بوي خوش كامروايي
سيد علي ميرفتاح
از اينجا كه من نشستهام تقريبا نتيجه انتخابات معلوم است، اما از آن معلومتر مطالبات مردمي است. بيشتر اين مطالبات از اختيارات رييسجمهور بالاتر است، اما يقينا رييسجمهوري كه راي بالا داشته باشد، بهتر ميتواند مطالبات را پيگيري كند. كسي كه اين روزهاي ايران را تجربه كند ميفهمد كه تقاضاهاي مردم جدي است و از عمق جان ميخواهند كه اوضاع كشور سامان يابد، قاطبه مردم شرايط كشور را درك ميكنند؛ قدردان امنيت ارزشمند ايران، آن هم در اين درياي متلاطم جهان و در اين گردابهايي سهمگين منطقه هستند؛ بيترديد هيچكس نميخواهد اين امنيت مخدوش شود. همه آنها كه در شهرهاي بزرگ چرخي زدهاند و مردم را ديدهاند و شعارهايشان را شنيدهاند، معترفند كه سطح شعور و آگاهي بالاتر رفته و رايدهندهها براي چيزي بيش از انتخاب يك فرد به عنوان رييسجمهور تلاش ميكنند. كساني كه به دكتر روحاني راي دادهاند معلوم است چه ميخواهند، كساني هم كه به آقاي رييسي راي دادهاند معلوم است آينده مطلوب و مقبولشان چيست. منكر اين حقيقت نميشوم كه در روند رايگيري درصدي هم به دنبال منافع شخصياند. همه جاي دنيا هستند آدمهاي خودخواهي كه منافع شخصي را بر منافع ملي ترجيح ميدهند اما از روي شواهد و قراين پيداست كه امسال اين تعداد به كمترين حد خود رسيده است. من خودم جوانان برومند و ايران دوستي را ميشناسم كه بهرغم گرفتاريهاي ريز و درشتشان با هزينه شخصي و آتش به اختيار به ميدان آمدهاند و براي پيروزي كانديدايشان تلاش ميكنند. حتي ميانداري ميكنند و
يك تنه ضعفها و كاستيهاي ستاد يا كانديداي مورد نظرشان را ميپوشانند. چيزي كه هر سياستمدار عاقلي ميفهمد اين است كه نبايد زمينه سرخوردگي چه اين طرفي ها و چه آن طرفيها را فراهم بياورد. رئيسجمهور منتخب، رييسجمهور صددرصد مردم است و بايد با زيركي و هوشياري و درايت صددرصد مردم را پاي كار بياورد. دولتهاي هوشمند ساز و كارهايي دارند، دقايق و ظرايفي بلدند كه جلوي سرخورده شدن مردم را از هر دسته ميگيرند؛ هزينه سرخوردگي چنان سنگين است كه ميتواند مملكت را دچار بحران كند و هم در هشتاد و چهار و هم در هشتاد و هشت، به خصوص در هشتاد و هشت، دولت غالب نهتنها بلد نبود جلوي سرخوردگي چندين ميليون طرفدار رقيب را بگيرد بلكه خود توانايي فوقالعادهاي داشت در سرخورده كردن و ناكام كردن طرف مقابل؛ سهل است، او با ياران و طرفداران خودش هم معامله بهتري نكرد. در سال نود و دو كار به جايي رسيد كه حتي مدافعان احمدينژاد مبتلا به ياس و افسردگي شدند. لذا دولت پيروز دوازدهم، از همين الان بايد دفع مقدر كند و نه تنها طرفدارانش را راضي نگه دارد بلكه تا حدامكان از بدنه طرفداران حريف هم جذب كند و به كارشان بگيرد. بلاي مهلكي كه سر كشور ما آمد اين بود كه بعد از سرخوردگي گسترده هشت سال قبل موج سهمگين مهاجرت جوانان تحصيلكرده و باهوش راه افتاده و طي دو، سه سال به مهاجرت روزي چهارصد و دوازده دانشآموخته رسيد. بچههايي كه در نظام آموزشي ايران پرورش يافته بودند، گرفتار ناكامي همهجانبه شدند و احساس مضيقه شديد كردند و راه نجات خود را - درست يا غلط و بيشتر غلط- در مهاجرت به اروپا و امريكا ديدند. حضور دولت يازدهم اين روند را كند كرد اما نتوانست جلويش را بگيرد. خطري كه حالا تهديدمان ميكند اين است كه دولت پيروز به هر دليلي نتواند طرفدارانش را راضي و در صحنه نگه دارد. از همين الان ميشود فهميد كه احتمالا بعضيها چوب لاي چرخ دولت ميگذارند، جلويش ديوار ميكشند. دستش را توي پوست گردو ميگذارند و شرايط اقتصادي و فرهنگي و سياسي را به سمتي ميبرند كه بوي ناكامي از آن به مشام برسد. اين خطرناك است و ميتواند ضربهاي جبرانناپذير به كشور بزند. ضمن اينكه اين ضربهها قبلا به سرمان خورده و در ادوار مختلف تجربهاش كردهايم. دولت بايد آنچه در توان دارد به كار بندد تا كام رايدهندهها با خبرهاي خوب شيرين شود. از همين الان ميشود فهميد كه بوي خير از اين اوضاع به مشام ميرسد اما بايد به عمق جان، كامرواييمان را پس از ادوار ناكامي ببينيم و جشن بگيريم.