودي او را اعلام كرده بودند كه از خانه خارج شده و بعد از آن به خانه مراجعه نكرده است. خانواده مقتول در شهرستان اسلامشهر شناسايي شد و همسر مقتول با حضور در اداره دهم پليس گفت: « همسرم مغازه فروش كفش و كتاني در عبدل‌آباد دارد. ساعت 8 صبح روز جمعه يازدهم دي ماه طبق روال هر روز از خانه بيرون رفت و ديگر به خانه برنگشت. بعد از آن هم گوشي تلفن همراهش براي هميشه خاموش شد.»
ازدواج ليلا، همسر مرتضي (مقتول) در يك فضاي سنتي و بدون رضايت زن و شوهر انجام شده بود. خانواده ليلا و مرتضي از همان كودكي گفته بودند كه ليلا و مرتضي بايد با هم ازدواج كنند. در حالي كه ليلا خواستگاري به نام حسن داشت كه علاقه‌مند بود با او ازدواج كند. ماموران پليس از ساعت هشت صبح روز هجدهم مردادماه تا ساعت چهار بعدازظهر از ليلا بازجويي كردند و او در آخرين لحظات به مشاركت در قتل همسرش اعتراف كرد. او گفت: «شب حادثه (دهم دي ماه) من و همسرم در منزل بوديم. نزديكي‌هاي ساعت 3 بعد از نيمه شب بود كه حسن زنگ در خانه را زد. وقتي در را باز كردم حسن يك ميله آهني بزرگ در دست داشت. هولم داد و گفت: «امشب مي‌خواهم مرتضي را به قتل برسانم» مرتضي خواب بود. من داخل حياط ماندم و حسن به داخل خانه رفت. نيم ساعت گذشت و حسن از خانه بيرون آمد. ميله توي دستش خوني بود. از من يك كيسه پلاستيكي خواست تا مرتضي را داخل آن بگذارد. ماشينش را جلوي در خانه پارك كرد و جسد مرتضي را داخل آن گذاشت. بعد هم وسايلي را كه با آن مرتضي را كشته بود جمع كرد و با خودش برد. ساعت 4 صبح از خانه بيرون رفت و به من گفت: «فعلا هيچ ارتباطي با هم نمي‌گيريم تا آب‌ها از آسياب بيفتد. بعد يك روز همراه مادرم، براي خواستگاري به خانه تان مي‌آييم.»
ماموران پليس چند ساعت بعد از اعتراف‌هاي ليلا در همان روز حسن را دستگير كردند. او در مرحله اول بازجويي قتل را به گردن نگرفت و گفت كه ليلا دروغ مي‌گويد اما بعد اعتراف كرد و گفت: «آن شب من با ليلا قرار داشتم و او همه‌چيز را براي اين كار آماده كرده بود. او به من گفته بود (ساعت 2:30 شب بيا و عشقت را به من ثابت كن) من هم همان ساعت به خانه آنها رفتم. مرتضي خواب بود. من و ليلا تا ساعت 3:30 بعد از نيمه شب در حال صحبت كردن بوديم. بعد با ليلا بالاي سر مقتول رفتيم. مدتي با هم كلنجار رفتيم و در نهايت من با چكشي كه چند روز قبل به ليلا داده بودم تا در خانه مخفي كند، ضربه‌اي به سر مرتضي زدم. همزمان با من ليلا هم، يك بالشت روي صورت مقتول فشار داد تا صدايش در نيايد، چون پدر و مادر ليلا در منزل كناري زندگي مي‌كردند و ممكن بود با صداي داد و فرياد بيدار شوند. از ليلا مقداري پارچه گرفته و دست و پاي مقتول را بستم. جسد را داخل كيسه پلاستيكي گذاشتم و با كمك ليلا مقتول را تا حياط حمل كرديم. ليلا داخل كوچه را ديد، وقتي مطمئن شديم كسي داخل كوچه نيست مقتول را داخل كيسه‌اي در صندوق عقب ماشين گذاشتيم و به داخل رودخانه‌اي انداختيم. سرهنگ كارآگاه حمـيد مكرم، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي تهران بزرگ، با اعلام اين خبر گفت: «با توجه به اعترافات صريح هر دو متهم، قرار بازداشت موقت از سوي مقام محترم قضايي صادر شد اما به علت ارتكاب جنايت در شهرستان اسلامشهر، هر دو متهم جهت ادامه رسيدگي به پرونده در اختيار پليس آگاهي و مقام محترم قضايي شهرستان اسلامشهر قرار گرفتند.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون