• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3667 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۱۷ آبان

ورود تركيه به مساله ايراني - عربي، اشتباهي فاحش بود

بعد از كودتايي كه در تركيه اتفاق افتاد، با توجه به شواهد، به نظر مي‌رسيد كه ايران و تركيه در حال نزديك شدن به يكديگر هستند. موضع‌گيري كه ايران در شب كودتا به نفع حكومت تركيه انجام داد، سفرهاي آقاي ظريف و رفت و برگشت‌هاي ديپلماتيكي كه اتفاق افتاد. اما ناگهان برخلاف سيگنال‌هاي اوليه رابطه عربستان و تركيه بهتر شد و اخيرا هم شاهد بيانيه تندي هستيم كه تركيه هم‌صدا با عربستان در رياض عليه ايران صادر كرد. آيا ايران و تركيه از هم دور مي‌شوند؟
ببينيد تركيه واقعا دوران سختي را از لحاظ شكل‌دهي سياست خارجي و منطقه‌اي خود مي‌گذراند. دايما مواضع خود را عوض مي‌كند. يك روز با روسيه درگير مي‌شود، فردايش از روسيه معذرت‌خواهي مي‌كند. يك روز بيانيه مي‌دهد كه در جنگ يمن كنار عربستان و بر ضد ايران است، فردايش با ايران وارد گفت‌وگوهاي سياسي و اقتصادي مي‌شود. مطمئنا وقوع كودتا در تركيه بر پيچيدگي سياست خارجي تركيه افزوده است چون شكاف بين ارتش و نيروهاي امنيتي اين كشور ايجاد كرده يا دسته‌بندي‌هاي سياسي داخلي بعد از كودتا بر جهت سياست خارجي آن تاثير گذاشته است. به نظرم مشكل اصلي سياست خارجي تركيه در حزبي و ايدئولوژيك شدن آن و منحصر شدن در دست رييس‌جمهور اين كشور است. تركيه سال‌ها مبتني بر يكسري اصول و اهداف بروكراتيك سياست خارجي خود را دنبال مي‌كرد. مطمئنا چرخش‌هاي سريع در رويكردها سياست خارجي يك كشور را دچار چالش مي‌كند. خيلي‌ها در تركيه اعتقاد دارند كه تركيه فراتر از ظرفيت‌ها و تعريف سنتي خود از مسائل منطقه‌اي خود را درگير اين مشكلات مي‌كند. همين الان مساله مشاركت تركيه در جنگ موصل خود به يك موضوع مهم داخلي تبديل شده است يا مشكل كردي در اين كشور دوباره برجسته مي‌شود.
 در مورد روابط تركيه با ايران هم متغير سياسي و هم متغير اقتصادي تاثيرگذار هستند. اگر شما بحران سوريه را محور تنش بين دو طرف بدانيد به نظرم سياست تركيه در اين زمينه متعادل‌تر شده است. يعني ترك‌ها از سياست قبلي‌شان كه «اسد بايد برود» و بعد مذاكرات صلح آغاز شود عقب‌نشيني كردند و الان مي‌گويند كه اسد مي‌تواند در روند مذاكرات صلح بماند اما در انتها بايد برود. اين خود يك تغيير جدي است. البته اين تحول تحت تاثير مواضع كشورهاي غربي كه در همين راستا است شكل گرفته است. ايران هم نشان داده كه مصمم به اصول و اهداف خود در سوريه است و اين يك پيام جدي براي تركيه است و شايد مهم‌تر نياز تركيه به روابط متعادل‌تر با روسيه است. الان ترك‌ها روسيه را عزيز و حتي بهتر از امريكا مي‌دانند و سعي دارند هماهنگي‌هاي بيشتري با آنها انجام دهند. اما روابط تركيه با ايران ممكن است فراز و نشيب داشته باشد اما به هر حال نقطه تعادل خود را پيدا مي‌كند. دليل اين هم اهميت روابط اقتصادي، توريسم، تبادلات تجاري و انرژي بين طرفين است كه خود بسياري از تنش‌هاي سياسي را خنثي و متعادل مي‌كند.
بله، در خصوص سوريه، سفير تركيه در ايران هم اذعان دارد كه سياست آنها تغيير كرده است، اما سوريه تنها گره و فاكتور موجود در رابطه ميان ايران و تركيه نيست. هر روز بر اين گره‌ها اضافه مي‌شود و يكي از ملموس‌ترين آنها مساله عراق و جنگ موصل است.
