• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3799 -
  • ۱۳۹۶ شنبه ۱۶ ارديبهشت

ما خودمان كتابخوان نيستيم!

مردمي هستيم كه دنبال فرهنگ نمي‌رويم

تحصيلكردگان ما ضد كتاب‌ترين تحصيلكردگان دنيا هستند

بهار سرلك

پسرك دبستاني تمام هفته را منتظر پنجشنبه و جمعه مي‌شد تا جزوه ديگري از «كنت مونت كريستو» منتشر شود و همراه با برادرش با شوقي زياد اين جزوه را بخوانند و به دنياهاي دور بروند. آنها تشنه سرك كشيدن به اين دنياها بودند. يك پنج‌زاري مي‌دادند و جزوه جديد را مي‌خريدند و...
عبدالله كوثري كتاب خواندن را در همان زمان آغاز كرد. در دوران كودكي آقاي مترجم اين‌ سال‌ها، كنت مونت كريستو در قالب 12 جزوه صد صفحه‌اي منتشر مي‌شد كه هر هفته درمي‌آمد و عبدالله كوثري و برادرش پنجشنبه‌ها و جمعه‌ها را به خواندن اين كتاب سر مي‌كردند. آنها همه وقت خود را طوري تنظيم مي‌كردند كه حتما اين كتاب را بخوانند.
 هر كسي كه حتي كتابخوان حرفه‌اي هم نباشد، حتما وقتي نام عبدالله كوثري را به عنوان مترجم روي كتابي ببيند، مي‌داند كه با خاطري آسوده مي‌تواند آن كتاب را بردارد و بخواند و حتي اگر آن اثر را دوست هم نداشته باشد اما از بابت ترجمه آن خيالش راحت است. براي همه ما جالب است كه بدانيم مترجمي كه او را با ترجمه آثار بنامي همچون «پوست انداختن»، «گفت‌وگو دركاتدرال»، «آخر الزمان»، «گرينگوي پير»، « در جست‌وجوي فردي»، «آئورا» و... مي‌شناسيم، با خواندن چه كتاب‌هايي لذت مطالعه را چشيده است. در اين گپ و گفت سري به دنياي كودكي او مي‌زنيم و به اين كنجكاوي پاسخي كوتاه مي‌دهيم.
«كنت مونت كريستو» تقريبا همه كساني كه در دوره كودكي يا نوجواني به كتاب خواندن برانگيخته شده‌اند، اين كتاب را در كتابخانه بزرگ‌ترها ديده‌اند و به احتمال خيلي زياد آن راخوانده‌اند و دست كم ورق زده‌اند. كتابي كه كوثري اينگونه توصيفش مي‌كند: «كنت مونت كريستو» يكي ازمشهورترين رمان‌هاي قرن نوزده فرانسه است كه نويسنده‌اش الكساندر دوماي پدر، همان كسي كه «سه تفنگدار» را نوشت، بود. اين رمان به خاطر مضمون جذاب و شخصيت جالب شخصيت اصلي داستان و وقايعي كه براي او رخ مي‌دهد، يكي از معروف‌ترين رمان‌هاي تاريخ به شمار مي‌رود.
او چگونگي آشنايي ايرانيان را با اين اثر مرور مي‌كند: «اين كتاب اول بار در دوره قاجار ترجمه مي‌شود و آن هم به همت محمد ميرزاي قاجار كه يكي از بهترين مترجم‌هاي آن زمان بودند. ولي ترجمه‌اي كه ما در سال‌هاي دهه 1330، يعني زماني كه من دبستان مي‌رفتم، مي‌خوانديم، ترجمه الف. شهرياري بود. اين كتاب به صورت جزوه‌هاي پنج زاري هر هفته منتشر مي‌شد.»
كوثري آن سال‌ها پيش از اين كتاب هم كتاب‌هاي ديگري خوانده بود. اما «كنت مونت كريستو» چيز ديگري بود و تاثير آن بر ذهن او عجيب و ديرپا بود: « البته قبل از آن هم كتاب مي‌خوانديم ولي يكي از رمان‌هايي كه خيلي روي من تاثير گذاشت و همه ذهنم و هم وقتم را تنظيم مي‌كردم تا آن را بخوانم، همين رمان بود. چون اين كتاب 12 جزوه صدصفحه‌اي بود كه هر هفته درمي‌آمد و من و برادرم پنجشنبه‌ها و جمعه‌ها را به خواندن اين كتاب سر مي‌كرديم.»
