مدرسه و سلامت روان دانشآموزان
الهه شكوهي
دانشجوي رشته روانشناسي
سلامت روان چيست؟ مدرسه چه نقشي در تامين سلامت روان دانشآموزان دارد؟ آيا نظام حاكم آموزشي سلامت روان را در دانشآموزان به خطر انداخته؟
ابتدا به تعريفي كلي از سلامت روان ميپردازيم، سازمان جهاني بهداشت (who) كه هدف خود را از دستيابي به عاليترين سطح ممكن بهداشت براي همه مردم تعيين كرده در اساسنامه خود از بهداشت ميگويد: «منظور از سلامت، حالت رفاه كامل جسماني، رواني و اجتماعي است، نه صرفا فقدان بيماري يا عليلي.» به اعتقاد روانشناسان، سلامت رواني و جسمي، نياز و خواسته همه انسانهاست و همه ما تلاش ميكنيم كه براي برقراري ارتباط سالم، شخصيتهاي سالمي در زندگي پيدا كنيم .بهداشت رواني مسالهاي است كه بايد از همان ابتداي كودكي مورد توجه قرار گيرد، در غير اين صورت فرد در آينده دچار اختلالاتي خواهد شد كودكان ايراني از سن 6 سالگي وارد مدرسه ميشوند و اكثر آنها وقتي از مدرسه بيرون ميآيند وارد بزرگسالي شدهاند بنابراين طبيعي است انتظار داشته باشيم اين مدت طولاني بر تكتك مهارتهاي آنها تاثيرگذار باشد. مسووليت اولياي مدرسه فقط در پرورش نيروي عقلي و آشنا كردن دانشآموزان با مسائل اجتماعي و اخلاقي خلاصه نميشود. مدرسه مسوول تغيير و اصلاح رفتارهاي ناسازگارانه و تامين بلوغ عاطفي و سلامت روان دانشآموزان نيز هست. ورود به مدرسه رويداد بزرگي براي كودك است و هر رويداد جديدي استرسها و تنشهاي جديدي به همراه ميآورد؛ اضطراب جدايي از مادر، ترس از رويارويي با افراد جديد، آغاز رفتار قانونمندانه و هزاران عامل استرسزاي ديگر ميتواند در سالهاي اول ابتدايي سلامت و بهداشت رواني كودكان را تهديد كند. از مهمترين و اساسيترين تغييراتي كه طي سالهاي ابتدايي براي دانشآموز رخ ميدهد رشد شخصيت كودك است. دانشآموزان بيشتر اوقات فعال و پوياي خود را در مدرسه ميگذرانند و حال اگر مدرسه نتواند به وظايف تربيتي و پرورشي خود عمل كند عامل انحراف و بزهكاري محسوب ميشود. سالهاي ابتدايي به پايان ميرسد و كودك پا به دنيايي جديد گذاشته و وارد دبيرستان ميشود كودك وارد مرحله حساس و بحرانزاي نوجواني و بلوغ ميشود، نوجواني زمان اكتساب باروري، اكتساب خصوصيات عاطفي هيجاني بزرگسالي، زمان كسب هويت فردي و اجتماعي و... است؛ بلوغ فيزيكي، رواني و عاطفي در نوجواني متحول شده و ادامه مييابد. بسياري از مشكلات جسماني، رواني، اجتماعي و رفتارهاي ناسالم ريشه در زمان نوجواني دارند؛ نوجوان با تغييرات عظيم جسمى و رشد ناگهانى اعضاي بدن و تغييرات خلق و خو مواجه مىشود؛ اين دگرگونىها باعث مىشود كه تعادل و هماهنگى بين جسم و روان او از بين برود و او دچار نوعى انقلاب درونى شود. فلسفه تعليم و تربيت عصر ما با سالهاي گذشته متفاوت است بدين معني كه هدف آموزش و پرورش فقط تعليم دروس و ساير مطالب فكري نيست بلكه پرورش جسم و روان و به طور كلي آمادهسازي دانشآموز براي زندگي مسالمتآميز در اجتماع است. برآوردن احتياجات جسماني و اجتماعي و رواني كودك كه قسمت عمدهاي از تربيت او را شامل ميشود، از عوامل بسيار مهم پرورش كودك است اگرچه تربيت جسماني كودك در مدارس از سالها پيش مقرر شده و وسايل مختلف از قبيل زمينهاي بازي و استاديومهاي ورزشي و امثال آن بدين منظور ايجاد شدهاند ولي موضوع سلامت فكر اطفال هنوز به نحو صحيح مورد توجه و قبول مدرسه قرار نگرفته و براساس اين غفلت درباره بهداشت رواني كودك، مدرسه به طور غيرمستقيم در پيشرفت و ازدياد اختلالات رواني كودكان موثر واقع شده است. عوامل موثر بر بهداشت رواني در مدارس را ميتوان در اين چند عامل خلاصه كرد: پيشرفت در دروس، امتحانات، نمره، معلم يا آموزگار، انضباط و در سال پاياني دبيرستان غولي بيشاخ و دم به نام كنكور. كنكوري كه بازاري است داغ براي آموزشگاههاي غيرانتفاعي براي تجارت و صحنه چشم و همچشمي والدين و مرحلهاي پر از تنش و اضطراب براي نوجوان. براي برطرف كردن مشكلات عاطفي و درسي دانشآموزان بايد ميان والدين كودك و مربيان مدارس، همكاري متقابل وجود داشته باشد. تحقق چنين امري مستلزم انجام اقدامات زير است: والدين بايد وضعيت روحي، اخلاقي و اجتماعي كودك در محيط منزل و ساير محيطهاي غيرآموزشي ديگر را براي مربي او شرح دهند تا ضمن مطابقت دادن آن با رفتار وي در مدرسه به يك نتيجه كلي دست يابند. اگر بنا به دلايلي مانند ازهمگسيختگي خانواده، امكان دسترسي به والدين كودك وجود نداشته باشد، بهتر است پرونده شخصي و محرمانه كودك در اختيار آموزگار قرار داده شود تا ضمن بررسي آن، با مشكلات كودك بهتر و بيشتر آشنا شده و درصدد كمك به او برآيد. كودكان و نوجوانان سرمايههاي جامعه هستند و سلامت روح و جسم آنها تضمينكننده سلامت جامعه آينده است. بنابراين مسائل آنان از جمله مسائلي است كه بايد به آنها توجه كافي مبذول داشت.