بله، مساله عراق و موصل هم مهم مي‌شود. بعد از كودتاي تركيه مساله امنيت ملي به عنوان محور اصلي سياست منطقه‌اي قرار گرفت. همين خود فاكتور «كردي» را مجددا در جهت‌گيري‌هاي تركيه مطرح كرد. توجه داشته باشيم مثلا ايجاد اجماع سياسي در ميان ارتش سوريه براي شروع جنگ با گروه‌هاي كردي در شمال سوريه و جرابلس تنها در وضعيت بعد از كودتا و تمركز بر مساله امنيت ملي در سياست داخلي تركيه صورت گرفت. بعضي‌ها معتقدند كه اردوغان سعي دارد اين مدل را در عراق و موصل هم پياده كند. يعني ورود به خاك عراق و ايجاد يك منطقه امن براي جلوگيري از نيروهاي تروريستي كردي.
منتها تركيه در عراق مشكلات بيشتري دارد. نخست، اينكه دولت مركزي عراق با دخالت نظامي تركيه در موصل موافق نيست. عراقي‌ها مي‌گويند كه ما از آنها دعوت نكرديم و اين برخلاف حاكميت ملي عراق است. دوم، نقش امريكا است. براي امريكايي‌ها سروسامان دادن مسائل عراق بسيار مهم است چون يك جنگ چند ساله را در اين كشور داشتند و اكنون نمي‌خواهند نشان دهند كه در نتيجه جنگ آنها مشكلات بيشتر شده است، چون مي‌دانند ورود تركيه اوضاع را پيچيده‌تر مي‌كند، مثلا واكنش ايران يا حتي روسيه را در پي خواهد داشت، لذا سعي دارند تركيه را منصرف كنند. سوم، خود دولت تركيه توانايي بسيج داخلي براي ورود به يك جنگ گسترده در كشور همسايه را ندارد. ورود نيروهاي نظامي به شكل گروهي يك چيز است و ورود ارتش كه نياز به بحث و موافقت گروه‌هاي سياسي را دارد يك چيز ديگر.
البته در قضيه موصل كمي جاه‌طلبي‌هاي ملي و ژئوپولتيك هم وجود دارد كه مثلا موصل بخشي از امپراتوري عثماني بوده و جمعيت ترك نشين دارد و غيره. اما اين بيشتر يك مساله سياست داخلي تركيه و ادعاي تاريخي است و اساسا مشروعيت طرح ندارد. اما به نظرم دامنه دخالت مستقيم نظامي تركيه در شمال سوريه و عراق مرزهاي مشخص و محدودي دارد. اكنون بيشتر براي تركيه عنصر امنيت ملي و فاكتور كردي دخيل است و همين محدوده عمليات نظامي تركيه را محدود با اهداف مشخص مي‌كند. مثلا تركيه خيلي راحت نمي‌تواند نيروهاي خود را به حلب در سوريه بفرستد، چون مطمئنا هم روس‌ها و هم ايراني‌ها واكنش نشان مي‌دهند.
اگر روي فاكتور كردي در سياست خارجي تركيه متمركز شويم، مي‌توانيم بگوييم كه مساله كردي ميان سوريه، تركيه، عراق و ايران مشترك است. دغدغه‌ها نيز تا حدودي شبيه به هم و منافع نيز همپوشاني‌هايي دارد هرچند قطعا در اين حوزه تطبيق منافع نداريم. بنابراين مساله كردي كه گفته مي‌شود در ديدارهاي اخير ظريف با ترك‌ها نيز در خصوص آن صحبت شده است مي‌تواند فرصتي براي همكاري‌هاي منطقه‌اي ايران و تركيه باشد؟
مساله كردي در اين كشورها را مي‌توان از دو زاويه بحث كرد. نخست، مساله كردي در روابط بين دولت‌ها. دوم، مساله كردي در روابط داخلي خود كردها در اين كشورها. مثلا نگاه تركيه به شمال عراق با نگاه آن به شمال سوريه و نوع جابه‌جايي نيروها فرق مي‌كند. تركيه سعي مي‌كند به دولت اقليم كردستان نزديك شود و مساله كردي در سياست داخلي تركيه را از اين طريق متعادل كند. در عراق بين دولت مركزي و كردها در مورد كركوك و مشاركت كردها در ساختار سياسي اختلافاتي وجود دارد. در سوريه در جنگ با داعش و نيروهاي مخالف اسد آنها را در وضعيت سياسي بهتري قرار داده اما اين روابط مي‌تواند موقتي باشد. ايران هم روابط با كردها را از زاويه روابط با دولت‌هاي مركزي تعريف مي‌كند ضمن اينكه روابط خاص خود را با هر يك از گروه‌هاي كردي دارد. روسيه و امريكا هم كه مي‌بينيم موضوع را بيشتر از زاويه روابط استراتژيك خود در منطقه در نظر مي‌گيرند كه اين خود را در جنگ سوريه نشان داد. اكنون روسيه مساله فدراليسم در سوريه و خودمختاري در سوريه را مطرح مي‌كند كه اين مورد مخالفت ايران، تركيه، امريكا و ساير كشورها است. به عبارت ديگر معادلات سياسي و روابط قدرت در مناطق كردنشين به گونه‌اي است كه دولت‌ها از پويايي‌هاي آن براي پيشبرد منافع ملي خود بهره‌برداري مي‌كنند. اين البته گله كردها است كه آنها هميشه سوژه و قرباني توافقات قدرت‌هاي بزرگ و منطقه‌اي بوده و به طور مستقل بر روندها و جريان‌هاي موجود نتوانستند تاثير بگذارند. به هر حال به نظرم ايران در مقايسه با ساير كشورها مطمئنا دست بالا را در مساله كردي دارد. چون هم از مركز بحران كردي دور است، هم مسائل كردي خود را تحت كنترل دارد و به گونه‌اي روابط متعادل با گروه‌هاي مختلف كردي برقرار كرده كه اين خود نقش و نفوذ ايران را در حل مسائل كردي در درون خود و بين كشورها افزايش داده است. روابط ايران و كردها ريشه تاريخي هم دارد و اينكه كردها خود را از لحاظ فرهنگي و اجتماعي ادامه ايران مي‌دانند. كمك سريع و بدون قيد و شرط ايران در حمله داعش به اربيل هم بسيار به موقع و تاثير مثبتي بر روابط ايران با كردها داشته است.
در مقابل موضوع كردي در تركيه بسيار پويا و حساس است چون به مساله امنيت ملي تركيه و نقش كردها در ساختار جمعيتي و حزبي و سيستم راي‌گيري تركيه مربوط مي‌شود. مثلا راي كردها براي حزب حاكم تركيه و اردوغان بسيار مهم است. اگر روزنامه‌هاي تركيه را ببينيد، تمركز مطالب و تحليل‌ها بر محور مساله كردي است. براي همين سركوب گروه‌هاي كردي كه تركيه آنها را تروريست مي‌نامد به هر حال بر جمعيت كرد تركيه و منطقه تاثير منفي مي‌گذارد. همين روزها باز مساله انفجارها در مناطق كردنشين دياربكر و ريشه‌هاي آن مطرح است.
اين سوال مغفول ماند. رابطه ايران و تركيه پس از كودتا و در سايه اقدام اخير كه همراهي تركيه با رياض در محكوم كردن ايران بود، چگونه خواهد شد؟ در همين راستا سفر آقايان لاريجاني و جهانگيري به تركيه لغو شد. نمي‌توان ساده گفت كه اين اتفاق‌ها مقطعي است و تاثيربلندمدتي ندارد. در حال حاضر در منطقه يارگيري‌ها به چشم برهم زدني تغيير مي‌كند و اين نشانه‌هاي هرچند كوچك را بايد جدي گرفت.
به نظرم نبايد هم زياد جدي گرفت. چون دو كشور اصول مشخصي را در روابط تعريف كرده‌اند و دارند در افزايش منافع خود چانه‌زني مي‌كنند كه طبيعي هم است. از نظر ايران گسترش روابط با تركيه در هر شرايطي خوب است. يك تركيه با ثبات و با دولت غيرنظامي به نفع ايران است. تركيه هم به ارزش و اهميت ايران واقف است. اما درگير شدن در مسائل حزبي و بي‌اعتمادي به رقباي سياسي، به گونه‌اي رييس‌جمهور تركيه و تيمش را وادار به سياست‌ها و موضع‌گيري‌ها شتابزده مي‌كند كه از لحاظ افكار عمومي ايران شايد خوب نباشد. گاهي فكر مي‌كنم كه مشاوران اردوغان ممكن است ايران را خوب نشناسند. مثلا موضع گرفتن به نفع شوراي همكاري خليج‌فارس يك اشتباه فاحش است.