هرچند بيشتر ذهن و انرژي آنها بر اين كتاب متمركز بود اما پسرك دبستاني و برادرش كتاب‌هاي ديگري هم مي‌خواندند كتاب‌هايي از ژول ورن و ديگران: «البته در كنار آن كارهاي ژول ورن بود، يكسري كارهاي تاريخي نويسنده‌هاي ايراني بود كه بسيار جذاب بود، نويسنده‌اي بود به نام شاپور آرين‌نژاد كه رمان‌هاي تاريخي مي‌نوشت، يعني داستان‌هاي كتاب‌هايش در دوره‌هاي هخامنش و زمان باستان مي‌گذشت و به نظر من رمان‌هاي جذابي هم بودند.»
همه اينها بود اما هيچ كدام از آنها نمي‌توانست جاي «كنت مونت كريستو» را بگيرد. اين كتاب چيز ديگري بود. نكته جالب‌تر اينكه بسياري از ما كارلوس فوئنتس را با عبدالله كوثري مي‌شناسيم و او كه سال‌ها بعد مترجمي چيره دست شده بود و فوئنتس را به خوانندگان ايراني معرفي كرده بود، دريافت كه: «رمان كنت مونت كريستو به آن شكل روي من تاثيرگذار بود كه بعدها ديدم بسياري نويسنده‌هاي بزرگ جهان مثل كارلوس فوئنتس دقيقا روي همين كتاب انگشت مي‌گذارند و مي‌گويد: كنت مونت كريستو از آن رمان‌هايي است كه هنوز هم خواندني است و جالب است چون امريكايي‌ها 30 سال قبل از ما اين كتاب را خواندند. بعد ما در سال‌هاي دهه 1950 آن را خوانديم. اين رمان از آن رمان‌هايي است كه روي من و نسل من خيلي تاثيرگذار بوده است.»
از گذشته به حال مي‌رسيم و به نمايشگاه كتاب كه امسال سي‌امين دوره آن برگزار مي‌شود كه هم موجب خوشحالي است و هم غم‌انگيز چراكه همچنان وضعيت كتاب و كتابخواني نگران‌كننده و اندوهناك است. سرانه مطالعه تغيير زيادي نكرده و تيراژ انتشار كتاب همچنان رقم ناچيزي است.
اما كوثري مقصر انگشت اتهام را به سمت خودمان مي‌گيرد. او دنبال اين نيست كه تقصير را به گردن ديگري بيندازد: «اگر در سي‌امين دوره نمايشگاه كتاب هنوز رشد سرانه مطالعه پايين است، اشكال كار خود ما هستيم. تحصيلكرده‌هاي ما ضدكتاب‌ترين تحصيلكرده‌هاي جهان هستند. در خانواده خودتان ببينيد همه جوان‌ها ليسانس گرفته و تحصيلكرده‌اند اما ببينيد چند درصد آنها يك جلد كتاب را خوانده‌اند. مساله اين است كه برخلاف تصورات خودمان كه ظاهرا جامعه‌اي همگام با صنعت و ماشين و اتومبيل و اينترنت هستيم اما به راستي همپاي اينها مدرن نشديم.»
كوثري هم مانند تعدادي ديگر از چهره‌هاي فرهنگي به اين موضوع اشاره مي‌كند كه بسياري از مردم ما براي فرهنگ هزينه نمي‌كنند. آنها هرچند براي تهيه يك شام متوسط در رستوران هزينه بالايي متقبل مي‌شوند اما حاضر نيستند همان مبلغ را براي خريد كالايي فرهنگي مانند كتاب هزينه كنند. مساله را با واژگان آقاي مترجم مي‌خوانيم: «ما مردمي هستيم كه دنبال فرهنگ نمي‌رويم. قبلا تيراژ كتاب 2000 تا بود اما حالا شده 1000تا. من ديده‌ام پدر براي بچه‌اش كتاب مي‌خرد چون بچه است و مي‌خواهد اما وقتي همين پدر مي‌رود و براي خودش كتابي بردارد، وقتي قيمت آن را مي‌بيند، مي‌گويد ‌اي آقا چه خبر است، كتاب 60000 هزار تومان؟؟ همين آقا براي يك وعده غذا يك پيتزاي 100 هزار توماني مي‌خرد.»
با اين وصف، ديگر خيلي هم فرقي نمي‌كند كه نمايشگاه كتاب تهران در چه محلي برگزار شود. پس نبايد مدام غر بزنيم و شكايت كنيم كه نمايشگاه چرا در محلي دور مانند مجموعه شهر آفتاب برپا مي‌شود. اين موضوعي است كه كوثري در بخش پاياني صحبتش به آن اشاره دارد: «خب مشكل از ما است، مشكل از دولت نيست، دولت نمايشگاه كتاب را در باغ‌هاي شميران هم بگذارد در بهترين محل تهران هم بگذارد، كساني كه بايد به آنجا بروند، مردم ما هستند. من مي‌گويم ما خودمان كتابخوان نيستيم.»

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون