بارت زمين لرزه اي درانديشه
مجتبي حديدي
اگر نظريه فردريك جيمسون درباره بارت را بپذيريم كه ميگويد «بارت زمين لرزهاي عظيم درنقد ادبي است» بايد دقيقتر به نظريات او نگاه كنيم. كسي كه در نقد و سنتهاي كهن ادبي چنين نفوذ ميكند، پس ميتواند در حوزه سينماي نوپا اقامه ديدگاهي نوين كند. اين خلاصهاي از مقدمه كتاب «بارت و سينما» است كه توسط مترجم آن مازيار اسلامي نوشته شده است. بارت و سينما توسط نشر گام نو امسال در 500 نسخه و 126 صفحه با قيمت62000 ريال روانه بازار نشر شده است. فهرست مطالب اين كتاب: معناي سوم- ديدرو، برشت، ايزنشتاين- ترك سالن سينما- چهره گاربو- نشانهشناسي و فيلم- درباره فيلم-سينما اسكوپ- جيمزموريسن و جاناتان رزنبام است.
اگرچه بارت به دليل سامان بخشي به نقد و ترسيم هندسه آن مواضع سختي را در نوشتار اتخاذ نميكند اما ترجمه روان مازيار اسلامي باعث شده است كه مخاطب با قطعات مختلف ديدگاه كلي بارت ارتباط برقرار كند. درواقع مخاطب از متن بيرون نميماند. بدون ترديد ارايه تعريف دقيق و خدشهناپذير از هستي امكان تفكر به مخاطب را داده است كه سبك رئاليسم به عنوان ثبتكننده پديدههاي هستي مقبول واقع شده است. بحث اين كتاب به صورت ريشهاي از نقد، رمز، رئاليسم و سينما شكل ميگيرد. در صفحه 9 ميخوانيم: «رمز پيامي است كه يك نشانه را با خود حمل ميكند. رمزگان بارتي عبارتند از: هرمنوتيكي- نمادين- حوادث- رمزگان معنايي و ارجاعي» اگر پيوندي بين نظريه امبرتواكو و بارت راجع به هنر و طبيعت وجود داشته باشد شكي نيست. چرا كه اكو ميگويد در جهان مصدر وجود ندارد و تمام وقايع فعل هستند مانند ديوار ريخته كه ديده ميشود و ديواردرحال ريختن وجود ندارد و براين مبنا وظيفه هنر را كه نزديكي به فعل يا مصدر است شرح ميدهد. به نظر بارت رئاليسم به مفهوم نسخهبرداري از امر واقعي نيست. بلكه معناي رئال درهنر، نسخهبرداري از يك نسخه نمايش داده شده از امر واقعي است. اما ارتباط اين پديدهها با انسان وهنر چگونه امكان پذير شده است؟ قرابت پايگاه تاريخي واجتماعي را چگونه ميتوانيم تصور كنيم؟ همان نقطه اتصالي كه ميان صداشناسي و رياضيات در يونان باستان رابطه برقرار كرد چگونه اكنون بين هندسه و تئاتر نقش ايفا ميكند؟«تئاتر دقيقا همان عملي است كه جايگاه چيزها را همانگونه كه مشاهده ميشوند طراحي ميكند. اگرمن اينجا منظرهاي بچينم، تماشاگر آن را خواهد ديد، اگرآن را درجايي ديگر بگذارم او ديگر آن را نخواهد ديد. من ميتوانم خود ازاين جلوه پنهانكاري استفاده كنم و براساس توهمي كه اين جلوه ايجاد ميكند، بازي كنم.»