فريدون مجلسي، تحليلگر مسائل سياست خارجي در گفتوگو با «اعتماد»:
ميتوان با اروپا به راهكارهاي ميانه در پرونده سوريه رسيد
سرنوشت بشار اسد، اختلافي نيست كه قابل حل نباشد
محمدابراهيم ترقينژاد
تحولات ميداني و سياسي در سوريه سرعت گرفته است. نشستهاي لوزان، لندن و لوكزامبورگ موجي هرچند در عمل به اتفاقهاي ملموس و فوري منتهي نشد اما تاثير خود را بر صحنه ميداني گذاشته است. در حالي كه اصليترين سوژه بحثها در لوزان ميان امريكا و برخي بازيگران منطقهاي آتشبس در حلب بود روز گذشته سرگئي شويگو، وزير دفاع روسيه اعلام كرد كه روسيه و سوريه پيش از آتشبس پيشنهادي كه قرار است 20 اكتبر (پنجشنبه) در حلب اجرايي شود، از ساعت 10 روز گذشته به وقت محلي حملات هوايي خود را متوقف كردهاند تا كار امدادرساني به غيرنظاميان موجود در مناطق جنگي حلب انجام شود. از سوي ديگر ژنو ظرف چند روز آينده ميزبان بازيگراني خواهد بود كه با معارضه سوريه در تماس هستند تا تكليف تروريستها و مخالفان ميانهرو اندكي روشنتر شود. آتشبس در حلب و تعيين هويت تروريستها دو نياز فوري سوريه امروز است تا پس از اين مرحله بستر براي مذاكرات وسيعتر فراهم شود. از سوي ديگر امريكا و همراهان اروپايياش الگوي جديد مذاكره با بازيگران منطقهاي را پيش روي خود قرار دادهاند تا شايد پس از پنج سال و نيم اينبار اين روش بتواند گره كور بحران در سوريه را باز كند. در خصوص چرايي فعال شدن بيسابقه اروپا در پرونده سوريه و تغيير الگوي مذاكراتي و محدود كردن اين دايره با بازيگران تاثيرگذار با فريدون مجلسي، تحليلگر مسائل سياست خارجي گفتوگويي داشتيم كه به شرح زير است:
طي روزهاي گذشته شاهد افزايش تلاش براي حل و فصل بحران سوريه از سوي امريكا، روسيه، اروپا با مشاركت قدرتهاي منطقهاي هستيم. دليل به تكاپو افتادن قدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي براي حل بحران سوريه چيست؟
هماكنون در اواخر دوران رياستجمهوري باراك اوباما هستيم. او نميخواهد با تداوم وضعيت نابهسامان سوريه يا ورود مشكوك به يك جنگ، ميراث نامناسبي را براي خود بهجاي بگذارد و البته از طرفي هم ميخواهد با حل بحران در آستانه انتخابات، حزب دموكرات را از چالشها دور كرده و دستاوردي براي حزبش به دست آورد. از سوي ديگر، طولاني شدن بحران سوريه موجب شد تا تدريجا نقشه تركيه و عربستان براي يكسره كردن كار دولت سوريه به نتيجه نرسد. در اين مدت نيز عربستان به غرب نشان داد كه در بسياري از زمينهها متزلزل است و نيروهاي مورد حمايت او، بسيار خطرناك، واپسگرا و جنايتكار هستند كه عملكردشان در دو سال گذشته به سوي اروپا و امريكا كمانه كرده است. غرب متوجه شد حمايتهايشان از شورشيان سوريه حمايت از سلفيهايي است كه بزرگترين جنايتها را در خاكشان انجام داده است. از نيروهاي به اصطلاح ميانهرو هم چيزي باقي نمانده و اكثريت آنها به داعش و جبههالنصره پيوستهاند و هماينك ارتش آزاد سوريه به يك كاريكاتور تبديل شده است. از سويي، موقعيت غرب در سوريه همانند سال گذشته نيست و موقعيتشان تضعيف شده است. با حضور روسها و كمكهاي ايران، دولت سوريه قويتر شده و توانسته انسجام بيشتري در ارتش سوريه ايجاد كند. همچنين بايد به نقش بازيگران منطقهاي اشاره كرد كه بحران سوريه به هر حال به وضعيت آنها نيز لطمه زده است. سقوط سوريه و انتقال خط انتقال گاز قطر و عربستان از سوي سوريه و تركيه به اروپا خوابي از سوي دوحه، رياض و آنكارا بود كه تعبير نشد. در اين وضعيت مغشوش، همه كشورها از تداوم وضعيت كنوني خسته شدهاند و علاقه دارند تا به نوعي وضعيت به حالت ثبات بازگردد. اگر دولت پوشالي داعش در موصل نيز سقوط كند، اين مساله ميتواند زمينه ثبات را براي منطقه فراهم كند. عربستان در سوريه و عراق و صدالبته يمن، هزينههاي سنگيني را پرداخت كرده و امروز ديگر آن توانمندي اقتصادي سابق را ندارد. تركيه از بحران سوريه ضررهاي كلاني ديده كه با حل بحران سوريه ميتواند از آن ضررها رها شود. سوريه بهشدت ويران شده و نياز به نوسازي و احيا دارد. حل بحران سوريه ميتواند به جاي درگيريهاي پرهزينه فعلي كه نتايجي مانند امواج آوارگان را در پي داشته است، زمينهساز همكاريهاي اقتصادي شود و به ترميم روابط كشورها با يكديگر كمك كند. حل بحران سوريه نيز براي ايران مفيد است چراكه تداوم آن براي ما هزينهزا است. از سويي، حل بحران ثبات را براي منطقه در پي خواهد داشت و ثبات، اساس سياست خارجي منطقهاي ايران است و ميتواند توسعه و همكاريهاي اقتصادي را در پي داشته باشد.
در چند روز اخير و پس از نشست لوزان، الگوي جديد مذاكراتي براي حل مساله سوريه تعريف شده است. الگويي كه در آن قدرتهاي مهم تاثيرگذار منطقهاي در سوريه مانند تركيه، ايران و عربستان سعودي حرف نخست را ميزنند. طي روزهاي گذشته نيز فدريكا موگريني تاكيد كرد كه از روز سهشنبه رايزني با همين سه كشور را آغاز خواهد كرد. چرا امريكا و اروپا به فكر تغيير شكل مذاكرات سوريه پس از شكلگيري گروههايي مانند ائتلاف حاميان يا دوستان سوريه افتادهاند؟
اين تغيير شكل مذاكرات را بايد به فال نيك گرفت. در نشستهاي قبلي درباره سوريه بيشتر شاهد حضور يك سياهلشكري بوديم و بيشتر به يك ياركشي شبيه بود. به تكاپو افتادن كشورها براي حل بحران سوريه موجب شده تا آنها به فكر ايجاد سازوكاري باشند كه جديتر، عمليتر و واقعيتر است. روسيه و امريكا دو قدرتي هستند كه در اين راستا حضور دارند كه بايد در مذاكرات باشند. آنها ديگر مانند جنگ سرد، دو قطب متضاد نيستند بلكه رقيب هستند و در صورت لزوم، با يكديگر همكاري هم خواهند كرد. از طرفي، شكست توافق آتشبس اخير در سوريه نشان داد كه نقش قدرتهاي منطقهاي تا چه اندازه اهميت دارد و نبايد آنها را دستكم گرفت. در اين راستا، عربستان، تركيه و ايران سه قدرت فوقالعاده مهم بحران سوريه هستند و به عبارتي، مساله سوريه، مساله يك سياست خارجيشان است. من اين گفتوگوها را واقعي ميدانم چرا كه ديگر جنبه دكوري ندارد.
