استاندارد و تفاوت
محمد زينالي اُناري
وقتي در سالن انتظار مينشينم و دوست دارم كتابي بخوانم، صداي تلويزيون مزاحمم ميشود، ولي ميبينم همه نگاهش ميكنند. قبلا اين جعبه سخنگوي خانگي بود ولي ديگر كار از خانواده گذشته و اتاق مديران، اكثر مغازهها و سالنهاي انتظار مغلوب اين صحنه جادويي شده كه درست روبهروي چشم همه مينشيند. مردم زندگي ميكنند در حالي كه تلويزيون يك گوشه زندگيشان حاضر است، همه با هم در يك رسم خيلي جا افتاده مشاركت ميكنند؛ ديدن. دست اندركاران تلويزيون هم سعي ميكنند با ديدن و نشان دادن زندگي مردم به خود آنها سرگرمشان كنند، حال معلوم نيست كه مردم به تلويزيون نگاه ميكنند يا تلويزيون به آنها! به اين صورت، همه شبيه به هم ميشوند، همديگر را نگاه ميكنند چرا كه تلويزيون خط وصلي ميان همه مردم ميشود. تلويزيونهاي محلي، ملي و جهاني به طرفي ميروند كه با تبليغات و هنجارمندي همه را يكدست كنند. در نتيجه، اتفاقي بزرگ ميافتد كه قدما در ميان قومهاي كوچك محلي وجود داشت. در قومهاي كوچك محلي همه تقريبا يك وجه مشترك بزرگ داشتند. اهل يك سرزمين بودند، جغرافيا و اقليم شيوه زيست مشترك برايشان تدارك ميديد و بسياري از مردم به خاطر سلوك و مشرب مشترك به هم شبيه ميشدند. الان هم نوعي يكدستي بين مردم منطقه، كشور و جهان ايجاد شده است. اينكه مردم همديگر را ببينند و اشتراكات اساسي داشته باشند، ناشي از تلويزيون يا اقليم نيست، اينها فقط ابزار هستند و گاه ابزارها مانند كنكور تا مقام بتشدن هم پيش ميروند. اما خود اين يكدست شدن موضوع مهمي براي دوره و زمانه امروزي است. يعني اگر كسي فقط نخواهد مثل ديگران تلويزيون تماشا كند، به احتمال زياد خارج از رسم و رسوم عموم مردم خواهد بود و چه بسا در بسياري از مسائل نتواند با مردم ديگر هماهنگ شود. به جز تلويزيون، بسياري از مسائل اساسي در ميان مردم منطقه، كشور و جهان مشترك است، از جمله قانون، ادبيات، خوردن، مهارت و حتي آداب تعامل اجتماعي. درسايه قراردادها و تعاملات مشترك، فرهنگهاي محلي و ملي به يك نوع استانداردهاي زندگي دست مييابند. حال، زندگي كردن خارج از اين استانداردها براي بسياري از مردم چه بسا سخت باشد. آموزش نديدن، تلويزيون نداشتن و حتي داشتن تعاملات متفاوت چه بسا به طرد شدن و كنار گذاشته شدن بسياري از مردم بينجامد. در اين صورت طرد شدن و كناره رفتن نه به خاطر نابهنجاري، كه به خاطر زيستن در شرايط نامتعارف به وجود ميآيد. يكي از چالشهاي اساسي جامعه ما، تفاوت اساسي در زمان و زندگي روزمره است كه براي گروههاي متفاوت به خوبي نظام مند نشده است. بسياري از مردم در زمانهاي مختلف زندگي ميكنند و شيوه كار و فعاليت شان بهشدت براي آنها تفاوت ايجاد ميكند.در دوران كنوني، تفاوت و استاندارد شدن با هم در كشاكش هستند. اگرچه پديدههاي متعدد رسانهاي و نهادي مردم را به سمت استانداردهاي رفتار و كردار پيش ميبرند، اما تفاوتهاي بسياري در زمينه كار، زمان و حتي وضعيت جسماني آنها را به سمت تفاوت ميكشاند. اما چهبسا جامعه در بسياري از موارد با تفاوتها در ستيز باشد. در واقع استاندارد نشدن و كناره جويي از رسمهاي جامعه نياز به شكلگيري يكسري اشتراكات در اين افراد است. جايي كه بسياري از مردم تفاوت زمان در كارشان دارند در نهايت به شكل دادن يكسري رفتار مشترك ميانجامند و تفاوت براي فرهنگ شدن نيازمند حمايتهاي گروهي است. بسياري از موارد مربوط به تفاوت، در آستانه نوگرايي در جوامع بومي از بين رفت و مردم مدتها به كوس قانون و هماهنگ شدن پرداختند. مدتها قانون و قاعده يعني حقوق و مهارت مردم را به سمت و سو دهي اشتراكات پيش برد تا جايي كه بسياري از موارد تمايز مانند بازيها و غذاهاي محلي از بين رفت. حال دوراني شروع شده است كه تفاوتهاي جامعه شهرنشين رسميت مييابند. در عين حال اگر چنان كه تفاوتها به صورت فردي شكل گيرند، با سختگيري جامعه مواجه ميشوند. مانند تغيير نامتعارف زمان زندگي كه احتمال شبگردي و شك به رهگذران شبانه ايجاد ميكند يا كناره جستن از رسانه كه موجب بيخبري مردم از وقايع زندگي و ضررهاي بعدي آن خواهد شد. اما روز به روز تفاوت كه ناشي از الزام جامعه شهري به بازتوليد قواعد و حقوق خود است، بالاجبار ايجاد شده و بازارها و رسوم متفاوت خود را مانند فرهنگهاي ملي ايجاد ميكند.