گفتوگوي جنگلبانان و محيطبانان با «اعتماد»:
دفاع از جنگل و محيط زيست با دستان خالي
سياوش پورعلي
سهراب نزديك به 10 سال است كه از بخشي از جنگلهاي كشور محافظت ميكند و در طول اين سالها مشكلات بسياري براي او پيش آمده است. وقتي از او پرسيدم وضعيت كاري شما چطور است با كمي مكث جواب داد: هربار كه زندگي سخت و فشار مالي به خانواده وارد ميشود همسرم رو به من ميگويد كه بايد به فكر كار جديدي باشي، جنگلباني كه براي ما سودي ندارد، از يك سو نصف ماه كنار ما نيستي و از سوي ديگر حقوقهايتان را هم كه هر چند ماه يكبار پرداخت ميكنند. يك وانت بگير و كار كن شايد وضعيت ما هم بهتر شود! نميدانم جوابش را چه بدهم او و فرزندانم حق دارند، حتي بيشتر از من كه سرپرست خانواده هستم ولي چهكاري ميتوانم انجام دهم؟ شايد حرفم خندهدار باشد ولي وقتي شغلت ميشود محافظت از جنگل، ناخداگاه احساس وظيفه تمام ذهنت را پر ميكند. ناراضي نيستم ولي وقتي بيتفاوتيها را ميبينم و اينكه گردن قاچاقچيان و شكارچيان روز به روز كلفتتر ميشود دلم ميگيرد و راهي ندارم جز اينكه پياده در جنگل قدم بزنم تا كمي آرام شوم. بهجاي اينكه ما قاچاقچيان را تهديد كنيم آنها براي ما چاقو و شمشير ميكشند اما ما وظيفه داريم در مقابل آنها بايستيم، ما بدون سلاح در خط مقدم از منابعي كه بايد براي آيندگان حفظ شود حفاظت ميكنيم. اين درختان و اين محيط زيست اندوخته مردم محسوب ميشود و خوشحالم كه اين شغل را انتخاب كردهام. روز اولي كه قرار بود سركار بروم مادرم پشت سرم دعا خواند و گفت: برو به سلامت پسرم از اين به بعد تو بايد از نعمتهايي كه خدا به ما داده محافظت كني و اين مسووليت سنگيني است، حالا مادرم از دنيا رفته ولي صدايش در ذهنم ميپيچد. برخي از دوستان ما در اين راه جانباز و شهيد شدهاند و من و ديگر همكارانم به نوعي راه آنها را ادامه ميدهيم و اميدواريم كه وضعيت بهتر شود.
ميثم يكي از محافظان جنگلهاي شمال ايران است كه بعد از اتمام تحصيلات دانشگاهي در رشته جنگلباني وارد يگان حفاظت استان مازندران شد. او قبل از هر چيز عنوان ميكند كه مطالبي را كه در ادامه خواهد گفت با همكاري همكارانش جمعآوري كرده است. ميثم ميگويد: آنطوري كه در تعريف شغل ما آمده است كار ما حفظ و حراست از جنگلهاي ايران است اما آنچه مشخص است براي حفظ و حراست از جنگلها و نگهداري از منابع طبيعي نيروي كار آمدي لازم است و اين نيروها در صورتي ميتوانند به وظايف خود عمل كنند كه بودجه و امكانات كافي در اختيار اين قشر گذاشته شود ولي متاسفانه آنچه مشخص است در اين بخش توجهي به ما نميشود؛ به عنوان مثال خودروهاي ما بسيار كيفيت پاييني دارند و براي گشتزني و سركشي به مناطق عموما كارايي لازم را ندارند و هزينههاي تعميرات هم بالا است و عملا اين ماشينها كارايي خاصي ندارند و حتي در خصوص تامين هزينههاي سوخت اين خودروها مشكلات بسياري وجود دارد و اكثر همكاران ما هرچند ماه يك بار مبلغي كه براي سوخت خودروها پرداخت كردهاند را دريافت ميكنند. ساختمانهايي كه محل استراحت و