• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3732 -
  • ۱۳۹۵ يکشنبه ۱۰ بهمن

علي‌اكبر فرازي، مديركل پيشين وزارت امور خارجه در گفت‌وگو با «اعتماد»:

لندن به دنبال گره زدن اجراي برجام به رويكردهاي منطقه‌اي ايران است

محمدابراهيم ترقي‌نژاد: «آفتاب روابط امريكا و بريتانيا مجددا طلوع كرده است»؛ اين عبارتي بود كه ترزا مي، نخست‌وزير بريتانيا در امريكا مطرح كرد تا به عنوان نخستين مهمان ترامپ، اين پيام را بدهد كه لندن و واشنگتن درصدد ايجاد مناسبات تازه‌اي در دوران ترامپ و البته برگزيت هستند. سفري كه با حواشي مختلفي همراه بود و مسائل متعددي در آن مطرح شد. درخصوص سفر نخست‌وزير بريتانيا به امريكا، گفت‌وگويي با علي اكبر فرازي، مديركل پيشين وزارت امور خارجه داشته‌ايم كه مشروح آن را مي‌خوانيد.

نخست‌وزير بريتانيا طي روزهاي گذشته به امريكا رفت و با دونالد ترامپ ديدار كرد. در حالي كه اتحاديه اروپا و كشورهاي مهم اروپايي به‌شدت از رياست‌جمهوري ترامپ نگران هستند، رابطه لندن و واشنگتن از چه ويژگي‌هايي براي بهبود برخوردار است؟

نخست‌وزير بريتانيا نخستين مقام بلندپايه رسمي از يك كشور خارجي است كه پس از به قدرت رسيدن رسمي ترامپ به امريكا سفر كرده و اين در حالي است كه اين سفر با مخالفت‌ها و واكنش‌هاي مختلفي از سوي سياستمداران و تحليلگران همراه بوده است. نخستين مهمان ترامپ در كاخ سفيد بودن، خود حاكي از جايگاه آن كشور و روابط آتي ميان طرفين است. امريكا و بريتانيا دو كشوري هستند كه در عرصه بين‌المللي همواره در كنار يكديگر بوده‌اند و از روابط مستحكم و استراتژيكي هم برخوردار هستند. در اين سفر، موضوعات متعددي ميان ترزا مي ‌و دونالد ترامپ مورد بحث قرار گرفت ولي آنچه مشهود است، اين بود كه نخست‌وزير بريتانيا در اين سفر تلاش داشت تا بر چند نكته تاكيد بكند و آن را براي طرف امريكايي جا بيندازد. نخستين مساله، قرار گرفتن لندن به عنوان كشور متحد در كنار واشنگتن بود. در اين راستا، ترزا مي ‌تلاش كرد به ترامپ اين پيام را بدهد كه بريتانيا شريك امريكا در رهبري جهان است. دومين نكته آن است كه بسياري از موضوعاتي كه از سوي ترامپ به صراحت رد شده بود، ترزا مي‌توانست موافقت ترامپ را با آن مسائل جلب كند. به‌طور مثال، ترزا مي ‌در اين ديدار از حمايت ترامپ از ناتو خبر داد كه نشان از موفقيت او در تاثيرگذاري بر رييس‌جمهور جديد امريكا است. با اين حال، ترامپ در اين ديدار بار ديگر از مساله برگزيت حمايت كرد و نشان داد كه او به تلاش‌هايش براي ايجاد شكاف در اتحاديه اروپا از طريق برگزيت ادامه خواهد داد. به عبارتي، ترامپ در اين ديدار نشان داد كه كماكان مواضعش را مبتني بر ايجاد اختلاف در اتحاديه اروپاي يكپارچه را ادامه مي‌دهد و به نظر من، بريتانيا نيز بي‌ميل به كمك به اين پروسه نيست. مساله ديگري كه در اين سفر مطرح شد، آن بود كه خانم مي ‌تلاش كرد به مساله ايران‌هراسي دامن بزند. اگرچه او در اين سفر از برجام حمايت كرد و از لزوم زنده نگه داشتن آن سخن گفت ولي اين نكته را هم گفت كه برجام بايد به گونه‌اي اجرا شود كه دستان ايران را در عرصه منطقه‌اي ببندد. به نظر مي‌رسد با وجود مخالفت‌هايي كه با انجام اين سفر صورت گرفته بود، نخست‌وزير بريتانيا نشان داد توانسته است بر رييس‌جمهور جديد امريكا تاثير بگذارد و مواضع او درخصوص مسائل بين‌المللي را به لندن نزديك كند.

