• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3620 -
  • ۱۳۹۵ چهارشنبه ۱۷ شهريور

انسان مي‌تواند خودش تقديرش را رقم بزند؟

«ما بدون انتخابِ بودن به دنيا آمده‌ايم. بايد به همين شكل هم بميريم؟ عظمت انسان در اين نيست كه خودش تقديرش را رقم بزند؟» اين گفته دليلو در ابتداي كتاب «صفر ك» است؛ كتابي كه ماه مه ‌‌2016 منتشر شد.
دان دليلو در نهمين اثر داستاني‌اش «نوفه سفيد» زوجي را به تصوير مي‌كشد كه بر سر اينكه كدام يك زودتر از ديگري از دنيا برود بحث مي‌كنند. بحثي كه از عشق آنها به يكديگر سرچشمه گرفته. «بابِت» شخصيت زن داستان به خوردن داروي «Dyler» عادت كرده. قرصي كه در بازار سياه فروخته مي‌شود و ترس از مرگ را كنترل مي‌كند. ذهن «جك گلدني»، همسر او و در واقع راوي داستان، درگير مرگ خودش است. جك فكر مي‌كند: «كي اول مي‌ميرد؟ همسرم مي‌گويد كه مي‌خواهم زودتر از تو بميرم چون زندگي بدون من احساس تنهايي غيرقابل تحمل و افسردگي به او مي‌دهد مخصوصا اگر بچه‌ها بزرگ شده باشند و شهر ديگري زندگي كنند.» جك به بابت مي‌گويد كه مي‌خواهد زودتر بميرد چون بدون بابت، «احساس تيره‌بختانه معيوب بودن» مي‌كند چون آنها «دو دورنما از يك انسان هستند.» اما جك در ذهنش اين موضوع را انكار مي‌كند. جك مي‌گويد: «حقيقت اين است كه نمي‌خواهم زودتر از او بميرم.»
راس لاكهارت و آرتيس مارتينو، زوجي كه شخصيت‌هاي فرعي تازه‌ترين رمان دليلو «صفر ك» هستند، نسخه حقيقي معماي جك و بابت را تجربه مي‌كنند. راس تاجر ميليونر مجموعه‌اي هنري است و همسر دوم و جوان او باستان‌شناسي است كه مراحل آخر بيماري ام‌اس را پشت سر مي‌گذارد. يكي از آن دو مرگ را جلوي چشمانش مي‌بيند و ديگري كه نمي‌خواهد زندگي را بدون همسرش ببيند، زنده خواهد ماند. بنابراين جك (در داستان «نوفه سفيد») با بداقبالي روبه‌رو مي‌شود و برنامه‌اي كامپيوتري به او مي‌گويد زودتر از موعد از دنيا مي‌رود اما راس كه در دهه هفتم زندگي‌اش به سر مي‌برد جسمي سالم دارد و سال‌هاي سال زندگي خواهد كرد.
اما راس مرد عمل است، نماينده تغيير، سرمايه‌گذاري جهاني كه استاد تعادل‌هاي جهاني است. او متعهدي مشتاق به تحقق تصوري است كه پيچيده‌ترين و دست‌نيافتني‌ترين خيالات دليلو طي خلق 17 رمان است كه در برخي از آنها تحقيق‌هاي ماورا‌ءالطبيعي را در حوزه علم و تخيل دنبال مي‌كند. در رمان «صفرك» بنياد كانورجنس (يا همگرايي) كه در منطقه‌اي رازآميز مستقر شده انجمن/ پروژه/ جريان علمي و غيرماديِ چندوجهي است كه ماموريتش محافظت از زندگي فرد طي فرآيندي سرمايشي است. جسم افراد در كيسه‌هايي نگهداري مي‌شوند و گاهي مغز يا سر اين افراد را براي اينكه در آينده بتوان آنها را گرم كرد و به حيات بازگردند از بدن‌شان جدا مي‌كنند. در همين حين تكنولوژي به آن مرحله‌اي مي‌رسد تا اعضاي بدن انسان به حيات بازگردند و سلول‌هاي بنيادي را در آن مستقر مي‌كنند. بنابراين راس همسر بيمارش را به دست اين دستگاه‌ها مي‌سپارد تا با پيشرفت تكنولوژي او را به حيات بازگرداند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون