• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3737 -
  • ۱۳۹۵ شنبه ۱۶ بهمن

نگاهي به آثار نمايش داده شده در كاخ جشنواره

غلاف تمام احساسي

محمدرضا مقدسيان منتقد سينما

 


«بدون تاريخ بدون امضا» يكي از اميدهاي ما در جشنواره فجر امسال بود كه چندان كه بايد هيجان‌انگيز از آب در نيامد و «آباجان» هم كه حضور چندين چهره مطرح سينمايي ايران را به خود مي‌ديد از سطح اثري متشتت با لايه‌اي از احساسات گرايي فراتر نمي‌رود. در اين نوشته نگاهي كوتاه به اين دو فيلم خواهم داشت.

لاشه مرغ
«بدون_تاريخ_بدون_امضا» آغازي قدرتمند دارد. با خلق موقعيتي به ظاهر ساده كه بعدتر تراژيك مي‌شود، پيش مي‌رود. از ميانه به بعد اما سردرگم مي‌گردد و با پاياني بد به ايستگاه آخرمي رسد.
فيلمنامه «بدون تاريخ بدون امضا» از متد اين سال‌ها آشنايي بهره مي‌برد كه چندان غير قابل پيش‌بيني نيست چراكه اين مدل از روايت براي مخاطب لو رفته است. ايده اوليه فيلم كه در همان دقايق ابتدايي شكل مي‌گيرد نخستين ميخ براي رسيدن به فضايي پر تعليق و غيرقابل پيش‌بيني را رقم مي‌زند. طبق فرمولي كه از آن ياد شد، در اين مرحله فيلم در تلاش است تا با كد‌گذاري برخي رخدادهاي به ظاهر ساده يا برخي حرف‌هاي نگفته و پنهانكاري‌هاي غير‌تعمدي بستري را فراهم آورد تا در نهايت موقعيت تراژيك و ضربه‌زننده فيلم رقم بخورد. نكته اما اينجاست به دليل دست‌چندم بودن موقعيت داستان فيلم و البته درست از آب در نيامدن چفت و بسط رخدادها و به اصطلاح مساله نشدن ماجراي دكتر فيلم براي مخاطب، كاشته‌هاي ابتدايي فيلم به درستي به مرحله برداشت نمي‌رسند و بي‌اثر مي‌شوند تا در نهايت پاياني به‌شدت باسمه‌اي براي فيلم رقم بخورد.
يكي از مزيت‌هاي فيلم اما موقعيت‌هاي جزيره‌اي به ياد ماندن آن است كه به مدد بازي تاثيرگذار برخي از بازيگران به بار مي‌نشيند. بي‌انصافي است اگر از بازي كنترل شده و در خدمت اثر «نويد محمدزاده» يادي نكنيم. براي درك درست اين ويژگي كافي است سكانس درگيري لفظي او شخصي كه به همسرش توهين كرده است را مرور كنيم. اين سكانس هم از نظر فيلمنامه‌نويسي و هم اجراي سكانس درست و به ياد ماندني است يا براي نمونه سكانس گفت‌وگوي شبانه مرد و زن فقير فيلم كه توام با فروخوردن خشم صدا و ملاحظه كاري است.
كم نيستند تعداد سكانس‌هايي از اين دست. اما اين همه به هم افزايي نرسيده‌اند و تنها به جيره‌هايي جذاب در دل درياي فيلم بدل شده‌اند كه اثر را از فروغلتيدن به شكست محض باز مي‌دارند. ايده و داستان فيلم پتانسيل‌هاي بسياري براي ايجاد تعليق بيشتر و بهتر روي تصميم دكتر، درست يا غلطي فرضيات هر يك از شخصيت‌ها و دليل اصلي بروز اتفاق كليد فيلم در خود داشته است كه در عمل به فعل در نيامده‌اند و اثر را از نيمه كار به بعد به ورطه به‌شدت متوسط شدن سوق مي‌دهند. به ظن اين قلم «بدون تاريخ بدون امضا» از حيث كارگرداني اندكي بهتر از تجربه قبلي جليلوند يعني «چهارشنبه 19 ارديبهشت» است. اما از نظر روايي و كشش داستان چندان حرف بيشتري نسبت به اثر قبلي ندارد.

معلم ترياكي
«آباجان» مجموعه‌اي پراكنده از خرده پيرنگ‌ها در غياب شاه پيرنگ است كه به مدد حضور فاطمه معتمد آريا و روي دوش ساير بازيگرانش كار را پيش مي‌برد. فيلمي پراكنده گو كه روي احساساتي شدن مخاطب حساب باز كرده است.
هاتف عليمرداني بعد از تجربه نه چندان موفق «هفت‌ماهگي» سراغ ساخت سوژه‌اي آمده كه رگه‌هايي از دغدغه شخصي او و خاطراتش از دوران تحصيل در زنجان را با خود همراه دارد. عليمرداني هيچ‌وقت فيلمساز درجه اولي نبوده و بهترين اثرش يعني «كوچه بي‌نام» هم اثري قابل اعتنا اما نه چندان به ياد ماندني بوده است.
اين همه بدان معناست كه نمي‌توان انتظار داشت كه در ساخت «آباجان» تحول شگرف در دنياي فيلمسازي او رخ دهد. نخ تسبيح انسجام بخش داستان در «كوچه بي‌نام» يعني ماجراي پر تعليق سقوط هواپيما و مرگ و زندگي پسرك فيلم در «آباجان» غايب است. در واقع بايد گفت اثر تازه عليمرداني به دليل تكيه نداشتن بر يك منطق يا نقطه عزيمت مشخص به برگي رها در باد مي‌ماند كه سرنوشت هر لحظه آن را يكي از خرده‌پيرنگ‌هاي جذاب فيلم يا شيوه اجراي بازيگراني همچون فاطمه معتمد آريا، سعيد آقاخاني يا شبنم مقدمي تعيين مي‌كنند نه ريلي از پيش طراحي شده تحت عنوان شاه پيرنگ كه تمام روابط علي و معلولي فيلم را انسجام مي‌بخشد و خودش به مرور پرورش پيدا مي‌كند تا در نهايت فيلم و مخاطب را به سرمنزل مقصود و ايستگاه پاياني فيلم برساند.
اين در واقع به جاي آنكه بازيگران، خرده پيرنگ‌ها و موقعيت‌هاي داستاني فيلم در خدمت به سرانجام رسيدن خط سير اصلي فيلم عمل كنند، صرفا در جهت به سلامت گذراندن يك لحظه و اميدوار بودن به اثر بخشي خرده پيرنگ بعدي است؛ گويي فيلمنامه با مدل كارگردان روزمزد در تلاش است تا مقطعي كوتاه را اثر بخش باشد و براي بخش بعدي سراغ داستانك ديگري مي‌رود و...
اين همه باعث سردرگمي مخاطب و در ادامه دور شدن از فيلم و نهايتا بي‌اثر شدن رفتارهاي احساسي فيلم براي جلب نظر مخاطب مي‌شود. رخدادهاي احساسي و غليظي كه پر واضح است به كار بسته شده‌اند تا خلأ انسجام روايي و داستاني اثر كمتر به چشم آيد و با سرگرم كردن مخاطب با ابزار هيجان دفعي، نقاط ضعف فيلمنامه را پوشانده باشد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون