• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3697 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۲۹ آذر

مردن، غريبانه‌تر شده است

بحران مشروعيت و تناقضات طبقاتي
«در اين كتاب، تئوري دولت سرمايه‌داري مدرن در انديشه‌هاي يورگن هابرماس (فيلسوف آلماني) شرح و تبيين مي‌شود». به عقيده صاحب‌نظران، هابرماس در اين كتاب، بيش از ساير آثار خود به‌طور منسجم موضوع‌هاي سياسي را مورد بحث قرار داده است. موضوع اصلي كتاب دولت پيشرفته سرمايه‌داري است و هابرماس با نگاهي نقادانه دولت سرمايه‌داري را نقد و كالبدشناسي مي‌كند. از ديدگاه هابرماس جوامع متاخر (يا سازمان‌يافته) سرمايه‌داري به‌شدت در معرض بحران مشروعيت قرار دارند و اين تهديد وجود دارد كه توده مردم از وفاداري خود دست بشويند و ديگر انگيزه‌اي براي ادامه حمايت از آن نداشته باشند. در بخشي از كتاب وي توضيح مي‌دهد چگونه اين چالش‌ها و تعارضات طبقاتي، سرمايه‌داري را وارد مرحله جديدي از حيات خود كرده است. بنابر استدلال هابرماس، اينك تجار و بسياري از افراد صاحب فرهنگ و مكنت بيش از پيش به مسائل مربوط به اداره جامعه توجه مي‌كنند و اين موضوع را تشخيص داده‌اند كه باز‌توليد زندگي اجتماعي به نهادهايي وابسته شده است كه از مرزهاي قدرت خصوصي فرا مي‌گذرند. به عقيده وي زوال تدريجي گستره همگاني تاثير قابل ملاحظه‌اي بر مشروعيت جامعه سرمايه‌داري مي‌گذارد. وي اذعان مي‌دارد: يكي از مشخصه‌هاي اصلي سرمايه‌داري افزايش نقش دولت در قلمروهاي سياسي و اقتصادي است. او ساز و كار شكل‌گيري بحران مشروعيت را اين‌گونه توصيف مي‌كند: با گسترش نظام اداري به درون حوزه خصوصي در دوره سرمايه‌داري متاخر، سرنوشت اجتماعي ديگر امري از پيش تعيين‌شده و طبيعي دانسته نمي‌شود. مداخله دولت در امور اقتصادي و آموزشي و غيره به مساله برنامه‌ريزي و كنترل مربوط است. از سوي ديگر، افزايش گستره دخالت دولت، تاثير سياست را بر زندگي عامه مردم تقويت مي‌كند. اين تحول خواسته‌هاي عمومي را از دولت افزايش مي‌دهد و در نتيجه آن، مردم خواستار مشاركت بيشتر در تصميم‌گيري‌ها خواهند شد. هابرماس منشا اصلي بروز بحران مشروعيت را به تناقضات طبقاتي مربوط مي‌كند؛ اينكه دولت مجبور است منافع طبقه به خصوصي را تامين و در عين حال وفاداري طبقه ديگر را تحصيل كند.»

