نااميدي از گريز
در بيان استهزاگونه لوكاچ، مكتب فرانكفورت ساكن هتل بزرگ پرتگاه بود. لوكاچ فكر ميكرد كه آنها آسودهخاطر بر لبه پرتگاهي خالي و عميق، مشغول نظريهپردازياند. آنها هيچ اميدي به گريز از بيماريهاي جامعهاي نداشتند كه درصدد عيبيابياش بودند. لوكاچ، مكتب فرانكفورت ساكن هتل بزرگ پرتگاه بود. لوكاچ فكر ميكرد كه آنها آسودهخاطر بر لبه پرتگاهي خالي و عميق، مشغول نظريهپردازياند. آنها هيچ اميدي به گريز از بيماريهاي جامعهاي نداشتند كه درصدد عيبيابياش بودند. پس از جنگ جهاني دوم، زماني كه سيل تقبيح و نكوهشِ متقابل ميان تئودور آدورنو و جنبش دانشجويي دهه ۱۹۶۰ جاري شد، اين نااميدي جلوه تماشاييتري به خود گرفت.