تا چه اندازه رابطه دوجانبه و همه‌جانبه امريكا و بريتانيا مي‌تواند تهديدي براي ديگر كشورهاي اروپايي و در حد كلان براي اتحاديه اروپا باشد؟

پس از راي آوردن برگزيت، خروج لندن از اتحاديه اروپا كشدار شده و هم‌اينك زمان آن فرا رسيده است تا بريتانيا مواضع خود را صريح‌تر و سريع‌تر در اين باره آشكارا بيان كند زيرا با كش و قوس دادن به اين مساله آنها نمي‌توانند بيش از اين، اتحاديه اروپا را گروگان تصميم خود بگيرند. بروكسل مي‌گويد اگر بريتانيا درصدد خروج از اتحاديه اروپا است، بايد به اين خروج جنبه عملي و حقوقي بدهد تا ما نيز تكليف‌مان را بدانيم و برنامه‌مان را به عنوان اتحاديه اروپايي بدون بريتانيا روشن كنيم ولي لندن تا به امروز از انجام اين كار سرباز زده است چرا كه آنها از يكسو مي‌خواهند چشم‌اندازي از نتايج سياست‌هاي ترامپ پديدار شود و از سوي ديگر درصدد آن هستند تا هزينه‌هاي خروج از اتحاديه را كاهش دهند. به نظر مي‌رسد لندن با مطرح كردن خود به عنوان شريك و متحد واشنگتن، مي‌خواهد همچون گذشته حمايت امريكا را در قبال خود داشته باشد و از سويي، اين اعتماد را در دولت امريكا ايجاد كند كه نمي‌گذارد اتحاديه اروپا، اتحاديه موفق و يكدستي باشد. اين مساله، خبر خوشي براي ترامپ است كه علاقه‌اي به يكپارچه بودن اتحاديه اروپا ندارد. اصولا لندن در ايفاي چنين نقش‌هايي تبحر دارد و به نظر مي‌رسد آنها در اين نوبه نيز نقش‌شان را به خوبي بازي كنند. همچنين لندن تلاش مي‌كند تا در دولت جديد امريكا، نقش منطقه‌اي خود را به عنوان شريك امريكا افزايش دهد كه اين نقش‌آفريني لزوما هم‌راستا با نقش‌آفريني‌هاي منطقه‌اي اتحاديه اروپا نيست. سفر اخير ترزا مي‌به كشورهاي خليج فارس و همچنين سفر او به آنكارا پس از ترك واشنگتن نيز در همين چارچوب قابل تحليل است.

تا چه اندازه ترامپ مي‌تواند از بريتانيا و مساله برگزيت به عنوان ابزاري براي پيشبرد هدف فروپاشي اتحاديه اروپا استفاده كند؟

بريتانيا با برگزيت قدم نخست و البته اساسي در به شكست رساندن اتحاديه اروپا را برداشت و درصدد است با طولاني كردن پروسه خروج خود، هزينه آن را بر دوش اتحاديه اروپا بيندازد و اتحاديه را بيش از اين تضعيف كرده تا نتواند گام جدي‌اي در برابر منافع لندن بردارد. سياست بريتانيا در دوران برگزيت نيز شراكت حداكثري با امريكا براي كسب بيشتر منافع است. ترامپ نيز مخالف اتحاديه اروپا است و از بين رفتن وحدت در اتحاديه اروپا يا هر اتحاديه ديگري كه از آن تاكنون نام برده، استقبال مي‌كند. اين كار قطعا مورد استقبال پوتين هم است. اگر اروپايي‌‌ها نتوانند مشكلات‌شان را با روسيه حل كنند و بحران اوكراين همچنان بر روابط طرفين سايه افكنده باشد، آنگاه چند دستگي در اتحاديه اروپا و همچنين امريكا و اروپا به نفع روس‌ها نيز هست و اين مي‌تواند نقطه آغاز همكاري ميان مسكو و واشنگتن باشد و لندن نيز مي‌تواند پل رابط دستيابي به اين هدف باشد. با اين وجود، آن مسائل بستگي به آينده دارد كه منافع هر كدام از بازيگران موجب در پيش گرفتن چه نقشي از سوي هر طرف شود. در حال حاضر ترامپ، با هر اتحاديه‌اي كه بازار امريكا را تضعيف كند، مخالف است و اگر اين مساله را هم علني نگويد، مخالفت‌هايش را در خفا ادامه خواهد داد.

