محمدابراهيم ترقينژاد| محمدجواد ظريف، وزير امور خارجه نخستينبار پس از دستيابي به برجام پيشنهاد تشكيل مجمعي را داد تا قفل بسته گفتوگوي ايران و كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس را باز كند؛ پيشنهادي كه در آن زمان موثر واقع نشد. اينك ظريف ديگر بار در كنفرانس امنيتي مونيخ آن پيشنهاد را مطرح كرد. مسالهاي كه با ارسال پيام شوراي همكاري خليج فارس به ايران و سفر حسن روحاني، رييسجمهور ايران به عمان و كويت، بسياري را به انجام آن اميدوار كرده است. درباره ضرورت تشكيل مجمع گفتوگوهاي منطقهاي و قابليتهاي اجرايي شدن آن در شرايط كنوني گفتوگويي با حجتالاسلاموالمسلمين محمدرضا نوري شاهرودی، سفير اسبق ايران در عربستان و ليبي داشتهايم كه مشروح آن را ميخوانيد.
وزير امور خارجه كشورمان پس از توافق هستهاي، پيشنهاد تشكيل مجمع گفتوگوهاي ايران و كشورهاي عربي خليج فارس را مطرح كرد ولي در آن زمان مورد استقبال اعراب قرار نگرفت. محمدجواد ظريف ديروز اين پيشنهاد را بار ديگر مطرح كرد. فكر ميكنيد در شرايط كنوني تا چه اندازه تشكيل مجمع گفتوگوهاي منطقهاي قابليت اجرايي دارد؟
آقاي ظريف، پيشنهاد بسيار مناسب، بجا و به موقعي را مطرح كرده كه براساس تحليل درست وي از منطقه بوده است. اينكه ايران خواهان گفتوگو با شوراي همكاري خليج فارس است و پيشنهاد بهبود مناسبات را مطرح ميكند، از سر ضعف و نشانه ناتواني و عقبنشيني نيست بلكه براساس اقتدار و عقلانيتي است كه در تهران وجود دارد كه ميخواهد با تمامي همسايگان خود به ويژه كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس روابطي دوستانه داشته باشد. مثال مشهوري وجود دارد مبني بر اينكه ميتوان دوستان را به راحتي تغيير داد اما تغيير همسايه سخت است و غيرممكن. سياست كلان جمهوري اسلامي ايران از ابتداي پيروزي انقلاب، داشتن روابطي نزديك با همسايگان است. ايران و كشورهاي حاشيه خليج فارس، از مشتركات فراواني برخوردار هستند. هر دو مسلمان هستيم و دين و قبلهمان يكي است و از پيوندهاي فرهنگي، زباني و تمدني بسياري برخورداريم. اگر مسلمانان با يكديگر نتوانند مسائلشان را حل كنند، اين مساله نشاندهنده آن است نتوانستهايم به حقيقت دين برسيم. هماينك زمان مناسبي براي گفتوگو است. متاسفانه منطقه ما، وضعيت بغرنج، اسفبار، نابسامان و بحرانياي دارد و اين وضعيت بدون همكاري و گفتوگو قابل حل شدن نيست. همچنين تداوم اين وضعيت به سود كسي نيست و دود آن به چشم همه كشورهاي منطقه خواهد رفت. با توجه به شرايط حاكم بر دنيا، وضعيت كنوني امريكا، شرايط بحراني سوريه و يمن ايجاب ميكند تا ما با يكديگر گفتوگو كنيم. در اين گفتوگو بايد واقعياتي كه روي زمين است، مطرح و خواستها و انتظاراتمان را براي طرف مقابل تشريح كنيم. از اين گفتوگو ميتوان به توافقي بينابيني رسيد و سپس از اين طريق به دنبال كاهش تشنج رفت. بيترديد دشمنان علاقهاي ندارند كه ايران و اعراب با يكديگر گفتوگو كنند و با نفاق ميان ما فاصله انداختهاند. ايران مشكلي با شوراي همكاري خليج فارس ندارد. ما ساحل وسيعي داريم كه به اندازه ساحل تمامي اين كشورها است. در مجموع، راهي جز گفتوگو ميان ايران و اعراب وجود ندارد و قبل از اينكه سوءتفاهمها به اختلافاتي اساسي تبديل شده و كهنه شوند، بايد آن سوءتفاهمها حل شوند. كشورهاي منطقه بايد پيام مهم آقاي ظريف را درك كنند. آنها بايد قدردان اين مساله باشند كه ايران پيشنهاددهنده گفتوگو شده و خود را براي تعاملي مسالمتآميز و شايسته با ايران آماده كنند.
در اين مدت شاهد سفر آقاي روحاني به كويت و عمان و انتقال پيام شوراي همكاري خليج فارس به ايران بوديم. فكر اين سفر و آن پيام تا چه اندازه ميتواند تسهيلگر در گفتوگوي ميان طرفين باشد؟
پيام كشورهاي شوراي همكاري به ايران و سفر به عمان و كويت آنهم در عاليترين سطح يعني رييسجمهور فرصت مغتنمي براي ايران است و آنها بايد قدردان اين فرصت باشند. ايران خواهان گفتوگو و حل اختلافات است. ملتهاي منطقه نيز خواستار همكاري و تبادل نظر ميان يكديگر هستند تا نزاع و كشمكش. من فكر ميكنم اين سفر كمك شاياني ميكند تا روابط ميان ايران و شوراي همكاري در سطح بهتري قرار بگيرد.
برخي ميگويند سفر به عمان و كويت را نبايد نشانهاي از نرم شدن اعراب دانست چون كويت و عمان روابط دوستانهاي با ايران داشتهاند و ديگر كشورهاي اين منطقه همچنان روال قبلي خود عليه تهران را ادامه ميدهند.
قطعا كشوري هم مانند عربستان ناچار است با ايران گفتوگو داشته باشد. البته حوادث ناگواري از سوي هر دو طرف موجب به وجود آمدن شرايط نامطلوب كنوني شده است اما نبايد در گذشته متوقف شد بلكه بايد آينده را ديد و چارهاي براي سوءتفاهمها و احيانا برخي اختلافات انديشيد. مثلا مساله منا بايد از نظر حقوقي مورد بحث قرار بگيرد يا در ماجراي حمله به سفارت عربستان، بايد با يكديگر به روشي رسيد تا اين مساله تكرار نشود. متاسفانه اختلافات راههاي گفتوگو را بسته و نوعي انسداد ايجاد كرده است و اگر گفتوگو نباشد، اين اختلافات بيشتر هم ميشوند. تكرار ميكنم كه گفتوگو نشانه ضعف نيست بلكه نشانه درايت و تدبير و آيندهنگري است و بايد قبل از آنكه ديگران شرايط را به ما ديكته كنند، مسائل را حل و فصل كرد.
ظريف تشكيل مجمع گفتوگوهاي منطقهاي را براساس اهداف و اصول مشترك دانسته است. اين اهداف و اصول مشترك چيست؟ در اين مجمع تا چه اندازه چه مسائلي ميتواند مطرح شود؟
ميان ايران و برخي از كشورهاي منطقه، سوءتفاهمهايي وجود دارد كه بايد مورد بحث قرار بگيرد. به هر حال اختلافاتي است كه ما نبايد بگذاريم آنها كهنهتر شوند. ايران نظراتي دارد و آنها هم صحبتهايي دارند. اگر مجمع تشكيل شود، پيدا كردن محورهاي گفتوگو، كار سختي نيست و ميتوان آنها را پيدا كرد. بايد هر چه زودتر به اصل كار پرداخت.
