تسنيم گزارش داد
فرصتطلبي و منفعتگرايي احمدينژاد كار را به اينجا رساند
خبرگزاري اصولگراي تسنيم روز گذشته در تحليلي به دلايل نصيحت رهبري به احمدينژاد براي عدم كانديداتوري در انتخابات را واكاوي كرد. چكيده اين تحليل به انتخاب «اعتماد» در ادامه ميآيد:
رهبر انقلاب خواسته بودند نظر ايشان توسط خود آقاي احمدينژاد به نوعي اطلاعرساني شود. احمدينژاد نه تنها نظر صريح رهبرمعظم انقلاب درباره كانديداتوري خود را به اطلاع هواداران نرساند، بلكه حتي از گوشه و كنار خبر ميرسيد كه در برخي موارد با يك سري اشارات و الفاظ، غيرمستقيم اين موضوع را رد يا حداقل با سكوت خود در جهت دامن زدن به ترديد عمل كرده است. عدم اعلام حقيقت ماجرا توسط احمدينژاد از يك سو و انكارهاي عجيب و غريب و سخيف برخي اطرافيان نزديك به وي در شبكههاي اجتماعي موجب شكلگيري مباحثات متعددي در رد و تاييد اين خبر در بين نيروهاي انقلاب شد.
برخي افراد حلقه نزديك به احمدينژاد كار را به جايي رساندند كه با سوءاستفاده از مباحث رهبر معظم انقلاب در جلسه خارج فقه روز يكشنبه ايشان به سوءبرداشتهاي بزرگي از اين مبحث دامن زده و آن را در راستاي انكار توصيه رهبر معظم انقلاب به احمدينژاد براي عدم كانديداتوري به خدمت گرفتند و بار ديگر به آتش شكلگيري شكافها و دوقطبيهاي نامطلوب در ميان نيروهاي انقلاب دميدند.
نكتهاي كه شايد هيچ ترديدي بر آن وارد نباشد آن است كه اگر احمدينژاد ماوقع جلسه خود با رهبر معظم انقلاب را به صورت امانتدارانه و صادقانه به اطلاع ديگران و حداقل به افراد نزديك خود رسانده بود، اين فضاي مسموم شكل نميگرفت. با اين وجود در اين ماجرا نيز با عملكردي مشابه آنچه در قضيه مشايي، مصلحي و قهر 11 روزه از خود به نمايش گذاشت، موجب تحميل هزينه به نظام و رهبري شده است و شرايطي به وجود آورده است كه محمل و سوژه بسيار مناسبي براي رسانههاي ضدانقلاب براي القاي تفاسير و تحليلهاي خاص آنهاست.
چنين رويكردي از احمدينژاد به ويژه در دوره دوم رياستجمهوري كاملا مسبوق به سابقه است؛ وي در ماجراي عزل مشايي نيز تقريباً با عملكردي مشابه، موجب علني شدن نامه رهبر انقلاب شدند. در آن واقعه نيز آيتالله خامنهاي در نامهاي خطاب به احمدينژاد از وي خواسته بودند انتصاب مشايي به عنوان معاون رييسجمهور كان لم يكن شود؛ با اين حال وي از پذيرش و اجراي آن خودداري كرد تا آنكه اين نامه توسط حجتالاسلام ابوترابي علني شد. و همين رويكرد عدم تمكين و ولايتپذيري در ماجراي عزل حجتالاسلام مصلحي از وزارت اطلاعات و قهر 11روزه، به شكل حادتر و علنيتري ادامه يافت.
بخش تاملبرانگيزتر ماجرا آنجاست كه احمدينژاد در سال 84 و پس از آن در تعامل با نيروهاي انقلاب خود را به عنوان سپري براي ولي فقيه و رهبر معظم انقلاب معرفي ميكرد كه همه هم و غمش بر اين قرار گرفته كه از وارد آمدن هزينه و خسارت به رهبر معظم انقلاب و جايگاه ايشان جلوگيري كند، با اين وجود در ماجراهايي مانند موضوع مشايي، قهر 11 روزه و نيز در ماجراي آزمون اخير «مردود» و عامل خسارتهاي بزرگ شد.
بخش بسيار قابل توجهي از افرادي كه در چندماه اخير متمايل به كانديداتوري و رايآوري احمدينژاد بودند را عناصر متدين، حزباللهي و ولايي تشكيل ميدهند و اساسا با اين تصور كه احمدينژاد نيز فردي ولايتپذير و در خط رهبر معظم انقلاب است از او حمايت ميكردند. يك حيث ماجرا آن است كه احمدينژاد نيز به همين دليل و با علم به جنس طرفدارانش، خبر مذكور را مطرح نكرده و حتي در راستاي انكار آن تلاشهايي كرده است. با اين توصيفات و با محاسبه بيانات صريح رهبر معظم انقلاب، اين بدنه از احمدينژاد جدا خواهد شد و خود را با خط اصيل رهبري تطبيق خواهد داد.
تجربه به ما ميگويد و نشانههايي ديده ميشود كه يك حلقه خطرناك در اطراف احمدينژاد براي غبارآلود كردن فضا همچنان تلاش خواهد كرد و حتي از همين تعابير صريح و روشن امروز نيز با يك شعبدهبازي، جملات كاريكاتوري در تاييد احمدينژاد خواهد ساخت.
مسلم است كه سابقه و رويكرد احمدينژاد فضايي ميسازد كه يكي از نتايج اصلي اوليه آن بروز مجادلات و مباحثات غيرسازنده گسترده در بين نيروهاي انقلاب و حتي در سطح توده مردم است. آنچه در اين يك ماه اخير گذشت و نقش ويژهاي كه خود احمدينژاد با نوع عملكرد خود در دميدن به دوقطبي در ميان نيروهاي انقلاب ايفا كرد، يك دليل بسيار روشن براي اثبات اين موضوع و به عبارت بهتر مصداق «آفتاب آمد دليل آفتاب» است.
تجربه ديگري كه از ماجراهاي اخير آموخته شد، ردفضايي است كه عليه برخي شخصيتهاي مرجع، به ويژه در دفتر رهبر معظم انقلاب در برخي محافل شكل گرفته است. آموزندهتر و البته تلختر آنجاست كه اين پروژه مرجعيتزدايي از شخصيتهاي مورد اشاره نيز ابتكار و محصول مواضعي است كه خود احمدينژاد و برخي اطرافيان او اتخاذ كردهاند. احمدينژاد نيز براي پيشبرد اموري كه در تضاد با نظر مركزيت نظام است، نيازمند آن است كه هر نقل ديگري غير از آنچه خود ميگويد را بياعتبار كند. بارها ديده و شنيده شده است كه احمدينژاد درباره روايت مخالفت رهبر انقلاب با يك رويكرد، عملكرد يا نظرش اينچنين القا كرده است كه اينها نظرات فلان فرد يا افراد در دفتر است و او يا آنها هم با من مشكل دارد (دارند) وگرنه نظر رهبر انقلاب را بايد از «دو لب مبارك» شنيد. در اتفاقات اخير نيز برخي تحت تاثير همينگونه القائات و براي سست كردن اصل موضوع، رسانههاي رسمي خود را به ميدان آورده و گفتند كه آقا «حرف درگوشي» با كسي ندارد!
آنگاه كه قدرت اصالت يابد، «فرصتطلبي» و «منفعتگرايي» مبناي عمل سياسي ميشود و همين انديشه فردي كه مدعي بود ميخواهد سپري براي رهبري باشد را تا حد مخالفت آشكار و پنهان با ولي فقيه و خسارت زدنهاي مكرر به اين جايگاه پيش ميبرد.