در اين تغيير الگو نام ايران كه به نوعي حامي بشار اسد است در برابر نام تركيه و عربستاني قرار گرفته كه مخالف بشار هستند. آيا اين عدم توازن به ضرر منافع تهران در سوريه در جريان اين مذاكرات تمام نخواهد شد؟
خير. در پنج سال و نيم گذشته نيز همين عدم توازن در كاغذ وجود داشته ولي ايران كم و بيش توانسته با جلوگيري از سقوط بشار اسد، نقشه آنها برهم بزند. به عبارتي، در صحنه عمل، يك نوع توازن وجود دارد. از طرفي، تركيه پس از كودتا درباره سوريه مواضع ملايمتري را اتخاذ كرده است. از سويي، در مذاكرات لوزان دو كشور مانند مصر و عراق نيز اضافه شدهاند. اضافه شدن مصر به مذاكرات لوزان يك پيام صريح به سعودي بود. اين پيام آن بود كه مصر مهمترين كشور عربي است و نه رياض چراكه داشتن پول، كافي نيست. از سويي، بحران يمن و عدم موفقيت در سوريه موجب تضعيف عربستان شده است. تركيه با بحران اقتصادي روبهرو است. از طرفي، آنها به روسيه نزديك شدهاند. من شرايط را متفاوتتر از گذشته ميبينم. اگر بازيگران دخيل در سوريه به اين رهيافت برسند كه نميتواند به صورت صددرصدي به تمام خواستشان برسند، به حدودي از اهدافشان بسنده كنند، آنگاه دستيابي به صلح غيردسترس نيست.
موگريني روز گذشته تاكيد كرده است كه اتحاديه اروپا ميخواهد نقش مهمتر و اجراييتري را در مساله سوريه ايفا كند. چرا با گذشت پنج سال و نيم از اين بحران به يكباره اروپاييها به فكر اين مساله افتادهاند؟ آيا اين به معناي نااميدي اروپا از موفقيت امريكا در اين پرونده است؟
اروپا نااميد از موفقيت امريكا نيست اما به صورت موازي تلاش ميكند تا به حل بحران كمك كند. اروپا با مواجه شدن امواج آوارگان كه منجر به برهم خوردن نظم اجتماعياش شد، به اين نتيجه رسيد دخالتهايش در سوريه به خاطر انتقامگيري از روسيه در ماجراي اوكراين بود، به ضررش منتج شده است. بحران سوريه موجب شد تا آنها هم بازار پرسود خاورميانهايشان را از دست بدهند و هم با امواج بيپايان آوارگان روبهرو باشند و هم زمينه حضور بيشتر تروريستها را در خاكشان مهيا كنند. گذشت زمان نشان داد سياستهاي اروپا درباره سوريه به نفعشان نبوده است و به همين خاطر ميخواهند هرچه زودتر بحران سوريه را پايان دهند. به عبارتي، اروپاييها فهميدند از سوريه و بحرانهاي خاورميانه بيآسيب و بر حذر نيستند. سوريه هم به نوسازي نياز دارد و اين همكاري اقتصادي ميتواند ميان آنها شكل بگيرد. صلح در سوريه ميتواند موجب بازگشت به بازارهاي خاورميانه و همكاريها اقتصادي باشد. ما در ماجراي برجام هم ديديم كه اروپاييها نخستين كساني بودند كه با دستيابي به توافق به ايران آمدند چراكه ديدند اگر دست نجنبانند، شرق آسيا در صحنه رقابت پيروز خواهد شد.
نگاه شخص موگريني از ابتدا توسل به قدرتهاي منطقهاي بوده است. شخص موگريني به دليل حضور در مذاكرات هستهاي هم قرابت فكري بيشتري با ايران پيدا كرده است. اما در خصوص مساله سوريه اختلافهاي هويتي نظير سرنوشت بشار اسد ميان ايران و اتحاديه اروپايي وجود دارد. آيا دورنماي كوتاهمدتي براي حل اين اختلافها ميان ايران و اتحاديه اروپايي در اين خصوص ميتوان متصور بود؟
وجدان جامعه جهاني از اتفاقات سوريه آزردهخاطر است. منافع ايران و اروپا نيز اقتضا ميكند، بحران سوريه حل شود. من فكر نميكنم اروپاييها بر مواضع سابقشان پافشاري كنند و ميتوان به راهكارهاي ميانه دست يافت. مثلا دوره انتقالي درازمدت كه بشار اسد بتواند شرايط را سروسامان بدهد و از طرفي، زمينه براي انتخابات دموكراتيك براي انتقال قدرت فراهم شود و هم بشار اسد قدرت را كمي زودتر تحويل دهد. سرنوشت بشار اسد، مسالهاي نيست كه قابل حل نباشد. ايران و اروپا مسائل سختي چون هستهاي را حل كردهاند. از طرفي، ايران نيز مايل نيست خود را فقط به يك جناح مانند روسيه وابسته كند و ميخواهد آزادانه با همه ارتباط داشته باشد و براساس منافع ملياش، دست به انتخاب بزند. من حضور ايران و خانم موگريني در مذاكرات را مفيد ميدانم چراكه آنها ديدهاند با انعطاف و ديپلماسي ميتوان مشكل را از بنبست خارج كرد و به نتيجه برد- برد دست يافت. اين برد- برد، به ارمغان آمدن صلح و توسعه براي همه است.
