بهنوش بختياري: حتي اگر از جشنواره فجر جايزه بگيرم برايم مهم نيست
حالا منتقدان دربارهام جور ديگري فكر ميكنند
مدتي است تلاش ميكنيد قالب نقشهايي كه تا امروز ميپذيرفتيد، بشكنيد، چطور به اين نتيجه رسيديد روند كاري تان را تغيير بدهيد؟
من سعي ميكردم در همه كارهايي كه انجام ميدادم پتانسيلم را نشان دهم اما با انجام بعضي كارها واقعا خودم را به خودم بدهكار ميكردم. از طرف ديگر بازيگر كمدي در كشور ما خيلي جدي گرفته نميشوند و اجاره نميدهند رشد كند و بزرگ شود. اصولا در كشور ما كارهاي كمدي را خيلي تحويل نميگيرند مگر اينكه سازندگان از نظركردگان باشند. با توجه به همه اين اتفاقها فكر كردم بهتر است مسيرم را عوض كنم و اگر بخواهم همين روند را پيش بگيرم قطعا سقوط ميكنم. سعي كردم اول از همه نشان دهم بازيگرم و در ادامه مسيرم را پيدا كنم. البته سخت ميشود اعتماد كارگردانها را جلب كرد. اما تلاشم را ميكنم و ترسي هم ندارم كه كاري وجود نداشته باشد چون كارهاي ديگر هم بلدم. خدا را شكر اين تغييرات از فيلم «من» آغاز شد و حالا منتقدين دربارهام جور ديگري حرف ميزنند.
با همه اين حرفها شما فكر ميكنيد ما در ايران بازيگر زن كمدي داريم؟
بله داريم و اتفاقا دوستان من خيلي هم با استعداد هستند اما شما تصور كنيد با اين همه محدوديت و جلوگيري از شوخيهاي قوميتي، اجتماعي، سياسي و... و تنها با در اختيار داشتن گردي صورت چه كار ميشود كرد؟ با اين تفاسير از درون خودت بايد خيلي چيزها داشته باشي تا بتواني مردم را جذب كني.
بخشي از اين محدوديتهايي كه گفتيد براي كمدينهاي مرد هم هست!
بله اما به نظرم يكي از سختترين كارهايي كه در كشور ما وجود دارد، كار كمدي براي خانمهاست. ما ابزار بازيگري از جمله مو، لباس و... را با تنوع براي خانمها در كشورمان نداريم و تنها با گردي صورت نميشود شخصيتپردازي كرد.
با همه اين مشكلاتي كه ميگوييد شما يك دوران اوجي را در تلويزيون داشتيد كه فكر ميكنم به تجربه حضورتان در سريالهاي مهران مديري برميگشت. اينطور نيست؟
آن وقتها كارها خيلي بكر بود و نويسندهها گروه تشكيل ميدادند. اما متاسفانه وقتي يك كاري ميگيرد همه از رويش الگو ميگيرند و كارها شبيه هم ميشود.
آقاي مديري هم آن زمان كارهايش چيز ديگري بود. اما در وضعيت فعلي كه نويسندهها متنها را هول هولكي مينويسند من بختياري بايد انرژي مضاعفي بگذارم تا نقش خودم را خودم بنويسم. مثلا در سريال چارخونه من نقشم را خودم مينوشتم. در چند سريال روال همين گونه پيش رفت چون ديالوگهايي كه برايم نوشته بودند به نقشم نميخورد به همين خاطر هم مينوشتم و هم بازي ميكردم. با اين همه سعي ميكردم مثلا در «باغ مظفر» يك جور باشم و در «خانه به دوش» جور ديگر. اما واقعا اين تنوع دادن خيلي سخت است و متاسفانه قدردانم هم نبودند. من يادم است ستارههاي سينما سر كارهاي تلويزيوني ما كه ميآمدند ميگفتند يك لحظه نميتوانند كار ما را انجام دهند. اينكه چهار صفحه در يك روز حفظ كنيم و بعد هم بازي كنيم و خلاقيت هم به خرج دهيم واقعا كار پرزحمتي است. از طرف ديگر مردم هم سطح كمدي را پايين ميدانند. يك زماني كه واژه دلقك هم براي بازيگران كمدي باب شد و خيلي تلاش كردند اين واژه را ياد مردم بدهند. من اين نارضايتي و اين روند را در كارنامه و تصميم فعلي بازيگراني چون مهران غفوريان و جواد رضويان هم ميبينم. مردم درباره آنها هم حرفهاي زشتي ميزنند. در صورتي كه اين آدمها با كمترين پول و امكانات كار كمدي كردند. ادامه در صفحه 12