• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱ خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3756 -
  • ۱۳۹۵ يکشنبه ۸ اسفند

اعتباري كه بايد برگردد

سيد علي ميرفتاح

بگذاريد همين اول، سنگم را با شما حق كنم و به صراحت بگويم كه هيچ نهادي بي‌خير و بركت‌تر از تاكسيراني نيست و هيچ اتحاديه‌اي به اين بي‌حالي و بي‌رمقي وجود ندارد. اگر مي‌خواهيد ببينيد حرفم چقدر با واقعيت منطبق است آن را براي راننده‌هاي تاكسي بخوانيد. اگر نود و نه درصدشان با من موافق نبودند، اين ستون را تعطيل مي‌كنم و مي‌روم دنبال يك كار ديگر... اما متاسفانه حق با من است و راننده‌هاي تاكسي – طفلي‌ها- اسير و معطل نهادي هستند كه براي‌شان پا از روي مار برنمي‌دارد و هيچ خيري به آنها نمي‌رساند. تاكسيراني كار سختي است، در تهران سخت‌تر هم هست. بلكه در زمره سخت‌ترين‌ها. گاهي كه مجبور مي‌شوم مسيري را - نيم ساعت، يك ساعت- رانندگي كنم كلافه مي‌شوم و باقي روزم را تمام شده به حساب مي‌آورم. رانندگي در تهران بدجوري انرژي راننده را تخليه مي‌كند و اعصابش را به هم مي‌ريزد. يك طرف شلوغي و ازدحام... همه، از بزرگ تا كوچك در اين شهر آسيمه‌سرند و دير آمده‌اند و زود مي‌خواهند بروند. اين عجله براي چيست و كجا قرار است بروند، نمي‌دانم... طرف ديگر آلودگي هوا. حتي به حرف هم آسان نيست. ده، دوازده ساعت چرخيدن در خيابان‌هاي پر دود و دم تهران. نيم ساعت در اين شلوغي و دود و بوق بچرخيد و دنده عوض كنيد و لابه‌لاي گره‌هاي كور راه فرار پيدا كنيد تا ناخواسته به زمين و زمان فحش دهيد و با همه در‌افتيد. به اين دو طرف اضافه كنيد طرف سوم را؛ برادران موتوري كه هيچ ترتيبي و آدابي نمي‌جويند، هر كار دل‌شان بخواهد مي‌كنند. اضافه كنيد راننده‌هاي نابلد و نسبتا خنگ و وارفته را. از چپ بي‌مقدمه مي‌پيچند راست، از راست مي‌پيچند چپ. پشت رُل تلگرام بازي مي‌كنند، بي‌اعتنا به عقب و جلو روي ترمز مي‌زنند و... علاوه بر اينها، عابرين بزرگوار را هم دست كم نگيريد كلا در اين شهر خيلي‌ها را نبايد دست كم گرفت. از جمله عيش و نوش اتواستاپ زدن را... اينها را گفتم تا بگويم وضع و حال راننده‌هاي تاكسي را درك مي‌كنم و بر سر بسياري از امور با آنها همدلم. از خدا مي‌خواهم كه به كسب ضعيف اين مردان و زنان سختكوش بركت دهد و انرژي‌شان را دو چندان كند. جمع كردن روزي از كوچه و خيابان شهر طاقت‌فرساست، خدا به لطف و كرمش به اينها قوه و صبر بدهد... اما اينها هيچكدام دليل نمي‌شود كه اين بزرگواران سر رزق و روزي با اسنپ و غيراسنپ دربيفتند و آنها را نفوذي بخوانند. هر كس در اين كار موش دوانده و تاكسيران‌ها را آنتريك كرده كه با بقيه راننده‌ها دربيفتند كار خوبي نكرده و راه خوبي جلوي پاي تاكسي‌دارها نگذاشته. واقعا نه نيازي به دعواست و نه لازم است كه يكي، ديگري را به امريكا و اسراييل منتسب كند. بالاخره اسنپ هم از مريخ و انگليس و آلمان كه نيامده. همين خود ماييم كه كسب و كار جديد راه انداخته‌ايم و... سر اين اعتراض تاكسي‌دارها فهميدم فقط ما مطبوعاتي‌ها نيستيم كه از زمان عقبيم. تاكسي‌ها هم هنوز بر روال و منوال چهل سال قبل كار مي‌كنند. سهم اينها از اين همه تغيير، آپ گريد شدن از سطح پيكان است به پژو و سمند. حال آنكه دنيا عوض شده، تكنولوژي پيشرفت كرده، كاسبي‌ها عوض شده‌اند و هر كسي بخواهد بماند ناچار است كه خودش را با اقتضائات روزگار منطبق سازد. اقتضائات روزگار؟ صدي نود تاكسي‌ها هنوز عارشان مي‌آيد كه از تاكسي‌متر استفاده كنند. در هيچ كجاي دنيا چيزي به اسم «طي كردن» وجود ندارد و مبلغ و معيار هر كالا و خدمتي معلوم است. من خودم تا قبل از اسنپ هميشه درگير اين طي كردن لعنتي بودم كه نه من حرف راننده را مي‌فهميدم نه راننده حرف مرا. مسيري كه با تاكسي‌متر در اوج شلوغي دوازده هزار تومان كنتور مي‌انداخت، هر راننده‌اي يك قيمت مي‌پراند. شلوغ كه مي‌شد اين رقم به بيست هزار تومان هم مي‌رسيد... هر زمان عربده با خلق خدا نتوان كرد. سر دو هزار تومان بالاتر و پايين‌تر دعوا كه نمي‌شود راه انداخت... خطي‌ها البته وضع و حال‌شان فرق دارد، اما متاسفانه ظاهري جهان سومي دارند كه بايد براي‌شان فكري كرد. اما چهل سال است كه كسي فكري براي اين شكل از مسافربري رقت‌بار نكرده و نمي‌كند. اخيرا بعضي راننده‌هاي شهرستاني، بندگان خدا از سر استيصال و گرفتاري، سر يك مسافر ناقابل چنان دعوايي راه مي‌اندازند كه باعث سرافكندگي است. من ديده‌ام كه چطور سر نوبت با هم يكه به دو مي‌كنند و مسافر را كشان‌كشان از اين ماشين به آن ماشينش مي‌برند. رانندگي كار بي‌ارج و قربي نيست. در خارج از كشور شغل آبرومندي است كه درآمدش هم خوب است. خصوصا وقتي مسافرها با رضا و رغبت پول بدهند بركت اين درآمد مضاعف هم مي‌شود. در ايران اما به دليل مديريت غلط و غيرعلمي تاكسيراني را بي‌ارج و قرب كرده‌اند. مسافركشي لفظي است كه مترادف گرفتاري و بدبختي و فاقه و نداري است. وضع طوري شده كه هر كس دخلش به خرجش نرسد با مسافركشي درصدد جبرانش برمي‌آيد. مشكل اينجا نيست كه مردم بخواهند كسر درآمدشان را از اين راه جبران كنند بلكه از اين جهت است كه اين شغل بي‌اعتبار مي‌شود و از چشم مي‌افتد. به قول علما حكم «اكل ميته» پيدا مي‌كند. يعني چون چاره ديگري نيست به اين خفت تن مي‌دهند. اما رانندگي كه خفت نيست. اين هم كاري است مثل بقيه كارها و خيلي‌ از راننده تاكسي‌ها از روي علاقه و رغبت به آن رو آورده‌اند و مي‌آورند. آن مديران نابلد نفهميدند كه با طرح‌هاي بد و غلط باعث مي‌شوند كه اين كار را از چشم بيندازند... اما حالا اتفاقا تكنولوژي مي‌تواند اين اعتبار رفته را برگرداند...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون