قاليباف فاقد هويت سياسي روشن بود
ماشاءالله شمسالواعظين
محمدباقر قاليباف در دورهاي كه الگوي حاكم در سياستورزي الگوي شبه دموكراتيك بود، به سمت بخشهاي ضعيف جامعه نرفت؛ به سمت طبقه متوسط رفت و قاعدتا گفتمانش را هم بايد مطابق با نيازهاي اين طبقه تنظيم ميكرد. اما اينبار احمدينژاد از انتخابات حذف شده بود و قاليباف تصميم گرفت راي احمدينژاد را از آن خودش كند؛ چراكه راي طبقه متوسط عمدتا براي دولت مستقر است. يعني قاليباف به سمت طبقه «كانديداي محذوف» اين انتخابات رفت. قاليباف در مناظره دوم تمامقد از دولت احمدينژاد دفاع و پارهاي از شعارهاي احمدينژاد را، كه قاليباف آنها را جذاب قلمداد ميكند، تكرار كرد. شهردار تهران به نتايج ويرانگر اين شعارها توجهي نداشت بلكه فقط در پي جذب آراي كساني بود كه ميتوانند جذب اين شعارها شوند. اين نوسان طبقاتي و ايدئولوژيك قاليباف دليلش اين بوده است كه او در پي ترويج يك گفتمان يا يك سري از ارزشهاي سياسي و فرهنگي نيست؛ قاليباف دنبال كسب قدرت بود و براي اين كار ميخواست از اسب زينكرده سواري بگيرد. بنابراين برخورداري از هويت و تشخص سياسي جزو اولويتهاي قاليباف نبود. اولويت او ربودن قدرت از «دولت داراي موقعيت برتر» است. دولت روحاني الان به دلايل گوناگون موقعيت برتري دارد و اين يعني قاليباف نميتواند وارد مزايده بر روي يك دولت داراي موقعيت برتر بشود. قاليباف اين كار را در سال 84 در قبال دولت خاتمي انجام داد و شكست خورد. يعني در آن انتخابات، قاليباف ميخواست بگويد دولتش محاسن دولت خاتمي را حتي بيش از دولت خاتمي دارد. اما قاليباف اينبار از در ديگري وارد شد. يعني سراغ شعارهاي يك كانديداي محذوف رفت. اگرچه احمدينژاد در اين انتخابات روي باسكول نيامد تا ما بدانيم وزن واقعياش چقدر است، ولي او بالاخره در اين جامعه راي دارد.
قاليباف هم سراغ همان طبقه محذوفي رفت كه خواستار احياي دولت احمدينژاد است. به همين دليل، قاليباف در اين انتخابات سعي كرد در نقش سخنگوي اين طبقه ظاهر شود. اين چرخش آشكار، در قياس با سال 84، نشان از فقدان هويت سياسي يا دستكم نداشتن يك برنامه منسجم بود. وقتي يك كانديدا از يك طبقه به طبقه ديگر تغيير جهت ميدهد، معناي اين چرخش اين است كه هدف نهايي او كسب قدرت است. يعني قدرت را به عنوان مقدمه تحقق امور ديگري نميخواهد و در پي جا انداختن يك ارزش سياسي يا يك گفتمان نيست. اين نكته هم درباره قاليباف قابل ذكر است كه او در سال 84 با مهمانداران مهروي هواپيما عكس انتخاباتي ميگرفت ولي در اين انتخابات در كنار رزمندگان در شلمچه عكس ميگرفت. اين انتقال از يك طبقه به طبقه ديگر، به خوبي نشان ميدهد كه قاليباف داراي يك هويت طبقاتي تعريف شده نبود. با كنارهگيري قاليباف از انتخابات رياستجمهوري، اگر او شهردار تهران هم انتخاب نشود، نقش سياسي قاليباف پايان مييابد و او تبديل ميشود به يك خلبان بازنشسته. البته اين نكته هم درباره قاليباف قابل ذكر است كه او از يك الگوي مشخص تبعيت نميكند كه ما به راحتي بتوانيم بگوييم كه آينده سياسي او در صورت شكست در اين انتخابات چه خواهد شد. مثلا آقاي ناطق نوري يك سري معيارها و ارزشهايي دارد كه حاضر نيست از آنها عدول كند. بنابراين زماني كه او به حاشيه جناح محافظهكار رانده شد، ما ميتوانستيم حدس بزنيم چگونه عمل ميكند. اما درباره قاليباف نميشود به راحتي حدس زد كه او پس از شكست در اين انتخابات و بركنار شدن احتمالياش از مقام شهردار تهران، چه خواهد كرد. قاليباف تصورش اين بود كه اين انتخابات آخرين شانس اوست؛ بنابراين زده بود به سيم آخر، و نكاتي مطرح ميكرد كه فاقد دادههاي عيني بودند. او فقط در فكر سپري كردن اين مرحله خطير در حيات سياسياش بود.