شهروندان را به سمت بياعتمادي سوق ندهيم
انرژي و انگيزه لازم، زماني در مردم ايجاد ميشود كه احساس كنند چيزي قرار است تغيير كند. افرادي كه در فضاهاي انتخاباتي شركت ميكنند، بايد احساس كنند با فضاي متفاوت مواجهند و شركت در اين رقابت، ميتواند به تغيير برخي چيزها در فضاي زندگيشان منجر شود. منتها اين نوع مبارزات نبايد به اينجا برسد كه عقل سليم را از كار بيندازد. عقل سليم يعني چه؟ يعني توافق ما در مورد بسياري امور بديهي. مبارزات انتخاباتي نبايد اينگونه باشد كه من نسبت به اينكه الان، سال 1396 است يا امروز، يكشنبه است يا الان روز است
شك كنم.
عقل سليم، اجماع بر مجموعهاي از بديهيات است و اجماع بر اين بديهيات به ما كمك ميكند زندگي اجتماعي ما تداوم پيدا كند. در غير اينصورت، با انقطاع و گسست ارتباطي در جامعه مواجه ميشويم و ديگر هيچكس زبان هيچ كس را نميفهمد. شيوه مبارزات انتخاباتي بايد به نحوي باشد كه در عين بازنمايي تفاوتها، به سرشت ارتباطي زبان خيانت نكند و امكان ارتباط انسانها و ارتباط اعضاي اين جامعه را در فرداي روز پس از انتخابات هم فراهم كند. لازمه چنين نتيجهاي يك تجربه نهادين است؛ مجموعهاي از تجربيات و تدابير نهادي كه بايد در كشور در زمينههاي مختلف اتخاذ شود. ما نيازمند تدابير نهادي براي رسيدن به وضعيت مطلوب انتخاباتي هستيم. نهادهاي دموكراتيك در اين كشور بايد تقويت شوند ضمن آنكه نيازمند تجربه سياسي، تحزب و برنامههاي حزبي مشخص، گفتوگو و تعامل مستمر بين احزاب گوناگون در عين تفاوتهايشان هستيم و بايد در فضاي سياسي ما، فضايي شكل بگيرد كه غير از موعد انتخابات هم، احزاب سياسي مختلف با يكديگر در گفتوگو و تعامل و بحث و مجادله باشند و فقط مختص به دورههاي چهار سال يكبار انتخابات نباشد.
در عين حال، نامزدهاي انتخابات گاهي آمارهاي اغراقشدهاي از اقدامات و عملكرد خود ارايه ميدهند كه به يك معنا ميتوان اين آماردهي را ارايه دروغ دانست. يكي از نقاطي كه بايد به اجماع و عقل سليم و توافق برسيم در مورد همين آمارهاست. تعريف ما از شاخصهاي مختلف بايد مبنا داشته و قابل تغيير توسط افراد يا دولتها نباشد. در حالي كه ديدهايم كه بعضا تعاريف، تعريف يك متغير اجتماعي و اقتصادي عوض شده و شيوه سنجش آن تغيير ميكند. ما فاقد نهاد ملي مرجع در مورد آمارها هستيم و آمارها هم دستخوش اختلافات و بازيهاي سياسي ميشود. در چنين شرايطي، هر فردي ميتواند آماري به ميدان بياورد كه معلوم نيست اين آمار، چگونه و در چه مرجعي تهيه و ثبت شده است.
برخي نامزدها هم وعدههايي بزرگ ميدهند، وعدههاي بزرگ براي تغيير كه آن هم به معناي سوار شدن بر آمال و آرزوهاي بعضا خام عموم مردم و بخشي از مردم است. همه مردم براي بهبود زندگيشان آمال و آرزوهايي دارند. وقتي معلمها و كارگرها خواستار افزايش حقوق بودند، من گفتم خوب است معلمان و كارگران شريف، شعار بدهند كه حقوقهايشان نصف شود اما قدرت خريد پولشان بازگردد. امروز، برخي نامزدها وعده پرداخت پول ميدهند. توده مردم بايد بدانند كه پول دادن، هنر نيست جز آنكه به ايجاد تورم منجر ميشود. دولتها بايد بگويند چگونه بهرهوري ملي را افزايش ميدهند و چگونه قدرت خريد پول را به پول برميگردانند.
برخي نامزدها وعده ميدهند حالا كه تورم در حال افزايش است و تو هم قدرت خريد نداري، من به تو پول بيشتر ميدهم. اقتصاددانان دنيا ثابت كردهاند كه افزايش حجم نقدينگي همراه با تورم و كاهش ارزش پول است. معلم جمهوري اسلامي، يك زمان 3 هزار تومان حقوق ميگرفت و امروز، با افزايش 1000 برابري، 3 ميليون تومان حقوق ميگيرد اما با اين افزايش كدام يك از مشكلات اقتصادي او حل شده؟ بخشي از اين روشنگري وظيفه روشنفكران و رسانههاست كه مردم را آگاه كنند نسبت به اينكه آن افرادي كه ميگويند ما پول بيشتري به شما ميدهيم، به نحوي مردم را فريب ميدهند و مردم بايد از اين افراد بخواهند كه قدرت پول ملي را برگردانند. اين افراد بايد بگويند كه چگونه قادر به كنترل تورم و بازگشت ارزش پول هستند كه البته ارايه چنين راهكارهايي نيازمند برنامههاي پيچيده و
مشكل است.
افرادي كه پوپوليستي عمل ميكنند، آن برنامههاي پيچيده و مشكل را ندارند يا اگر داشته باشند، نميخواهند مطرح كنند بلكه راهحلهاي سادهانديشانه و سادهبينانهاي به مردم ميدهند تا مردم را با چنين وعدههايي خوشحال كنند. مردم هم بايد با هوشمندي به اين افراد نشان بدهند كه بس است وعدههايي كه سالهاي سال شنيدهاند و روزبهروز هم وضعيت اقتصاديشان نامناسبتر شده است.
خواستههايي كه جامعه مدني، به ويژه اتحاديهها و گروههاي صنفي مطرح ميكنند، نبايد افزايش حقوق و دستمزد باشد بلكه بايد خواستار ايجاد ظرفيت دانشي، در بخش غيردولتي باشند و خواستههايشان را به سمت تعميق ظرفيتهاي اقتصادي كشور هدايت كنند نه آنكه اين خواستهها به تخريب اين ظرفيتها و افزايش تورم منجر شود.