همچنين نگهباني جنگلبانان است وضعيت مناسبي ندارند و حتي از امكانات ابتدايي هم برخوردار نيستند و در فصل زمستان براي تامين نفت بخاري هم به مشكل بر ميخوريم و در برخي از روزها و شبها متاسفانه بخاريهاي اين ساختمانها خاموش ميمانند. اگر بخواهم از كمبود امكانات حرفي بزنم بايد به اين نكته اشاره كنم كه در هر زمان از روز اگر وارد يك اداره و ارگاني بشويد ميتوانيد حداقل چاي داغ را همراه قند ميل كنيد ولي ما از همين امكانات هم محروم هستيم و واحدهاي حفاظتي ما بودجه خريداري قند و چاي را هم ندارند؛ در واقع بودجهاي وجود ندارد كه به پرسنل داده شود. در بخش نيروي انساني بسياري از افرادي كه استخدام رسمي هستند سالهاي آخر خدمت خود را پشت سر ميگذارند و نيروهاي جوان و تازه نفس كه جذب اين شغل ميشوند عموما يا قراردادي هستند يا اينكه به صورت شركتي جذب شدهاند. باتوجه به اينكه كار ما سختيهاي بسياري دارد و خطرناك محسوب ميشود ولي متاسفانه نيروهاي قراردادي و شركتي حقوقهاي معوقه بسياري دارند و در برخي مواقع اين حقوقهاي معوقه به پنج ماه هم رسيده است و بسياري از همكاران ما در چنين شرايطي زندگي خود و خانواده را اداره ميكنند. برخي از اين نيروها نزديك به 10سال است كه از جنگلهاي كشور حفاظت ميكنند و تجربه خوبي هم در اين زمينه دارند و ميتوانند در پستهايي كه اكنون خالي است مشغول به كار شوند و از عهده وظايف هم بربيايند اما به دليل اينكه قراردادي و شركتي هستند از اين كار باز ميمانند و پستهاي مديريتي هم خالي ميماند. كار سازمان جنگلها و مخصوصا كار حفاظت يك كار حاكميتي محسوب ميشود اما متاسفانه تاكنون اين سازمان را در دولت به عنوان سازمان حاكميتي محسوب نكردهاند اين عمل مشكلات بسياري را براي ما به وجود آورده است هرچه قدرت سازمان بيشتر باشد بهتر ميتواند از جنگلها محافظت كند. از ديگر مشكلات بايد به اين موضوع اشاره كنم كه نيروهاي مشاغل حاكميتي حتما بايد استخدام سازمان مربوطه باشند كه در اين زمينه در حق همكاران ما كملطفي شده است. ما مشكلات پايهاي بسياري داريم به عنوان مثال اكثر جنگلبانان ما دوره آموزشهاي نظامي نديدهاند و آنهايي كه ديدهاند به دليل اينكه بحث محدوديتهاي استفاده از سلاح وجود دارد عملا از سوي نهادهاي نظامي و قضايي حمايتي صورت نميگيرد و نميتوانند از سلاح استفاده كنند و اين موضوع همواره صدمات جبرانناپذيري را به همكاران ما وارد كرده است و در بسياري از مواقع زخمي و در برخي درگيريها به شهادت ميرسند. شهيد «فضلالله عليپور» از همكاران ما بود كه سال جاري در شهرستان نور منطقه چمستان در درگيري به وجود آمده به شهادت رسيد. جنگلبان و محيطبان هر دو حافظ طبيعت محسوب ميشوند و از زيست بوم كشور صيانت ميكنند و ما همواره با يكديگر رفاقت و همكاري نزديكي داريم اما متاسفانه رويكرد دولت شرايطي به وجود آورده كه بين اين دو قشر جدايي به وجود آمده است. در بحث لايحه حمايت از محيطبانان دولتمردان بين ما و محيطبانان فرق گذاشتهاند كه متاسفانه اين موضوع باعث پايين آمدن انگيزه جنگلبانان شده است و به نوعي ما فكر ميكنيم كه زحمات ما ديده نميشود. ما باتوجه به شغلمان بايد از امتيازات سختيكار بهرمند شويم كه تاكنون امتيازات كامل سختيكار به ما اختصاص ندادهاند كه اين هم جزو مطالبات ما است. كار يك جنگلبان بسيار كار سختي است و خطرات جاني و مصدوميتهاي بسياري را به همراه دارد، يك جنگلبان زندگياش در اختيار خودش نيست. چند ماه پيش در حال آماده شدن براي رفتن به جشن عروسي يكي از بستگان بودم كه خبر قاچاق چوب دادند و من نتوانستم همراه خانواده به جشن عروسي بروم. منتي نيست زيرا ما با علاقه اين كار را انجام ميدهيم و تعصب خاصي به شغل و وظيفه خود داريم ولي متاسفانه هيچ يك از زحمات ما ديده نميشود حتي اضافه حقوق هم براي ما در نظر نميگيرند و ما با اين شرايط همچنان به فعاليت خود ادامه ميدهيم. دولتمردان قولهايي براي بهبود وضعيت ميدهند ولي هنوز خبري نيست و ما تنها حرفها و قولها را ميشنويم. ما در حالي كه جانمان را براي حفاظت از جنگلها در كف دست گذاشتهايم ولي عملا اهميتي به ما داده نميشود. يكي از اصليترين مشكلات پيش روي ما عدم حمايت دستگاه قضايي است. نسبت به گذاشته قوانين سختتر شده است اما اين قوانين نميتواند بازدارنده باشند قوانين بايد به صورتي باشد كه متخلفين فعاليت خلاف قانون خود را تكرار نكنند ولي با توجه به كم بودن جرايم قاچاقچيان پس از دستگيري بازهم به كار خود ادامه ميدهند و اين باعث ميشود كه اين قشر اهميتي به قوانين ندهند و تخريب طبيعت را شغل خود بدانند اما ما همچنان به آينده اميدواريم!
عباس يكي ديگر از جنگلبانان استان مازندران است كه چند سالي است در اين شغل فعاليت ميكند و به گفته او تنها دليل ادامه پاسداري از منابع جنگلهاي ايران علاقه و احساس مسووليت جنگلبانان است، زيرا در برخي مواقع عدم توجه به زحمات آنها موجب بيانگيزگي ميشود، عباس سخنانش را با خبرنگار «اعتماد» اينگونه آغاز ميكند: تازه از سر كار برگشتم و ميخواهم موارد و مشكلاتي كه در طول روز بيشتر فكر من و ديگر همكارانم را درگير ميكند را برايتان بگويم تا با انعكاس اين اطلاعات مردم را از وضعيت شغلي ما آگاه كنيد و براي آنان هم روشن شود ما در چه شرايط سختي از سرمايههاي ملي حفاظت ميكنيم. متني را آماده كردهام و در ادامه اگر چنانچه مورد جديدي به ذهنم رسيد به موضوعات اضافه خواهم كرد تا متن را كاملتر كنم. اميدوارم كه اين اطلاعات به كارتان بيايد. پس بيمقدمه ميروم سر اصل مطلب، يكي از گرههاي ناگشوده جنگلبانان همان است كه نامحسوس در سوالهاي شما هم نهفته است. اينكه محيطبانان، معضلات و مشكلاتشان همواره در افكار عمومي مطرح است اما جنگلبانان كمتر ديده ميشوند يكي از مشكلات رايج ما است، بسياري فكر ميكنند كه فرقي بين جنگلبانان و محيطبانان وجود ندارد و اين موضوع خواستههاي صنفي ما را تحتالشعاع قرار داده است. هر چند ريشه اين معضل، عميقتر از طرح فهرستواره آن است و به نگرش مديريت عرصههاي طبيعي ايران باز ميگردد. البته نياز به تكرار نيست كه محيط زيست معاونت رييسجمهور