بازگشت ملكه
شروين وكيلي
برخي از رخدادها نشانگر چرخشهايي تاريخي هستند و طبيعي است كه اغلب به خاطر گم شدنشان در ميانه اخباري كه مهمتر قلمداد ميشوند، از چشمها پنهان بمانند. يكي از خبرهاي مهم از اين دست، هفته گذشته رخ نمود و آن زماني بود كه نشست سالانه «شوراي همكاري خليج» (GCC) در منامه بحرين تشكيل جلسه داد. در اين نشست براي نخستينبار ترزا مي، نخست وزير انگلستان هم حضور يافت و با سخنرانياش سمتوسوي تصميمگيريها را تعيين كرد.
«شوراي همكاري خليج» (مجلس التعاون الخليجي) با وجود نام به ظاهر معصومانهاش نهادي آشكارا ضد ايراني است. شايد به همين خاطر است كه در نام آن از اشاره به اسم تاريخي خليج فارس خبري نيست، و شايد به همين خاطر خانم مي هم در سخنرانياش در اين نشست با دقت از به كار بردن نام خليج فارس پرهيز كرد و در همه بيست و شش باري كه به خليج فارس اشاره كرد، كلمه ابترِ «خليج» را به كار برد. اما درباره شوراي همكاري خليج، چند نكته را بايد دانست. اين نهاد بينالمللي يك سازمان همكاري ميان شيخنشينهاي حاشيه جنوبي خليج فارس است كه از همان ابتدا به شكلي صريح و آشكار براي مخالفت با منافع و نفوذ ايران در منطقه تاسيس شد. نخستين سند همكاري اقتصادي اين اتحاديه سيوپنج سال پيش در آذرماه سال 1360 همزمان با بالا گرفتن جنگ ايران و عراق و سرازير شدن كمكهاي مالي اين كشورها به عراق امضا شد. اين نهاد كشورهاي عربستان سعودي، امارات متحده عربي، كويت، بحرين، عمان و قطر را در بر ميگيرد. كشورهايي كه از چند نظر با هم شباهت دارند. همه اين كشورها توسط شيخهايي عرب به صورت قبيلهاي در قالب نظام اميرنشيني اداره ميشوند و از نظر توسعه سياسي و سطح مردمسالاري در پايينترين رده جهاني قرار دارند. همگي از نظر سطح سواد و نويسايي مردم، حقوق مدني، و به ويژه حقوق زنان وضعيتي بسيار ناپسند دارند و تنها كشورهايي هستند كه مذهب وهابي كه دين دولتي عربستان سعودي است، در آنها رواج دارد. تقريبا در همهشان قبيلهاي كه زماني دستنشانده انگلستان بوده بر جمعيتي اغلب ناراضي با خشونت فرمان ميراند. ويژگي مشترك ديگر اين شش كشور آن است كه همگي در اواخر قرن نوزدهم و ابتداي قرن بيستم مستعمره انگلستان بودهاند يا مثل بحرين مستقيم از ايران تجزيه شدهاند، يا مثل عربستان سعودي نخست توسط دولت عثماني تسخير شده و بعد از آنجا بركنده شدهاند. قديميترين دولت در اين ميان عمان است كه در دوران فتحعليشاه و به دنبال ورود انگليسيها به منطقه به نيمه استقلالي دست يافت. بعد از آن عربستان سعودي كه پايگاه اصلي انگليسيها در منطقه بود، در شهريور 1312 به كشوري دستنشانده اين كشور تبديل شد. باقي اين كشورها در ابتداي دهه 1350 و چند سالي پيش از انقلاب اسلامي ايران با دخالت مستقيم انگليسيها خلق شدند. قطر و امارات و بحرين در 1350 و كويت در 1351زاده شدند و به اين ترتيب قدمت اين كشورها از عمر بسياري از خوانندگان اين نوشتار كمتر است. كشورهاي ياد شده مساحت و جمعيت اندكي هم دارند. گذشته از عربستان، مساحت باقي اين كشورها روي هم رفته حدود 420 هزار كيلومتر مربع است، و جمعيتشان هم به هجده ميليون نفر ميرسد. يعني مساحتش با استان خراسان بزرگ و سيستان و بلوچستان برابر است و جمعيتش هم كمابيش به پايه شهرهاي تهران و مشهد ميرسد. كوشش انگلستان براي توليد اين كشورهاي كوچك اين سياست را دنبال ميكرده كه منابع نفتي خليج فارس در يك واحد سياسي تمركز نيابند تا مديريتشان از بيرون آسانتر باشد. آنچه در نشست اخير اين شورا اهميت داشت، حضور رسمي انگلستان در آن بود و سخنراني خانم مِي. خانم مي در سخنرانياي كه متنش بيش از 2700 واژه داشت، به چند نكته مهم اشاره كرد و بارها و بارها به لزوم همكاري امنيتي انگلستان و «خليج» تاكيد كرد. او در اين سخنراني تنها چهار بار پشت سر هم به ايران اشاره كرد كه هر چهارتايش اشارههايي تند و دشمنانه بود. دو تا از اين اشارههاي پياپي به خطر اتمي ايران و خنثي شدناش به دست غرب مربوط ميشد و اشاره اول و آخر به «تهديد ايران براي خليج و كل خاور ميانه» اشاره ميكرد و از شيوخ عرب ميخواست كه دست به دست انگلستان دهند تا «رفتار تهاجمي ايران در منطقه» را مهار كنند. باقي سخنراني هم به قدر كافي جالب توجه بود. خانم مي 10بار به خطر تروريسم اشاره و لزوم مقابله با آن را گوشزد كرد. اما چنين مينمود كه منظورش ايرانيها باشند، و حتي يك بار هم در اين ميان از داعش نام نبرد. طنزآميز آنكه براي شيوخي اين حرفها را ميزد كه تقريبا همه تروريستهاي اسلامگراي غيرپاكستاني، شهروندان كشورهايشان محسوب ميشدند. حضور نخست وزير انگلستان در اين نشست و محتواي سخنرانياش يكسره يادآور سالهاي پيش از جنگ جهاني اول و حضور استعمارگرانه بريتانيا در قلمرو ايران زمين بود. اين نكته كه دولت انگلستان ناگزير شده خود به ميدان گام بنهد و در نشستي از اين كشورهاي تازهساز و كوچك شركت كند، جالب توجه است و گفتماني كه در حضور شيوخ عرب بيان شد نيز شايان توجه است. تاكيد مجدد و علني بر پيوند انگلستان با دولتهايي استعمارزاده، احتمالا پيامد انتخاب دونالد ترامپ به رياستجمهوري امريكاست و شعارهاي پرطرفدار او كه بيرون كشيدن قواي نظامي از خاورميانه و مقابله با داعش و عدم مداخله در كشورهاي ديگر را تبليغ ميكرد. مستقل از اينكه ترامپ بتواند يا بخواهد اين وعدههاي عوامانهاش را تحقق بخشد، چنين مينمايد كه انگلستان اين سخنان را جدي گرفته باشد و تاريخ نشان ميدهد كه وقتي انگليسيها حرفي را جدي ميگيرند، بايد جدياش گرفت.