سلام يا خداحافظ سينما
ابراهيم عمران
هدف و مراد از ساخت فيلم سينمايي چه ميتواند باشد؟ عدهاي از وجه سرگرمي هنر هفتم ميگويند و اين جنبه از موضوع را مهم ميدانند كه سينما در خود «اقتصاد» و گردش مالي و در حقيقت بازگشت سرمايه را ضمانت ميكند. گروهي هم وجه تفكر برانگيز و راهنمايي و در واقع «نشان دادن» مشكلات و اگر شد راهكار را وظيفه ذاتي سينما ميپندارند. گروه سومي هم هستند كه در بينابين اين دو، حركت كرده و به قولي از سرگرمي «لانگ شات» ميگيرند تا از پول و درآمد آن «كلوز آپ» گرفته شود. حال اگر در اين ميان به اصطلاح فيلمي بسان «سلام بمبئي» به چرخه اكران وارد شود، بايد چه موضع و گاردي دربارهاش گرفت؟! آيا ميتوان گفت با سينماي سرگرمكننده مواجه هستيم؟ كه در پاسخ بايد گفت تا حدودي «سرگرم» موسيقي و در حقيقت گرم ايرادهاي فراوان آن هستيم و چه امري بهتر از اينكه همين «خرده» گرفتنها، سبب ساز وجه سرگرمي براي مخاطب نكته بين و هميشگي سينماست. اينكه سالن سينما پر ميشود و در اين وانفساي اقتصادي از فست فود فروش سينما تا لباس و كيف و كفش فروش داخل مجتمعها يا خيابانهاي اطراف، بهواسطه فروش بالاي اينگونه فيلمي، از سفره باز آن، بهرهاي ميبرند، فينفسه ميتواند براي اين گروهها مفيد به فايده باشد . چه امري بهتر از اينكه چرخ همه از هند تا ايران بهواسطه اين زرق و برق و تصاوير و آهنگهاي باليوودي كه پهلو ميزند به سينماي دهه چهل و پنجاه مان، بچرخد! آيا اصولا همه فيلمها بايد انديشه ايجاد كند و پيادهروهاي اطراف سينما را محل بحث و جدل درباره چرايي آن؟! كمي هم بيخيالي و باري به هر جهت بودن و الكي خوش بودن هم براي برخي بد نيست كه ادله آنان نيز بايد به يقين درست و قابل قبول باشد كه در اين اوضاع همه چي در همه چي قاطي، براي ساعاتي در هپروت بودن به صواب است... ميماند ذكر اين نكته كه اين سينما دروازهاش بايد باز باشد، هم براي چنين سطحي نگريهايي و هم براي كساني كه «آشناي اين خاكند» و سرزمين پدري شان اينجاست و فروشنده و جدايي از عرق و وطن، درباره شان صدق نميكند كه «پناهشان» اين ديار است و با ساخت فيلمهايشان، سلام واقعي به سينما ميدهند نه اينكه «خداحافظي» معناي مستتر آن باشد... .