و سازمان جنگلها زيرمجموعه وزارت بهرهبرداري بهنام جهادكشاورزي است. يكي ديگر از مشكلات ما در ايران اين است كه متاسفانه در چارت سازماني، عنواني بهنام جنگلبان نداريم! من هرچه فكر ميكنم علت اين موضوع را نميفهمم. بيانگيزگي ناشي از حقوق و مزاياي فاجعهبار جنگلبانان حاشيههايي را به وجود ميآورد كه در اينجا قابل عنوان كردن نيست! تمامي جنگلبانان براي اندكي گشايش دلخوش به تصويب تبصره 3 ماده 35 لايحه هواي پاك بودند كه با حمايت سمنها و مساعدت مجلس جديد به تصويب رسيد. اما دولت در يك اقدام عجيب، اين بند را حذف كرد! به بهانه اينكه لايحه جداگانهاي در حمايت از حقوق محيطبانان (فعلا نام جنگلبانان را نميبريم و تنها به نقل قولهاي شفاهي بسنده ميكنيم كه قرار است عنوان جنگلبانان در لايحه قيد شود) تهيه خواهد شد. متاسفاته در حالي كه مجلس براي رسيدگي سريع به اين لايحه اعلام آمادگي كرده است ولي متاسفانه برخي مسوولان دولتي دستدست ميكنند و نميخواهند زير بار مالي اين لايحه بروند. جالب اينجاست كه در لايحه هواي پاك براي محيطبانان افزايش حقوق سه برابري در نظر گرفته بودند ولي خانم ابتكار نام جنگلبانان را در اين لايحه نگنجانده بود وسپس با تلاشهاي رييس سازمان جنگلها نام جنگلبانان هم در آن قيد شد. عباس ادامه ميدهد: وضعيت بد اعتباري سازمان جنگلها بر عملكرد جنگلبانان تاثير مستقيم ميگذارد. حراست از منابع ملي نيازمند حضور و پايش مداوم نيروهاي حفاظتي است ولي مدتها است كه واحدهاي سرجنگلباني براي گشت مستمر، هزينه بنزين هم ندارند. اكثر رانندگان خودروهاي جنگلباني به خاطر وجدان و تعصبي كه دارند خودشان هزينه بنزين را پرداخت ميكنند در غير اين صورت ماشينها ماهها روشن نميشوند. در برخي مواقع كه جنگلبانان در مقابل خطرات تهديدهاي قاچاقچيان روبهرو ميشوند راهي جز ترك محل را ندارند زيرا در غير اين صورت مشخص نيست كه چه بلايي به سرشان ميآيد. از ضرب و جرح جنگلبانان گرفته تا به شهادت رسيدن همكاران ما در جنگلها كه متاسفانه قانون هم چندان حمايتي از جنگلبانان نميكند. حراست از منابع ملي برعهده نيروهاي حفاظتي است كه بهنوعي سپر بلاي اداره در مواجهه با متجاوزان به منابع طبيعي محسوب ميشوند اما متاسفانه نسبت به ديگر نيروهاي ستادي از اضافه كار و حق ماموريت كمتري برخوردار هستيم. در اينجا بايد انتقادي از دستگاههاي قضايي و قانونگذاري بكنم زيرا در يك موارد خاص مانند قاچاقچيان چوب در حين قطع و حمل توسط مامورين مشاهده و همزمان مقداري بار چوب آلات هم ضبط ميشود اما متاسفانه برخورد قاطعي از سوي قاضي صورت نميگيرد و آنها به راحتي تبرئه ميشوند. از ديگر مشكلات موجود بايد به ضعف بخش آموزش و ترويج ادارات منابع طبيعي و عدم اعتمادسازي بين سازمان جنگلها و مردم اشاره كرد كه متاسفانه اكثر مردم آگاهي درستي از كاركرد منابع طبيعي ندارند و سازمان هم تاكنون نتوانسته اين آگاهي را ايجاد كند لذا از طرحهاي سازمان توسط مردم استقبال كمتري ميشود براي نمونه ميتوان شكست طرح خروج دامها از جنگلها را مثال