رسانههاي عربي ادعا كردهاند كه رييسجمهور در سفر كويت به مسوولان عربي گفته است ايران آماده گفتوگويي بدون پيششرط با اعراب است. با اين وجود، افرادي مانند عادل الجبير، وزير امور خارجه عربستان بارها مطرح ميكنند كه لازمه رابطه خوب ميان تهران و رياض، خروج ايران از كشورهاي منطقه است. تا چه اندازه فكر ميكنيد كه اعراب حاضر هستند از شرطهاي خود براي ايران براي انجام گفتوگو عقبنشيني كنند؟
عادل الجبير پختگي سياسي لازم را ندارد كه اين اتهامات را عليه ايران مطرح ميكند. ايران در امور كشورهاي منطقه، نه دخالتي داشته و نه قصد اين كار را دارد زيرا نيازي هم به دخالت ندارد. الجبير ميتواند در هر زمان و مكاني، صحبتهايي را مطرح كند و براي او قابل احترام است ولي آن صحبتها و اتهامزنيها در مجامع بينالمللي جايگاه و خريداري مانند گذشته ندارد. هماينك ايران به جايگاهي رسيده كه در قطعنامه شوراي امنيت از نقش ثباتسازش در مبارزه با تروريسم تقدير ميشود. تمام عالم ميداند سوريه را چه كساني به وضعيت كنوني رسانده و تروريستها از كجا تامين مالي و معنوي ميشوند. اينكه رياض، تهران را متهم ميكند و خود را كنار ميكشد، صحيح نيست. اگر اختلافي هست، با خط و نشان كشيدن مسالهاي حل نميشود بلكه با گفتوگو قابل حل شدن است. راه رسيدن به توافق وجود دارد و اين كار نيازمند شجاعت است...
سوال من اين است كه رياض اين شجاعت را دارد كه از پيششرطهايش عقبنشيني كند؟
متهم كردن يكديگر كار سادهاي است. عربستان ميداند كه با اين ادبيات به جايي نميرسد. بدون اتهامزني به همديگر، بايد صحبت بشود و اين صحبت بايد براساس احترام متقابل و طرح پيششرط باشد. مسائل بر سر ميز مذاكره قابل حل شدن است. به عبارتي، با گفتوگو ميتوان به نتايج مثبت رسيد ولي هنگامي كه اين گفتوگوها قطع شود و مسوولان بهجاي ميز مذاكره از پشت تريبون با يكديگر حرف بزنند، آنگاه نتيجهاي نيز حاصل نخواهد شد. براساس آثار و شواهد من فكر ميكنم طرف سعودي به نشستن پشت ميز مذاكره و گفتوگو راضي شده است.
عراق، سوريه، لبنان و يمن مهمترين اختلافات منطقهاي ايران با شوراي همكاري كشورهاي حاشيه خليج فارس است. در چنين شرايطي، آيا ايران ميتواند جدا از پروندههاي منطقه مناسباتش را با اعراب بهبود ببخشد؟
به هر حال بايد كار را از يكجايي شروع كرد و حداقل روابط را در همه زمينهها با يكديگر داشته باشيم. با دستيابي به اين رابطه و دست يافتن به حداقلها و پيدا كردن كانالها ميتوان درخصوص مسائل ديگر گفتوگو كرد. اختلافات كنوني، اختلافات ديروز و امروز نيست. از قبل هم بوده ولي اكنون اين اختلافات وسيعتر و عميقتر شدهاند. بايد راهكاري براي حل آنها پيدا كرد هرچند كه كاري سخت هم است. كشوري هم مانند عربستان بايد بداند كه پيشنهاد ايران به موقع و بجا است و اينگونه نيست كه ما دچار ضعف شدهايم و بخواهد از اين پيشنهاد سوءبرداشت كند.
در هفته اخير شاهد سفر رجب طيب اردوغان، رييسجمهور تركيه به كشورهاي خليج فارس بوديم. او در آن كشورها سخنان تندي عليه تهران مطرح كرد و مدعي شد كه تركيه حامي آنها در برابر ايران است. فكر ميكنيد تا چه اندازه حضور اين كشورها ميتواند يك مولفه تاثيرگذار منفي در روابط ميان ايران و اعراب باشد؟
از مدتي قبل پيماني نامرئي ميان تركيه و برخي از كشورهاي عربي منطقه وجود داشت كه بحران سوريه آن پيمان را هويدا كرد اما سفر نميتواند به آن پيمان قدرتي ببخشد زيرا ديگر آن ائتلاف جايگاهي را ندارد و ناكارآمد شده است. خروجي اين پيمان، جز كشتار، غارت و ويراني نيست و محصولش گروههاي تروريستي مانند داعش و جبهه النصره است. دنيا متوجه اين پيمان نامقدس شده است. هرچقدر هم اعراب روابطشان را با تركيه تقويت كنند، اين تقويت روابط نميتواند جاي ايران را در منطقه بگيرد.