در مذاكرات لوزان اروپاييها حضور نداشتند و گفته شده بود كه دليل اين عدم حضور آنها مخالفت روسيه است كه به دليل مواضع تند انگليس، فرانسه و آلمان در خصوص نقش روسيه در حلب اجازه اين حضور را نميدهد. در چنين شرايطي چگونه ميتوان به پيشبرد مذاكرات سوريه به كمك اتحاديه اروپايي اميدوار بود؟
در ماجراي سوريه، دو طرف اصلي ماجرا، امريكا و روسيه هستند. امريكا نيز به نوعي منافع غرب را نمايندگي ميكند. از طرفي، اروپا آنقدر از بحران سوريه ضربه خورده و البته نگران است كه ميخواهد بحران سوريه هرچه زودتر حل شود تا هم هزينههايش را كم كند و از پيامدهاي آن بحران نجات يابد. در مذاكرات لوزان نيز مشاهده كرديم با آنكه نتيجهاي حاصل نشد، اما طرفين ابراز اميدواري كردند تا مذاكرات تداوم يابد. آن مذاكرات گام خوبي براي حل بحران بود و من نسبت به آينده آن خوشبين هستم.
در نشستهاي چند روز گذشته از تحريم دولت بشار اسد و احتمال اضافه شدن 20 نفر جديد به ليست تحريمي سوري 200 نفره قبلي سخن به ميان آمده است. آيا تحريم ميتواند در چنين شرايطي فضا براي مذاكره و مصالحه با دولت بشار را فراهم كند؟
تحريم در اين زمان بيمعناست. البته اين تحريمها جنبه فشار رواني و تبليغاتي دارد بهخصوص آنكه جنبه انفرادي دارد. بحث تحريمها نيز مختص به سوريه نيست. درباره تحريم روسيه نيز در اتحاديه اروپايي صحبتهايي وجود دارد و البته اختلافات هم شديد است. مثلا آلمان با تحريم روسيه مخالف است زيرا بيشترين مناسبات اقتصادي را از ميان كشورهاي اروپايي با روسيه دارد.
موگريني تاكيد داشته كه ما با بازيگران موثر منطقهاي حرف ميزنيم اما با دولت سوريه خير. در چنين فضايي كه هيچ تماس مستقيمي ميان اروپا و دولت بشار اسد وجود نداشته باشد چگونه ميتوان به مثبت بودن نتيجه رايزنيها اميدوار بود؟
اين سخن، حرف جديدي نيست ولي جدي هم نيست چراكه بدون حضور سوريه، مذاكرات معني نمييابد. موگريني اين حرف را زده چون اروپا از مواضع سوريه در حلب آزرده است. اروپا ميداند بدون مذاكره با سوريهاي كه قويتر از گذشته شده، به نتيجهاي نميرسد و مذاكره بدون او، فقط به طولانيتر شدن بحران ميانجامد. ممكن است اين سوريه، سوريهاي دموكراتيك نباشد ولي كدام كشور در خاورميانه را مييابيد كه از سوريه دموكراتيكتر است؟ عربستان در يمن هر جنايتي را انجام ميدهد و هيچ نمودي از دموكراسي را هم ندارد. آنها روزي به پاي ميز مذاكره با يكديگر خواهند نشست. در مذاكرات برجام هم ايران و امريكا حاضر نبودند مذاكرات دوجانبه داشته باشند ولي ظريف و كري بالاخره به پاي مذاكره نشستند و از قضا، بيشترين مذاكره را با يكديگر كردند.