مرگ، امكان و عدم امكان
كتاب «ادبيات و مرگ» دربردارنده هفت مقاله از «موريس بلانشو» فرانسوي درباره ادبيات و مرگ است كه رودولف گشه و پل دي‌مان آنها را نقد كرده‌اند. اين فيلسوف فرانسوي در اين كتاب به ارتباط ميان مفاهيم ادبي و مرگ پرداخته است. مرگ يكي از موضوعاتي است كه در تمام آثار بلانشو حضور دارد و تاملات او را در باب زبان، ادبيات و فلسفه سامان مي‌دهد. مرگ از همان آغاز براي فلاسفه مساله بوده است. به بيان دقيق‌تر از آغاز تاريخ، هنگامي كه آدمي خود را به عنوان يك خود درك كرد، مرگ ـ به عنوان پايان خود، پايان تسلط و كنترل بر جهان ـ چيزي بوده است كه از يك‌سو ذهن را به خود مي‌كشد و از ديگرسو خود را همچون سد عظيمي در برابر آن مي‌نماياند. ناديده گرفتن يا انكار، پذيرش يا تاييد باز هم درگيري با مرگ است: مرگ هماره در برابر ما است. نمي‌توان مرگ را ناديده گرفت، به ويژه اگر با فلسفه نيز سروكار داشته باشيم. مساله مرگ در نظر بلانشو ربط وثيقي به تحليلي كه لويناس از اين مفهوم به دست مي‌دهد دارد. هم براي لويناس و هم بلانشو مرگ شكل برتر غيريت است. مهم‌ترين خصلت مرگ غيريت مطلق آن است كه سوژه در برابر آن به انفعال كامل مي‌رسد، به دانش‌درآمدني نيست و همچنان از حيطه آگاهي سوژه بيرون مي‌ماند و زمان هم در برخورد با اين غيريت تغيير مي‌يابد. بلانشو در مقاله «ادبيات و حق مرگ» خاطرنشان مي‌كند همه پاسخ‌ها به پرسش ادبيات چيست؟ بي‌معنايي‌شان را ثابت كرده‌اند. سپس در ادامه براي ادبيات دوشيب حركتي امكان و عدم امكان را تعريف مي‌كند. نخستين شيب جايي است كه ادبيات گمان مي‌كند كه در حركت نفي هيچ‌چيز از دست نمي‌رود و همه‌چيز به تمامي در نام و شكل آن‌چيز، حفظ مي‌شود. اما ادبيات مي‌كوشد از زبان روزمره و عادي فراتر رود. بلانشو معتقد است زبان ادبي، زباني است كه از امكان ادبيات مي‌پرسد. ادبيات در لحظه اول مرگ و نفي نمي‌ماند و خواهان چيزهاي بيشتري است. چنين ادبياتي مي‌خواهد بداند لحظه‌هايي كه به نابودي چيزها منتهي مي‌شوند، كدام‌اند. به عقيده بلانشو، مرگ هم امكان است و هم عدم امكان و اين امر مبهم است و اين ابهام، آفريننده ابهام ادبيات به شمار مي‌آيد. شايد تنها حقيقت، حقيقت و ويراني باشد كه از طريق آن انسان خود را خلق مي‌كند و هر بار خود و ديگران را به دنيا مي‌آورد و مي‌آفريند.
در مقاله «نگاه اُرفه» ارفه نماد نويسنده و اريديس ـ همسر ارفه ـ نماد چيزي است كه ادبيات خواهان به چنگ آوردن آن است، معرفي شده است. اما به نظر مي‌رسد ارفه در به انجام رساندن هدف سفر شكست مي‌خورد و بنابراين اثر به انجام نمي‌رسد. نويسنده پس از انتشار اثر ديگر خود را نويسنده آن نمي‌يابد و اثر به راه خود مي‌رود. به عقيده بلانشو اما همين شكست است كه روح اثر است. بيشتر مقالات اين كتاب از كتاب «نگاه ارفه» نويسنده گرفته شده و نقد و بررسي شده است.
مردن، غريبانه‌تر شده است
نوربرت الياس را جزو حلقه فكري مي‌شناسند كه به مكتب فراكنفورت اشتهار دارد. مكتب فرانكفورت، جايگاه انديشه‌هاي منتقدانه‌اي از فرهنگ مدرن بود كه در خود باب انتقاد از كوچك‌ترين نشانه و تصوير‌هاي مدرن را گشود و سنگ بناي تفكر پسامدرن را گذارد. از بين كتب و انديشه‌هاي متكثر اين نحله، در ايران، نوربرت الياس از ناشناخته‌ترين آنهاست. نوبرت الياس در شهر برسيواو به دنيا آمد كه هنگام تولد او جزو خاك آلمان بود و اكنون در شمار شهرهاي لهستان است. الياس در آغاز فلسفه خواند و پس از پايان تحصيل به همكاري با كارل مانهايم، جامعه‌شناس در دانشگاه فرانكفورت روي آورد. در همين دوران هوركهايمر و آدورنو پايه انستيتو تحقيقات اجتماعي فرانكفورت را گذاشتند و در آنجا بود كه الياس كار نگارش كتاب «جامعه درباريان» را در سال 1939 به پايان برد. نوربرت الياس در كتاب «غربت محتضران يا تنهايي دم مرگ» به بيان و رونمايي از فرآيند سركوب و واپس راندن مرگ از آگاهي عمومي و صحنه‌هاي حيات اجتماعي مي‌پردازد؛ فرآيندي كه از قضا همپاي روند پرده‌برداري از جنسيت و روابط جنسي در قرن اخير صورت گرفته بود. در جوامع مدرن، انسان‌ها هرچند به شيوه‌هاي بهداشتي‌تر مي‌ميرند، اما اين مرگ در انزواي عاطفي كامل به وقوع مي‌پيوندد. جابه‌جايي از بستر احتضار در ميانه خويشان و نزديكان به تخت بيمارستان در ميانه پزشكان و پرستاران، خود معرف تغييري گسترده‌تر در شكل‌بندي اجتماعي و رفتار متمدنانه است؛ تغييري كه دقيقا الزامات و دلالت‌هاي سياسي خاص خود را به همراه دارد. اين كتاب درباره سوگ يا ماتم ناشي از مرگ عزيزان نيست، بلكه درباره سوگ احتمالي عزيزان ديگراني است كه دارند مي‌ميرند. الياس قصد ندارد از تجربه مواجهه با مرگ سخن بگويد بلكه چه بسا نهايتا به نظر مي‌رسد او نيز با آدورنو متفوق‌القول باشد كه «مرگ چيز كثيفي است» و صحبت از اين به ميان مي‌آورد كه مراقبت از خود بيماران گاهي در سايه روند مراقبت از اندام‌هاي ايشان رنگ مي‌بازد و از ياد مي‌رود. رابطه تمدن و تن يا همان فرآيند ضبط تن و ساخته شدن نفس، مضموني است كه الياس همچون فوكو از آن مي‌گويد. چنان كه چون فوكو از روند سلطه بر تن در قالب گفتارها، متن جامعه و لاجرم نهادهاي مختلف را دنبال مي‌كند و نحوه شكل‌گيري هنجارها و الزامات فرهنگي را پي مي‌گيرد؛ يعني همان اموري كه با تنظيم رفتارهاي روزانه و شيوه تعاملات فردي و ظهور تن ـ جسم در محيط‌هاي مختلف مرتبط‌اند، كه اين گفتارها از مفهوم مكانيسم ادغام هرموني هنجارهاي مدرن با شكل‌گيري تن و جسم در سايه آنها است. به زعم وي، هرچند تسهيلات بهداشتي و توفيق‌هاي علم پزشكي طول عمر آدميان را افزايش داده و از رنج جسماني كاسته، اما در عوض فرآيند مردن را نيز به اصطلاح غريبانه‌تر كرده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون