حج
محمدعلي ابطحي
قديمها يعني قبل انقلاب حج دست بخش خصوصي بود. تازگي به كمك عزراييل خيلي از متولدين دهه 10 شمسي به ديار باقي ميشتابند. اما تا ما متولدين دهههاي بيست و سي و تا حدودي چهل حضور داريم، همهچيز با متر قبل و بعد انقلاب بررسي ميشود. كار بدي هم نيست. تا اينها هستند تاريخ توسط شاهدان گفته شود بهتر است. اما نامردي است كه همان شاهدان خلاف واقعيتي كه ديدهاند را تاريخ بنويسند. در آن سالها كساني كه ميخواستند به حج بروند، همان سال تصميم ميگرفتند. از ماه رمضان كاروانها تبليغات در روزنامهها ميدادند و در محافل مذهبي به اصطلاح امروزيها بنر ميزدند. بنرهاي آن موقع هم پلاستيكي نبود. كاغذي بود. بنرهاي پيشرفته كه دهه پنجاه رسم شده بود، اوزاليد بود. خارجي خارجي. بيشتر اوقات تبليغات مذهبي و غيرمذهبي روي كاغذ چاپ ميشد. مذهبيهايش را دم خانه مراجع تقليد و ديگران ميزدند. غيرمذهبيها شم هم نميگذاشتند ما ببينيم. يك كاروان معروفي بود به نام شربت اوغلي. مال تركها بود و در تهران مركزيتش بود. فرست كلاس بود. در دوران نوجواني من اين اتفاق كه كسي با كاروانهاي درجه يك برود مثل مازراتي سواري الان بود. همان موقعها دكتر شريعتي سخنراني معروف خودش را در مورد حج انجام داد. آن سخنراني تحولي در مفهوم حج بود. مثل همه سخنرانيهاي ديگرش از مفاهيم ديني برداشتهاي متفاوت وبيشتر انقلابي داشت. به اعتقاد من آن شاهكار نوشتههاي شريعتي بود. براي تمام مراحل حج فلسفهاي ميگفت. نشانههاي سمبليك. عرفه روز شناخت است. مشعر محل شعور است. به خاطر فضاي سياسي و انقلابي قبل انقلاب روي جمع كردن سنگ ريزه و كوباندن آن بر سر شيطان خيلي مفصل حرف زده است. ما هم جوانان انقلابي و مذهبي حالي ميكرديم. در آن دورهها فضاي انقلابيگري در سطح دنيا در اختيار چپها بود. اينكه كسي از مفاهيم مذهبي اين نگاه انقلابي را بيرون بكشد، باعث سربلندي مذهبيها ميشد. اينكه خداوند يا پيامبر خدا هم واقعا همين منظور را داشتند يا نه، البته در درجه دوم قرار داشت. دروغ چرا؟ صداي كاستهاي حج شريعتي كه آن سالها به مشهد آمده بود، هنوز توي گوشم هست. كاش راديو تلويزيون حالا كه ميخواهد همهچيز را به رنگ مذهب نشان دهد، ميفهميد كه شريعتي بهترين شخصيتي بود كه مفاهيم ديني را در قالب انقلابي ريخت. در هر حال حج بعد از انقلاب كم كم دولتي شد. عربستان سهميهبندي كرد. هزاران نفر به كاروانها پيوست شدند كه از انقلاب و نظام نمايندگي كنند. مركز اصلي صدور انقلاب در سالهاي اوليه پس از انقلاب حج شد. كسي نميتوانست آزاد به حج برود و طبعا كاروانهاي درجه يك و دو جاي خودش را به كاروانهاي رسمي داد. الان هم اگر امر حج را رها كنند تا هركس كه ميخواهد بتواند خودش در قالب كاروانهاي خصوصي بروند، شايد حج راحتتر باشد. حج يك امر شرعي است و با استطاعت واجب ميشود. دادن سوبسيد كه بتواند رفتن به حج را تسهيل كند، نميدانم چقدر شرعي است. خيلي در سالهاي اول انقلاب اين بحث مطرح بود. يك عده بر اين باور بودند كه در نظام اسلامي بايد از امكانات كشور در اختيار امر حج قرار بگيرد تا حج ارزانتري باشد و مردم بتوانند بيشتر به حج بروند. عدهاي هم ميگفتند كه خداوند بر آدم مستطيع حج واجب كرده. هيچ دليلي ندارد كه امكانات كشور صرف اين شود كه حاجي زياد كنيم. هميشه هم حج يكي از نقاط اختلاف و مشكلآفرين در روابط ايران و سعودي بوده است. دهه اول انقلاب فضاي سياسي مكه و مدينه در آن ايام تقريبا در اختيار شعارهاي انقلاب اسلامي بود. اما عربستان سعودي كم كم اين امور را محدود كرد. يك بار درسال ۶۶ در مكه درگيري شديد بين ايرانيان و سعوديها اتفاق افتاد. من هم در آن سال مسوول تبليغات بودم. خيلي از حجاج با گلوله زير دست و پا كشته شدند. در روزنامههاي سعودي نوشتند كه ايرانيها ميخواستهاند كعبه را از جا بكنند و به ايران بياورند. خاطرات عجيبي بود. بالاخره امسال هم حج پايان يافت. اين همه را گفتم كه يادي بكنم از شهداي سال گذشته منا. كمتر كسي ادعاي عمدي بودن كشتار حجاج در منا را داشته است اما قطعا اين كار نشانه بيكفايتي دولت سعودي است كه برگزاركننده حج است. حتي اگر آنها به اعمال عبادي واجب هم نرفته بودند، حفاظت از كساني كه وارد هر كشوري ميشوند به عهده دولت ميزبان است. شهداي منا غريبانه مردند. عيد مسلمانان تلخ شد.