روز سهشنبه مسكو ميزبان نشستي مهم درباره سوريه بود. وزراي امور خارجه و البته دفاع ايران، روسيه و تركيه سه بازيگر عمده فعال در بحران سوريه در كنار يكديكر نشستند تا با همفكري با يكديگر روند صلح در سوريه را تسريع ببخشند. درباره اين نشست، نتايج و دستاوردهاي آن گفتوگويي با عليرضا ميريوسفي، رييس گروه مطالعات خاورميانه وزارت امور خارجه داشتهايم كه مشروح آن را در ادامه ميخوانيد.
روز سهشنبه نشست وزراي امور خارجه و دفاع ايران، روسيه و تركيه در مسكو برگزار شد و بيانيهاي هشتبندي نيز در اين راستا منتشر شد. سخنگوي وزارت امور خارجه امريكا و استفان ديميستورا، نماينده ويژه سازمان ملل در امور سوريه هم از اين نشست استقبال كردهاند. چقدر اين نشست در فضاي پس از آزادي حلب را تاثيرگذار و تسهيلكننده در برگزاري مذاكرات بينالمللي صلح ميدانيد؟
نشست سهجانبه مسكو بسيار مهم بود و عدم لغو اين نشست با وجود ترور سفير روسيه در آنكارا نشان داد كه تا چه اندازه اين نشست براي تشكيلدهندگان آن مهم است و ميتواند بيانگر عزم كشورهاي منطقه و روسيه براي حل و فصل بحران سوريه كه به جنگي فرسايشي و طولاني براي تمام طرفها تبديل شده است، باشد. كساني كه مسائل سوريه را در سالهاي گذشته پيگيري كردهاند، بر اين نكته اتفاق نظر داشتهاند كه تركيه در سالهاي گذشته در بحران سوريه، نقشي سازنده و متناسب با منافع ملي بلندمدت خود ايفا نكرده و در واقع، شكافي ميان امنيت و منافع ملي بلندمدت تركيه و بازيگري اين كشور در سوريه وجود داشته است. با اين حال، به تدريج آثار سوءناامني در سوريه در تركيه هم نمايان شد و آنكارا نيز با توجه به احساس و درك اين مساله، نشانههايي را براي برداشتن گامهايي متفاوت در سوريه نشان داد. در عمليات بازپسگيري حلب نيز شاهد ميانجيگري تركيه در خارج ساختن معارضين مسلح و عناصر تكفيريها از حلب بوديم. به هر حال، تركيه ميتواند يك تغييردهنده عمده معادلات بازي
(Game Changer) در سوريه و منطقه باشد. از ديگر سو، قطعنامه 2254 در دسامبر ٢٠١٥ نيز چارچوب مناسبي براي حل و فصل سياسي بحران سوريه ايجاد كرده است كه تحولات اخير ميتواند آن را احيا كند. در زمان تصويب اين قطعنامه كه بسيار نزديك به طرح چهار مادهاي ايران در سال ٢٠١٣ است، اكثريت بازيگران درگير در بحران سوريه بهويژه روسيه و امريكا با آن موافق بودند و به آن راي داده بودند؛ ولي در عمل، با كارشكنيهايي كه توسط برخي بازيگران منطقهاي صورت گرفت، روند اجراي قطعنامه متوقف شد. با اين حال، با آزادسازي حلب و بهويژه بعد از برگزاري نشستهايي نظير نشست مسكو و توافقات وزراي امور خارجه سه كشور، اميدها زنده شدهاند تا رويكرد و روند سياسي پيشبيني شده در قطعنامه 2254 مجددا احيا شود. در بيانيه پاياني اين نشست نيز هر سه كشور بر پيگيري و اجراي قطعنامه 2254 تاكيد كردهاند كه موضع مثبتي است.
يكي از توافقات اين نشست، گسترش آتشبس صورت گرفته در حلب به تمامي مناطق در سوريه و اجراي قطعنامه 2254 عنوان شده است. در فضاي موجود كه اختلافات ميان حاميان و مخالفان بشاراسد افزايش يافته است، چقدر دستيابي به يك آتشبس سراسري و از سرگيري فرآيند سياسي بر طبق قطعنامه 2254 ممكن است؟
موضوع آتشبس هم در قطعنامه 2254 و هم در طرح چهار مادهاي ايران در سال 2013، از نكات اساسي است. در واقع، آتشبس از گامهاي اساسي و اوليه براي خروج از بحران است زيرا بدون آتشبس اجراي ديگر مراحل قطعنامه امكانپذير نيست؛ به شرطي كه به عنوان يك تاكتيك نظامي براي تجديد قوا مورد سوءاستفاده قرار نگيرد. موضوعي كه در ماههاي پس از صدور قطعنامه 2254 در چندين مقطع، سعي شد تا از آن براي تجديدقواي گروههاي تكفيري سوءاستفاده شود. در واقع، از آتشبس به عنوان يك تاكتيك جنگي استفاده شد تا يك گام براي پيشبرد پروسه سياسي. در اينكه اختلاف بين معارضين مسلح يا حاميان آنها ميتواند مانعي جدي براي آتشبس و گسترش آن شود، نبايد ترديد داشت. اين موضوعي است كه در مورد تخليه فوعه و كفريا نيز خود را نشان داد و موضوع قابل توجهي است، ولي با توجه به اينكه آزادسازي حلب يكي از مهمترين مسيرهاي تامين تسليحاتي، مالي و انساني مخالفان دولت سوريه بود، بسته شدن اين راهها ميتواند امكان فشار بيشتري به گروههاي مخالف براي پيگيري راهحل سياسي به وجود آورد.
به نظر ميرسد در اين نشست توافقي مشخص درباره تفكيك گروههاي معارضه از گروههاي تروريستي صورت نگرفته است. از ابتداي تلاشهاي سياسي براي حل بحران سوريه، اين مساله از گرههاي موجود در مذاكرات سياسي بود. چرا تا به امروز هنوز بازيگران حاضر در سوريه نتوانستهاند به اين مهم دست يابند؟
در بند هشت بيانيه وزراي امور خارجه، ايران، روسيه و تركيه بر عزم خود براي مبارزه مشترك با داعش و النصره و تفكيك ميان آنها و گروههاي معارضه مسلح تاكيد ميكنند. در قطعنامه 2254 نيز بر مبارزه با گروههاي تروريستي و مساله تفكيك آنها از گروههاي معارضه تاكيد شده بود ولي در عمل، طرف مقابل دولت سوريه كارشكنيهايي را در اين موضوع انجام دادند كه تبديل به مهمترين مانع بر سر اجراي قطعنامه ٢٢٥٤ شد. اين مساله به ويژه درخصوص جبهه النصره رخ داد زيرا داعش تا حدود زيادي از كنترل خارج شده بود و آنها سعي ميكردند تا جبهه النصره را با داعش جايگزين كنند و با تغيير نام و انشعابسازي، به جبهه النصره مشروعيت ببخشند و اين گروه را دوباره به عنوان يك بازيگر اصلي وارد معادلات مذاكرات سياسي بكنند. اين موضوع بسيار مهمي است در حالي كه در بيانيه اخير، از داعش و جبهه النصره نام برده شده است. جبهه النصره و گروههاي وابسته به آن از مهمترين اختلافات در مذاكرات قبلي در اجرا و پيگيري قطعنامه 2254 بود كه اميدواريم با توجه به تحولات اخير، اين مانع برداشته شود و پيگيري قطعنامه 2254 با سرعت بيشتري صورت بگيرد.
قرار است تا چندي ديگر نشستي هم در قزاقستان با حضور معارضان بشار اسد برگزار شود. نشستهاي متعددي نيز در ژنو با معارضان صورت گرفته ولي هيچ كدام به موفقيتي نرسيدهاند. تا چه اندازه امكان رسيدن به يك نتيجه مشخص در نشست آستانه امكانپذير است؟
برخلاف تبليغاتي كه درباره ائتلاف چهارگانه ايران، روسيه، سوريه و عراق صورت گرفته است، اين ائتلاف از ابتداي شكلگيري يك سياست سه وجهي را دنبال كرده و همكاريهايش صرفا نظامي نبوده است. به موازات همكاريهاي نظامي، همكاريهايي هم در ابعاد سياسي و بينالمللي مورد پيگيري قرار گرفته است. در بعد سياسي، پيگيري مذاكرات سياسي سوري – سوري و در عرصه بينالمللي، تلاشها در راستاي ارتقاي همكاريها در جهت قطع حمايتها از تروريستها بوده است. با وجود پيشروي ارتش سوريه براي بازپسگيري خاك اين كشور از دست مخالفان و تروريستها، بدون دستيابي به راهحل سياسي و ايجاد اجماع و مصالحه در داخل سوريه، امكان بازيابي بلندمدت صلح و امنيت در سوريه، اگر ممكن نباشد، بسيار دشوار است. تا زماني كه گروههاي مخالف دولت سوريه اين تصور را داشته باشند كه از راهكارهاي نظامي يا تجزيه سوريه ميتوانند كارشان را پيش ببرند، به راهحلهاي سياسي اقبال نشان نميدهند. با توجه به تحولات حلب و رخدادهاي سوريه، به نظر ميرسد راهحل سياسي به راهحلي جدي تبديل شده است. لازم به يادآوري است كه بخش زيادي از معارضان مسلح و گروههاي تكفيري به كمكهاي خارجي وابسته هستند و اگر كمككنندگان و حاميان آنها راهبردشان را تغيير دهند، احتمال اينكه آن معارضان در ميز مذاكره حاضر شوند و راهحل سياسي سوري – سوري را دنبال كنند، بسيار زياد است.
معارضان سوري هم ميان خود داراي اختلافات جدي هستند. آيا روسيه قادر است اين اختلافات ميان معارضان را كاهش دهد و زمينه مذاكرات سازنده آنها با دولت سوريه را فراهم كند؟
در راهبرد كلان سياست خارجي روسيه كه در هفتههاي قبل منتشر شد، به اين مساله تاكيد شده است كه مسكو عزم جامع خود را براي حل و فصل بحران سوريه از طريق راهحلهاي سياسي دنبال كند. چارهاي هم به غير از اين مساله وجود ندارد. با توجه به تغيير جهت تحولات نظامي در سوريه به نفع دولت اين كشور، ممكن است كه اين اراده و تمايل در مخالفان هم بيشتر شود و اين احتمال قوي است كه بتوان به راهحل جامعي با مشاركت حداكثري گروههاي سوري رسيد.
در حالي نشست مسكو روز سهشنبه برگزار شد كه چاووشاوغلو نظرات بعضا متفاوتي را نسبت به ايران و روسيه بيان كرد كه نمونه آن درباره حزبالله گفته شد. نقشي كه تركها هماينك در سوريه براي خود تعريف كردهاند، چه نقشي است؟
در عالم سياست، هميشه اختلاف نظر وجود داشته است و توافق نيز به سهولت رخ نميدهد. در داخل كشورها نيز گروههاي مختلف وجود دارند و ممكن است هر كدام از آنها نظرات متفاوتي را داشته باشند. به نظر ميرسد آنكارا پس از پنج سال و همچنين اتفاقات داخلي در تركيه و تحولاتي كه در سوريه و به ويژه شمال آن كشور رخ داده است، به اين نتيجه رسيده باشد كه بايد رويكرد متفاوتي را ايفا كند. تغيير رفتار تركيه ميتواند تغييردهنده معادلات بازي باشد. نمونهاي از آن را در حلب شاهد بوديم. در اين شرايط هم بايد خوشبين بود. فراموش نكنيم بحران سوريه، به بحراني طولاني و فرسايشي تبديل شده و از پيچيدهترين بحرانهاي يك قرن اخير در خاورميانه است و هر تحولي در رفتار ميتواند مغتنم باشد.
بسياري معتقدند كه سرنوشت توافق بينالمللي سوريه از مذاكرات روسيه و امريكا خارج خواهد شد. هماينك دولت اوباما مواضع بهشدت تندي را نسبت به مسكو دارد. فكر ميكنيد دولت آتي امريكا چه رويكردي را درخصوص سوريه اتخاذ خواهد كرد؟
وعدههاي انتخاباتي، وعدههاي انتخاباتي هستند و لزوما تبديل به سياست نميشوند. در راهبرد كلان سياست خارجي روسيه نيز به خوبي مشخص است كه روسها در قبال امريكا، جانب احتياط را در پيش گرفتهاند و محتاطانه درباره ترامپ اعلام موضع كردهاند. هنوز سياست خارجي آتي امريكا شكل نگرفته است و در ابهام و اغراق قرار دارد. تا دولتي شكل نگرفته باشد و سياستي اجرا نشود، حرفها نزديك به واقعيت نيست. 6 تا 9 ماه آينده سياست خارجي امريكا شكل
خواهد گرفت.
در شرايط كنوني سياست كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس در خصوص بحران سوريه چگونه است؟ آيا روي كار آمدن ترامپ و همكاري احتمالي روسيه و امريكا ميتواند منجر به تغيير رويكرد آنها شود؟
كشورهاي حاشيه خليج فارس عموما نگران كاهش يا ترك منطقه از سوي نيروهاي امريكايي هستند چراكه آنها امنيتشان را برونسپاري كردهاند و هرگونه مسالهاي كه منجر به كاهش يا ترك نيروهاي امريكايي از منطقه شود، موجب افزايش نگرانيهاي آنها ميشود. اگر همكاري مسكو و واشنگتن درباره سوريه افزايش يابد و به راهحلي در اين باره برسد يا آنها به توافقي درخصوص خاتمه جنگ در يمن دست يابند، اين توافقات مورد استقبال اين كشورها نخواهد بود چون اين كشورها از جنگ يمن و بحران سوريه به عنوان نقطه فراري از فشارها و چالشهاي داخلي و خارجي خود استفاده ميكنند و به همين خاطر نگران هرگونه تحول در رابطه امريكا و روسيه يا حل بحرانهاي منطقهاي هستند.