مشاوران اردوغان را مقصر دانستند، اندكي ساده‌انگاري مساله نيست؟
به نظرم بعضي مواقع به همين سادگي است كه مشاوران به عمق تاريخي يك مساله در نزد  يك ملت توجه نمي‌كنند. اين يك اشتباه فاحش است كه دولت تركيه وارد يك مساله ايراني - عربي با همه حساسيت‌هاي آن در نزد افكار عمومي كشور بشود. احتمالا مشاوران اردوغان نمي‌دانند كه حساسيت روابط ايران و شوراي همكاري خليج فارس و اسم خليج فارس و غيره و لذا حضور در آن چيست؟ به خودشان هم زحمت ندادند كه از سفيرشان در تهران كه فرد آگاهي است، بپرسند. اگر مي‌دانستند، خودشان را اينقدر درگير اين مساله نمي‌كردند. شايد هم مي‌دانستند و مخصوصا گفتند كه اين حتي بدتر است. چون واكنش عمومي آن در جامعه و افكار عمومي ايران، افزايش تفكرات ضد اردوغان خواهد بود. مساله جزاير سه گانه يك موضوع تاريخي است و ورود به آن هيچگاه به نفع طرف سوم نخواهد بود. حتي امريكايي‌ها هيچ‌وقت به اين شدت به آن ورود نكردند. منظورم اين است كه منافع حزبي دولت اردوغان نبايد منجر به ورود به يكسري كدهاي تاريخي شود كه حساسيت عمومي ملت‌ها را بر مي‌انگيزاند. اين از زاويه منفعت ملي مشروع است كه ترك‌ها بخواهند با عربستان وارد مذاكرات منطقه‌اي بشوند تا نقش ايران را متعادل كنند اما دخالت در موضوعي تاريخي به نفع منافع آنها نخواهد بود. ضمن اينكه در نتيجه اين دخالت‌ها اتفاق خاصي هم رخ نخواهد داد.
در نتيجه نزديكي تركيه به عربستان هم اتفاق خاصي براي منافع ايران در منطقه رخ نخواهد داد؟
نه به نظرم. ضمن اينكه نسبت به اين نزديكي و دوام آن هم بايد محتاط باشيم. اين‌گونه هم نيست كه ائتلاف‌ها و همكاري كشورها يك‌شبه انجام شود. بايد به زمينه‌هاي تاريخي، سياسي و اجتماعي اين نوع همكاري‌ها هم توجه داشت. نگاه متقابل ترك‌ها و اعراب به يكديگر بسيار محتاطانه و بعضا بدبينانه است. مشابه اين اتفاق‌ها در يكي دو سال گذشته هم رخ داده است. اردوغان در قضيه يمن از عربستان طرفداري كرد اما دو هفته بعد از آن همه‌چيز به هم خورد. مي‌خواهم بگويم كه اين نزديكي اخير هم زياد جدي نيست و اين‌گونه نيست تركيه و عربستان وارد يك ائتلاف بر ضد منافع ايران بشوند. هم از زاويه سياست داخلي، هم از زاويه روشنفكري و هم از زاويه ساختارها و نهادها، ترجيح ترك‌ها اين است كه به ايران نزديك بشوند تا به عربستان. نزديك شدن تركيه به عربستان، معادله توازن قوا را به ضرر تركيه در مسائل عراق و سوريه به هم خواهد زد. پس به نظرم اين مسائل را نبايد جدي گرفت. چون بيشتر سر و صداهايي است كه اردوغان و حزب او از طريق نگرش پوپوليستي در سياست خارجي پيش مي‌برند. البته بايد خيلي محتاط باشند چون تداوم اين گونه سياست‌ها در عرصه سياست خارجي متفاوت از عرصه سياست داخلي است و ممكن است در بلندمدت نتيجه مطلوب را براي منافع تركيه نداشته باشد.
به نظر نمي‌رسد اينكه ايران بنشيند و نظاره‌گر رفتارهاي زيكزاگي تركيه در مواجهه با خود باشد. به هرحال ايران منتظر نمي‌ماند كه تيم اردوغان يك روز در رياض عليه تهران بيانيه بدهد و روز ديگر ميزبان مقام‌هاي ايراني باشد. ايران با تركيه در چندهفته اخير برخوردهاي جدي سياسي داشته است و از كنار اين موضع‌گيري‌ها هرچند به قول شما شفاهي و زودگذر و ساده كنار نمي‌رود. اين رفتارها بر همكاري‌هاي منطقه‌اي كه مي‌توانستيم ميان ايران و تركيه متصور باشيم هم سايه انداخته است كه مهم‌ترين آنها همكاري در پرونده سوريه با تمركز بر همان تغيير نگاه ترك‌ها به سرنوشت اسد است كه شما هم در بالا اشاره كرديد.