زد. يكي از مهمترين دلايل شكست اين طرح اين بود كه مردم دامها را خطري براي جنگلها نميدانند و اين به عدم آگاهي آنها باز ميگردد. همچنين در مناطق كمتر توسعه يافته وقتي قاچاقچي چوب از دست مامورين ميگريزد بسياري از مردم بومي به فرض اينكه طرف فقير است و از سر ناچاري درختان را قطع ميكند در فرار و پنهان كردن آنها همكاري ميكنند. يكي از مواردي كه در بين جنگلبانان ايجاد انگيزه ميكرد پرداخت حق كشف چوب و آلات قاچاق به كاشفين بود كه ديگر پرداخت نميشود تا انگيزهها كاملا از بين برود به غير از اين مورد بايد بگويم كه حتي جيره غذايي هم به ماموران داده نميشود و خودمان بايد آن را تامين كنيم. در پايان بايد عدم پرداخت حق رفاهي كه مبلغ اندكي هم بود را به ديگر مشكلات جنگلبانان اضافه كنم كه سازمان هر سه ماه يكبار بايد به كاركنانش پرداخت كند ولي الان نزديك به يكسال است كه خبري از اين پرداختها نيست. اميدوارم روزي صداي مشكلات ما به گوش مسوولان برسد تا ما از بحران موجود خارج شويم.
محيط بانان در پيچ و خم حل مشكلات
مظاهر يكي از محيطبانان مركز ايران است كه همانند دو همكار ديگرش از سختيهاي موجود در شغلش گلايه دارد و با سوالهايي كه بين مصاحبه عنوان ميكرد، مشخص است كه دلش چركين است. ارتباط برقرار كردن با مظاهر همانند ديگر همكارانش بسيار سخت بود زيرا آنها تنها ساعاتي در طول روز به تلفن و اينترنت دسترسي دارند. مظاهر در مورد مشكلات كار خود ميگويد: بهطوركلي وظيفه محيطبانان كه در خط اول مقابله با هرگونه تخلفات محيط زيستي از قبيل صيد و شكار غيرمجاز، تخريب محيط زيست، آتشسوزي، آلودگيهاي محيط زيست و بهبود و رهاسازي حيوانات مصدوم در حيات وحش، شناسايي گونههاي جانوري و گياهي منطقه و... است. همه اين موارد بر عهده محيطبانان است ولي در مقابل چه خدماتي به ما ارايه ميدهند؟ محيطبانان باتوجه به اينكه طبق قانون خدمات كشوري فعاليت ميكنند ولي در طول ماه در مجموع ۱٨ شبانه روز (باتوجه به مناطق خدمتي و تعداد نيروها متغير است) در محل كار به سر ميبريم كه در تمام اين روزها به دور از خانواده و با جيره بسيار محدود مشغول كار هستيم كه در هر ماه معادل ۴۳۲ ساعت كار ميكنيم ولي آنچه قانون كار تعيين كرده است بايد 144 ساعت در ماه كار كنيم. جاي تعجب اينجاست كه در ازاي اين ساعات اضافه هيچ مزايا يا اضافه كاري به ما تعلق نميگيرد. متاسفانه دريافتيهاي محيطبانان در ايران يكسان نيست و حقوقها در استانها با يكديگر تفاوت زيادي دارند و حتي از بسياري مزايايي كه حق ما است محروم هستيم براي مثل حق مرزي، حق درجه، حق شيفت، حق مسكن، حق خواربار و تسهيلات ويژه و... همكاران ما در بدترين شرايط آب و هوايي و منطقهاي مشغول خدمت هستند و اگر اين حرف مرا كليشهاي معني نكنيد بايد بگويم تخت ما سنگ است و سقفمان آسمان آبي. محيطبانان و جنگلبانان در خط مقدم حفاظت و حراست از محيط زيست كشور از شمال تا جنوب و شرق تا غرب كشور از جان خود مايه ميگذراند و تاكنون در اين راه تعداد قريب به ۱۱۹ نفر از همكاران ما به درجه رشيد شهادت رسيدهاند. برخي مواقع كه در صحرا دور هم مينشينيم بهنوعي با آنها تجديد پيمان ميكنيم و با مشكلات زياد به راه خود كه حفاظت از منابع ملي است، ادامه ميدهيم. مظاهر ادامه ميدهد: حال ميخواهم يك سوال مطرح كنم، شكار يك حيوان براي تامين گوشت و پوست آن است ولي آيا شليك به سوي يك محيطبان كار انساني محسوب ميشود؟ همه بايد اين را بدانند كه هيچ محيطباني لحظهاي از حفاظت پا پس نخواهد كشيده و همواره محكمتر از قبل با وجود همه مشكلات به راه خود ادامه ميدهد و از مسوولان نيز انتظار ميرود تا محيط بانان را با تامين حقوق مناسب و با در اختيار قرار دادن تسهيلات لازم حمايت كنند. اخيرا در بندهايي كه در لايحه هواي پاك جهت تصويب به مجلس ارايه شده است به افزايش حقوق پرسنل محيط زيست مخصوصا محيطبانان اشاره كرده بودند كه متاسفانه در عين ناباوري اين بند را حذف كردند و اين موضوع باعث اعتراض و دلسردي محيطبانان شد و در ادامه مسوولان محيط زيست دراين خصوص هيچ واكنشي نشان ندادند.
مظاهر كه مشكلات خود و همكارانش را در چند بخش و در روزهاي مختلف براي ما ارسال كرد در بخش ديگري از صحبتهايي كه گويا با مشورت ديگر همكارانش آماده كرده بود، خاطرنشان ميكند: به راستي اگر ما ميخواهيم محيط زيست پويايي داشته باشيم بايد از تمامي ابزار روز دنيا بهره ببريم و در تجهيزات حفاظتي از آنها استفاده كنيم از وسايل نقليه خودرويي و موتوري گرفته تا بالگرد و هواپيماي مخصوص و كاربردي و تجهيزات شخصي محيطبانان اعم از پوشاك و تجهيزات دفاعي كه متاسفانه در اين زمينه بسيار محدوديت و محروميت داريم. در كنار همه اين مسائلي كه اشاره كردم ما به آموزشهاي اختصاصي در زمينه شناخت مناطق و حيات وحش ايران و حفاظت از اين مناطق نياز داريم البته تاكنون دورههايي را گذراندهايم ولي متاسفانه مدت برگزاري دورهها آنقدر كوتاه بود كه نتوانستيم اطلاعات كافي و ارزشمند را كسب كنيم. به نظرم بودجه يگان حفاظت و اداره محيطبانان بايد جداي از بودجه ادارات كل باشد تا بتوان به ايدهآلهاي مورد نظر نزديكتر شد نه با اين بودجهاي كه به ما اختصاص داده ميشود. بهطور مثال تجهيزات محيطبانان بايد در فصول سرد و گرم با يكديگر تفاوت داشته باشد ولي متاسفانه در برخي از استانها لباس سازماني محيطبانان خيلي كم يا حتي دوسال يكبار تعويض ميشود و مخصوصا در فصول سرد كه ما مشكلات بسياري از نظر لباس گرم داريم و چنين بر ميآيد كه اين موضوع براي مسوولان اهميتي ندارد زيرا تاكنون هيچ اقدامي براي بهبود وضعيت انجام ندادهاند. اگر قرار است حفاظتي صورت گيرد حتما بايد يك قدم جلوتر از متخلفين بود كه از بهترين خودروها و موتوسيكلتها استفاده ميكنند ولي شايد براي مخاطبان شما خندهدار باشد كه بگويم خودروهاي شكارچيان و قاچاقچيان از ماشينهاي ما مجهزتر و قويتر است ما هنوز از پيكاپهاي نيسان كه در دوره اول فعاليت خانم ابتكار در دولت اصلاحات در اختيار محيطبانان قرار گرفته بود، استفاده ميكنيم كه مصرف بسيار بالا و از نظر مكانيكي هم مشكلات بسياري دارند.
او به موضوع ديگري ميپردازد و ادامه ميدهد: آيا تا بهحال فيش حقوقي يك محيطبان را ديدهايد؟ هماكنون در بسياري از استانهاي كشور محيطبانان منتظرند تا شرايط كاري و حق الزحمه آنها ساماني بگيرد و ديگر دغدغهاي در اين خصوص وجود نداشته باشد. معمولا محيطباني از آن دسته شغلهايي است كه نميتوان در كنار خانواده حضور پررنگي داشت و ما ميخواهيم با توجه به اينكه از خانواده دور هستيم حداقل خانواده از لحاظ مالي مشكلي نداشته باشند و از اين نظر تامين شوند. محيطبانان همواره تلاش ميكنند تا با بالابردن سطح آگاهي هم در خصوص حقوق خود اطلاع بيشتر داشته باشند و هم بتوانند به محيط زيست كمكهاي بيشتري بكنند.
هر چند روز خبر شكار يك حيوان از گونههاي در معرض انقراض يا قطع تعدادي از درختهاي جنگلهاي شمال در گروههاي تلگرامي دست بهدست ميچرخد و بسياري از خبرگزاريها و روزنامهها هم به اين موضوع ميپردازند تا شايد به نوعي با اطلاعرساني مقابل اينگونه اعمال را بگيرند. مردم هم در چند سال اخير واكنشهاي مختلفي در اين خصوص داشتهاند ولي در مقابل مسوولان محيطزيستي عملكرد بسيار كندي را در پيش گرفتهاند و با اين وجود وقتي وضعيت حفاظتي محيط زيست ايران بهتر ميشود كه ديگر چيزي به نام محيطزيست در ايران وجود ندارد. عدم تجهيز محيطبانان و جنگلبانان يكي از اصليترين مشكلات زيست بوم ايران است. آناني كه با دست خالي تلاش ميكنند كه از ذخاير طبيعي ايران نگهداري كنند ولي همانطور كه در گزارش خوانديد اين قشر با مشكلات پايهاي و پيش پا افتاده دست و پنجه نرم ميكنند و همچنان اميدوارند تا گشايشي در كار آنها به وجود آيد و آنها نيز بتوانند بهتر از نعمتهاي خدادادي حفاظت كنند.
بيتفاوتيها را كه ميبينم دلم ميگيرد
هربار كه زندگي سخت و فشار مالي به خانواده وارد ميشود همسرم رو به من ميگويد كه بايد به فكر كار جديدي باشي، جنگلباني كه براي ما سودي ندارد، از يك سو نصف ماه كنار ما نيستي و از سوي ديگر حقوقهايتان را هم كه هر چند ماه يكبار پرداخت ميكنند. يك وانت بگير و كار كن شايد وضعيت ما هم بهتر شود! نميدانم جوابش را چه بدهم او و فرزندانم حق دارند، حتي بيشتر از من كه سرپرست خانواده هستم ولي چهكاري ميتوانم انجام دهم؟
شايد حرفم خندهدار باشد ولي وقتي شغلت ميشود محافظت از جنگل، ناخداگاه احساس وظيفه تمام ذهنت را پر ميكند. ناراضي نيستم ولي وقتي بيتفاوتيها را ميبينم و اينكه گردن قاچاقچيان و شكارچيان روز به روز كلفتتر ميشود دلم ميگيرد و راهي ندارم جز اينكه پياده در جنگل قدم بزنم تا كمي آرام شوم. بهجاي اينكه ما قاچاقچيان را تهديد كنيم آنها براي ما چاقو و شمشير ميكشند اما ما وظيفه داريم در مقابل آنها بايستيم، ما بدون سلاح در خط مقدم از منابعي كه بايد براي آيندگان حفظ شود حفاظت ميكنيم.