تا پيش از اين ديدار، ترامپ همواره تاكيد داشت كه ناتو، نهادي از كار افتاده است و بايد منحل شود اما پس از اين ديدار وي نيز بر لزوم قدرتمندتر شدن ناتو تاكيد كرد. دليل اين چرخش مواضع چيست؟

از موارد بسيار روشني كه هر فردي كه اخبار سفر ترزا مي‌به امريكا را دنبال مي‌كرد، متوجه مي‌شود آن است كه نخست‌وزير بريتانيا بسيار ساده و البته روشن بر مواضع رييس‌جمهور جديد امريكا تاثير گذاشت. اين تجربه نشان داد كه به راحتي مي‌توان مواضع ترامپ را تحت تاثير قرار داد و آن را عوض كرد. يكي از مسائلي كه ترزا مي‌در نشست خبري مشترك خود با ترامپ مطرح كرد، لزوم حفظ ناتو و حمايت رييس‌جمهور امريكا از آن است در حالي كه اين مواضع با اظهارات پيشين ترامپ در كارزارهاي انتخاباتي متفاوت است. به عبارت ديگر، اين مساله نشان داد كه اظهارات ترامپ و رويكردهاي او، مواضعي كارشناسي‌شده و مدون از سوي مشاوران او نيست و به راحتي مي‌توان آنها را تغيير داد. مواضع قبلي ترامپ درباره ناتو با رويكردها و منافع قبلي امريكا همساز نبود ولي ترزا مي ‌در حضور ترامپ گفت طرفين معتقدند كه بايد به نقش‌آفريني ناتو اهميت بدهند. همه اين مسائل نشانگر آن است كه امريكايي‌ها رييس‌جمهوري كه بر مسائل سياست خارجي و اهداف برون‌مرزي تسلط داشته باشد، ندارند و لندن توانسته است ترامپ را متقاعد كند تا حداقل به صورت علني، عليه ناتو حرفي را نزند.

اصولا تهديدهاي دولت ترامپ براي ناتو چيست؟

مهم‌ترين تهديد، محدود كردن دامنه فعاليت‌هاي ناتو در مناطق مختلف است. عمده فعاليت‌هاي ناتو هم در مناطق پيراموني حيات خلوت روسيه در شرق اروپا و درياي چين جنوبي است. اروپايي‌ها از رويكردهاي مسكو در شرق اروپا واهمه دارند. با وجود همه تعريف‌هايي كه از ناتو مي‌شود، ناتو بدون حضور و كمك امريكا امكان نقش‌آفريني چنداني ندارد و اگر امريكا ماموريت‌هاي سابق را نداشته باشد، اروپا بايد به دنبال ارتش واحدي باشد كه طرح آن قبلا توسط آلمان مطرح شده بود ولي به نتيجه نرسيد. با اين حال، ترزا مي‌در اين سفر توانست اين اطمينان را به اعضاي ناتو بدهد كه ترامپ به ناتو پايبند است و به حمايت‌هايش از آنها ادامه مي‌دهد. با اين حال، من فكر مي‌كنم تغييراتي در ماموريت‌هاي ناتو ايجاد خواهد شد و ما شاهد كاهش حضور ناتو در مناطق پيراموني روسيه و حضور بيشتر حول محور چين خواهيم بود.

ترامپ اعلام كرده است كه فعلا در مورد لغو تحريم‌هاي روسيه سخني نمي‌گويد اما تمامي شواهد از دوستي روسيه و امريكا در دوره ترامپ خبر مي‌دهد. تا چه اندازه اين رفتار احتمالي ترامپ مي‌تواند به اختلاف ميان اروپا و امريكا منتهي شود؟

برخي مواضع ترامپ در تضاد آشكار با رويكردهاي پيشين امريكا است. از جمله اين مواضع، نزديكي به مسكو و همكاري احتمالي با روس‌ها است. اين كار مستلزم انجام اقداماتي است كه قبلا امريكايي‌ها آن را مثبت تلقي نمي‌كردند و اروپايي‌ها آن برخلاف منافع و امنيت خود مي‌دانند. اگر ترامپ بخواهد به روسيه نزديك شود، اين كار مستلزم كوتاه آمدن از ماجراي اوكراين و استقرار نيروهاي نظامي ناتو در شرق اروپا است و اين كار، متحدان امريكا از جمله اروپايي‌ها را ناخشنود مي‌كند. آنچه مشخص است ترامپ براي رابطه نزديك با روسيه عزمي جدي دارد. بايد ديد ترامپ در اين باره چه حركتي را مي‌كند. آيا او مي‌خواهد متحدان قديمي امريكا را برنجاند يا خير؟ يا اگر قصد چنين كاري را ندارد چه حركتي را مي‌كند كه هم دوستي ترامپ و پوتين تعميق يابد و هم اتحاديه اروپا متضرر نشود. با اين حال، من فكر مي‌كنم هرگونه نزديكي با روسيه مي‌تواند تنش‌ها را در روابط ميان امريكا و اروپا افزايش دهد.

مساله ناتو از جمله مباحث رايزني‌هاي ترزا مي ‌با دونالد ترامپ بوده است. نخست‌وزير بريتانيا از لزوم اصلاح در ساختارهاي ناتو و سازمان ملل در كنار ضرورت حفظ آنها سخن گفته بود. به نظر مي‌رسد ترامپ نيز ديدگاه‌هاي مشابهي دارد. آيا در دوران جديد ما بايد شاهد همكاري‌هاي اين دو كشور براي اصلاح ساختارهاي نظام بين‌المللي باشيم؟

بحث اصلاح ساختارهاي بين‌المللي از جمله سازمان ملل از مدت‌ها قبل حتي قبل از نامزدي ترامپ و پيروزي او در مجامع بين‌المللي مطرح بود و كشورهاي مختلف طرح‌هاي متعددي را براي اين كار ارائه داده بودند ولي از ديد ترامپ و مي، بحث تغيير ساختارهاي بين‌المللي با آن تغييراتي كه قبلا از سوي ديگران دنبال مي‌شد، متفاوت است. از نظر ترامپ، ساختارهاي بين‌المللي بايد درخدمت منافع امريكا باشد وگرنه واشنگتن حاضر به مشاركت در آن نيست. تفاوت ترامپ با روساي سابق جمهور امريكا آن است كه او كاركرد نهادهاي بين‌المللي را با رويكرد تجاري و منطق سود و زيان مورد سنجش قرار مي‌دهد. به همين خاطر ترامپ مي‌گويد اگر ديگران مي‌خواهند امريكا در ناتو باشد، آنها بايد هزينه اين حضور را بپردازند. او زماني در يك ائتلاف بين‌المللي حاضر مي‌شود كه مطمئن شود آن فعاليت سود مستقيمي را به حساب واشنگتن واريز كند و اعتقاد چنداني به سود رساندن به ديگران ندارد. امريكا و بريتانيا در شرايط كنوني بحث تجديد ساختار سازمان ملل را دنبال مي‌كنند ولي اين تلاش نه از منظر حقوقي بلكه براي افزايش هژموني سياسي است. مساله‌اي هم كه ترامپ را نگران كرده و موجب تشويق او براي انجام اين كار كرده است، راي اخير شوراي امنيت عليه رژيم اسراييل بود و او مي‌خواهد با اين كار، رضايت اسراييلي‌ها را كسب كند. آن قطعنامه عليه اسراييل، بهانه‌اي شده ترامپ خود را در آزمون مخالفت با سازمان ملل شركت دهد اما به اعتقاد من، اين مخالفت درازمدت نيست و امريكا متقاعد مي‌شود، بودن در سازمان ملل بهتر از نبودن است ولي سعي مي‌كند امتيازات بيشتري بگيرد تا اتفاق پيشين تكرار نشود.

ترزا مي ‌در امريكا از مقابله با فعاليت‌هاي منطقه‌اي ايران سخن گفته است. او همين حرف‌ها را هم در منامه تكرار كرده بود، آيا لندن در حالي كه بر اجراي برجام اصرار دارد به دنبال پرونده‌سازي جديدي عليه ايران در منطقه است؟

ترزا مي ‌پيش از انتخاب ترامپ و حتي قبل از نخست‌وزير شدن، اظهارات ضدايراني زيادي داشته است. هدف ترزا مي از بيان اظهارات ضدايراني بيشتر براي جلب‌توجه اعراب و افزايش فروش تسليحات به آنها و كسب منافع تجاري و اقتصادي در منطقه است. به اين دلايل، نخست‌وزير بريتانيا بحث ايران‌هراسي را دامن مي‌زند و با طرح ادعايي خطر ايران، مي‌خواهد كشورهاي منطقه را به خود وابسته بكند. همچنين لندن هرچند به لزوم حفظ و اجراي برجام تاكيد مي‌كند ولي درصدد مشروط كردن اجراي برجام و گره زدن آن به رويكردهاي منطقه‌اي ايران است تا امتيازات بيشتري را كسب كند. من فكر مي‌كنم همه كشورهاي اروپايي در اينكه برجام حفظ شود و حفظ آن به نفع همه طرفين است، ترديدي ندارند و به دنبال متقاعد كردن واشنگتن در اين باره هستند ولي لندن مانند ديگر مواضع خود مي‌خواهد مواضع منطقه‌اي را به ابزاري براي فشار عليه تهران تبديل كند.

با توجه به اين رويكرد بريتانيا درخصوص فعاليت‌هاي منطقه‌اي ايران و اينكه به نوعي با ترامپ و اعضاي كابينه او در اين مساله هم‌صدا است، تا چه اندازه احتمال بسط اين هم‌صدايي‌ها و تحت فشار قرار دادن ايران توسط اين دو متحد قديمي وجود دارد؟

بريتانيايي‌ها‌ حتما تلاش مي‌كنند تا امريكايي‌ها را با خود همراه كنند ولي متوجه باشيم كه لابي‌هاي زيادي در امريكا عليه ايران به بهانه‌هاي مختلف فعاليت‌ مي‌كنند و تلاش‌شان تبديل كردن ايران به اولويت‌هاي نخست ترامپ است. لابي‌‌هاي اسراييلي، سعودي، صنايع نظامي و... هم تلاش مي‌كنند تا ايران را به عنوان خطر منطقه‌اي براي ترامپ مطرح كنند. آنها ايران‌هراسي را تبليغ كرده و به كارشان ادامه مي‌دهند ولي آنچه دست ما است، اين است كه ايران با مواضع درست و منطقي بهانه‌اي به تيم تازه‌وارد ترامپ ندهد و فضايي ايجاد نشود تا كار لابي‌هاي ضدايراني تسهيل شود. گذشته از مواضع رسمي كه تاكنون مدبرانه بوده است، اعلام مواضع غيررسمي ولي نادرست از سوي برخي صاحب‌منصبان مي‌تواند كار آن لابي‌‌ها را آسان كند بنابراين ضروري است تا هوشمندانه رفتار كنيم.

بسياري معتقد هستند تلاش لندن براي حضور در خليج فارس، تلاشي براي پر كردن خلأ حضور واشنگتن است. آيا بريتانيا مي‌تواند موجب شود تا امريكا همان سياست‌هاي سنتي سابق را در قبال كشورهاي حاشيه خليج فارس ادامه بدهد؟

لندن درصدد بازسازي نقش تاريخي خود در خليج‌فارس است و اگر اين نقش را بدون شريك ايفا كند، برايش بهتر است ولي واقعيت آن است كه قدرت و توان امروزي بريتانيا مانند توان و قدرت اوايل قرن بيستم نيست و نمي‌تواند آن را بدون امريكا ايفا كند. وقتي ترزا مي‌ از حفظ ناتو مي‌گويد و پس از امريكا به تركيه مي‌رود، به خاطر آن است كه لندن مي‌خواهد نقش ويژه‌اي در منطقه ايفا كند ولي اين تمايل با توانش همخواني ندارد پس چاره‌اي جز همراه ساختن امريكايي‌ها براي حضور در خليج فارس ندارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون