دولتيسازي تئاتر دانشگاهي
شكست ميخورد
كسب استقلال از پدر
مساله اين است
بابك احمدي
سال تحصيلي دانشگاهها به تازگي آغاز شده است و در چشم بههمزدني زمان برگزاري بيستمين جشنواره بينالمللي تئاتر دانشگاهي ايران فرا ميرسد. نكته قابل تامل اينكه با وجود تاكيد مديركل فرهنگي وزارت علوم و عزم مسوولان دبيرخانه «نوزدهمين» جشنواره تئاتر دانشگاهي براي فعال شدن مجدد كانونهاي تئاتر دانشگاهها اين اتفاق همچنان رخ نداده است. بگذريم كه متوليان امر بهشكلي تعمدي يا ناخودآگاه! در گفتوگوهاي خود همچنان بر «هجده» دوره گذشته تاكيد ميكنند و نوزدهمين دوره را ناديده ميگيرند. مبدا اين ناديده گرفتن را كجا بايد جستوجو كرد؟ شايد آنجا كه دبيرخانه دوره نوزدهم در برابر روند چندين ساله چنبره تفكر ضد صنفي مديران دولتي – در داخل يا خارج از نهاد دانشگاه- ايستاد و در مسير تحقق نشاط دانشجويي گام برداشت. آنهم در شرايطي كه عملكرد وزارت علوم به ويژه طي يك دهه گذشته، در بحث اجرايي و همچنين خروجي نهايي، نزول كيفي مهمترين رويداد تئاتري دانشگاهي كشور را به همراه داشته است.
در چنين موقعيتي، پس از پشتسر گذاشتن سالهاي مخالفت سلبي با فعاليت صنفي دانشجويي، امكان نيمبند برپايي تشكل صنفي تئاتري در دل دانشگاه به وجود آمده و دانشجويان بار ديگر ميتوانند به واسطه برپايي انتخابات و بدون اعمال نفوذ نيروهاي بالادستي! سكان انتخاب دبير و رويكرد جشنواره را در دست بگيرند. به طور طبيعي در مقابل، جرياني همچنان ميل به مقاومت دارد و در شمايلي كاملا نمادين، نهاد دولت -وزارت علوم- را «پدر» اعظم معرفي ميكند؛ پدري كه سايهاش بايد بالاي سر فرزندان- جشنواره- مستدام! باشد. درحالي كه نتيجه دخالت نيروهاي دولتي بر روند 19 دوره گذشته بر هر دلسوختهاي واضح است ولي اينكه به عنوان نمونه جريان مورد نظر چگونه عيب انكار نشدني انتخاب دقيقه نود دبير هر دوره، آنهم به فاصله سه ماه مانده تا برگزاري رويداد مهم بينالمللي را يك حسن قلمداد ميكند توليت نهادهاي دولتي را بيش از پيش مشكوك جلوه ميدهد.
تبديل جشنواره تئاتر دانشگاهي به ماكت دولتساختهاي ديگر مشابه جشنواره تئاتر فجر كه زيرنظر اداره كل هنرهاي نمايشي برگزار ميشود به هيچوجه ايده قابل قبولي به نظر نميرسد. چنين تصميمي نه يك سهلانگاري خلاف استقلال طلبي فعاليتهاي دانشجويي كه قطعا جفا به دانشجويان و آينده تئاتر كشور است. احتمالا ريشه اين حمايت از وزارت علوم را بايد در كسب منافع دولتي جست، مگرنه براي همگان محرز است كه دانشجو و حركتهاي دانشجويي امروزه بيشتر به استقلال نياز دارد نه پدر! اما تمايل به كسب جايگاههاي نمادين و منافع مالي كه اين روزها در پس تمام نيات دلسوزانه نسبت به اقشار مختلف جامعه نهفته است، مانع كسب استقلال ميشود.
طبق اين نظر مركز تئاتر مولوي يا همان بناي فرهنگي خاطرهساز هنرهاي نمايشي ايران فقط ميتواند عنوان «محل استقرار دبيرخانه جشنواره تئاتر دانشگاهي» را يدك بكشد و هر انديشهاي غير از اين اشتباهي است كه نواي ناكوكش از همين حالا گوشها را آزار ميدهد. تصميم به مصادره دبيرخانه جشنواره با عناويني نظير «قرار گرفتن زير چتر تنها مركز تئاتر دانشگاهي كشور» يا هر عبارت ديگري چشمانداز روشني پيش روي فعاليتهاي مدني دانشجويي ترسيم نميكند.
انجام مستقلانه صفر تا صد امور توسط دانشجويان توانمند و باتجربه دقيقا در مقابل ايده مديراني قرار ميگيرد كه معتقدند تدوين يك سند بالادستي – كه هيچگاه درباره جزييات رويكرد آن و نگارنده يا نگارندگانش اطلاعاتي در اختيار رسانهها قرار نگرفته – همچون كليد رهاييبخش عمل خواهد كرد كه به محض فشردن آن تمامي ضعفهاي جشنواره تئاتر دانشگاهي يا اصولا جريان تئاتر دانشگاهي برطرف خواهد شد. اما اين نقشه به هيچوجه پايه نظري و كارشناسي دقيق ندارد. جشنواره تئاتر دانشگاهي در زمانه ضعف علمي غيرقابل انكار نهادهاي آكادميك، تنها مفر آشنايي دانشجويان ايراني با دستاوردهاي همتايان خود در ديگر كشورها به حساب ميآيد. چنانچه به كوشش همين جوانان در هر دوره تقريبا گروههايي متناسب با نياز روز جريان تئاتر دانشگاهي به كشور دعوت شدهاند.
به عنوان نمونه برگزاري بخش «تجربههاي اجرا» در سه دوره اخير جشنواره تئاتر دانشگاهي نتايج قابل تاملي به يادگار گذاشت كه در دوره نوزدهم به اوج خود رسيد. در دوره اخير شركتكنندگان اين بخش ايدهها و كيفيتي از خود به نمايش گذاشتند كه در زمينه تكنولوژيك و فرمال با تجربههاي هنرمندان كشورهاي صاحبنام جهان ادعاي رقابت داشت. اين خود محصول تمركز و برپايي كارگاههاي آموزشي (توسط اعضاي گروه ريميني پروتكل و غيره) و افكار بديع دانشجويان در حيطه تجربههاي اجرا به نظر ميرسيد. برهمين اساس از ميان ٥٢ پيشنهادنامه علمي ارسال شده به دبيرخانه جشنواره و انتخاب ٢٠ اجرا براي بازبيني، در نهايت ٩ اثر براي مرحله نهايي انتخاب شد كه از يك سو نشاندهنده افزايش آمار شركتكنندگان و از سوي ديگر سختگيري دبيرخانه جشنواره در اين بخش بود.
بنابراين به تجربه قابل اثبات است كه جشنواره تئاتر دانشگاهي يكي از اهرمهاي مهم پيشرفت كيفي جريان تئاتر دانشجويي محسوب ميشود، البته اگر كار به دست صنفِ چابك، پرانرژي، كاردان و برخلاف نهاد تنبل و فربه دولت، عاشق كار سپرده شود. برهمين اساس اگر قرار بر تنظيم يك سند بالادستي هم باشد بايد حمايت نمايندگان كانونهاي تئاتردانشگاهي را دريافت كند.