ببينيد رابطه ايران و تركيه بر اساس واقعيت‌هاي اقتصادي، سياسي و اتصال جغرافيايي و مشتركات فرهنگي و علاقه ملت‌هاي اين دو كشور است. اين دو كشور به هر حال مجبور هستند با يكديگر روابط متعادل با يك جهت مثبت داشته باشند. ممكن است به صورت زيكزاگي رهبران دو كشور چيزهايي را عنوان كنند، اما باز دوباره به يكديگر باز خواهند گشت. روابط ايران و تركيه بر مبناي يك توازن قدرت مثبت است. يعني با هم اختلاف دارند اما بر ضد منافع هم به طور عميق عمل نمي‌كنند، چون افزايش قدرت نسبي طرف مقابل را به نفع ثبات منطقه‌اي و رشد اقتصادي خود مي‌دانند. اين رابطه مانند روابط ايران و عربستان نيست كه بيشتر برمبناي يك توازن قواي منفي است. يعني دو طرف سعي دارند قدرت نسبي طرف ديگر را كم كنند. البته اين بيشتر در طرف عربستان است. به هر حال منظورم اين است كه شتاب زدگي در سياست‌هاي رهبر فعلي تركيه نبايد ما را هم به واكنش متقابل از اين نوع هدايت كند. به هر حال بايد شرايط آنها را درك كنيم. كودتايي در تركيه شكل گرفته و دولت در حال بازتعريف نهادها و ساختارهاي قدرت است و بعضي مواقع آن را به صحنه سياست خارجي مي‌كشاند تا بر سياست داخلي تركيه تاثير بگذارد.
بله، ولي ايران نخستين كشوري بود كه كودتا را تقبيح كرد. يعني همان زماني كه متحدان غربي اردوغان و عربستان سكوت كرده بودند ايران تاكيد كرد كه بايد به ساختار سياسي در تركيه احترام گذاشت و در راس اين ساختار هم اردوغان بود.
بله، اين درست است و تاثيرات مثبتي هم در روابط متقابل داشت. سرعت ايران در محكوميت كودتا نشان مي‌دهد كه ايران چه نوع تركيه‌اي را مي‌خواهد، يعني عملكرد و رفتارش در قبال تركيه و دولت تركيه قابل پيش‌بيني و كاملا مشخص است. به نظرم تركيه بايد اين را به عنوان يك نقطه عطف در روابط در نظر بگيرد. البته اگر اين انتظار را داشته باشيم كه چون ايران كودتا را سريع محكوم كرد پس تركيه اكنون بايد سياست‌هاي منطقه‌اي خود را به ايران نزديك كند، كمي غيرواقع‌بينانه است. هيچ كشوري اين‌كار را نمي‌كند. منتها بحث اين است كه انتظار از تركيه اين است كه در نتيجه كودتا و تحولات جديد در سياست داخلي، سياست منطقه‌اي متعادل‌تري را در پيش بگيرد. به نظرم اين تحول دارد اتفاق مي‌افتد. مثلا اكنون اعتماد تركيه به روس‌ها بيشتر از امريكايي‌ها  مي‌شود. براي اينكه روس‌ها يا ايراني‌ها بر مبناي اصول، منافع و امنيت ملي خود سياست منطقه‌اي خود را دنبال مي‌كنند. اما امريكايي‌ها تداوم ندارند و سياست روشني را دنبال نمي‌كنند، بيشتر خود را با جريانات هماهنگ مي‌كنند. نمونه آن را در مواجهه امريكا با كردهاي سوريه شاهد هستيم. توجه داشته باشيم كه تركيه به صورت سنتي علاقه‌مند است كه روابط خود را با كشورهاي قوي منطقه افزايش دهد. شما اشاره كرديد كه نوعي جنگ رسانه‌اي ميان دولت تركيه و ايران در جريان است. به نظرم نبايد زياد به ظاهر و نگاه انتقادي رسانه‌ها و بيانيه‌ها توجه كرد. اينها مقطعي هستند و زود فروكش مي‌كنند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون