• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3172 -
  • ۱۳۹۳ سه شنبه ۱۴ بهمن

حضور شاعران و نويسندگان ايراني در سينما

جادوگران كلمات روبه روي دوربين

  سيد فرزام حسيني/ سينما و ادبيات همواره از آغازِ پيدايش سينما رابطه تنگاتنگي با يكديگر داشته اند؛ چه در حوزه اقتباس ادبي در سينما و چه حضور و مداخله اهالي ادبيات در سينما. اين مساله در ايران هم به شكلي گسترده به چشم مي‌خورد. بسياري از فيلمنامه‌هاي مطرح سال‌هاي گذشته با نظارت نويسندگان جاسنگين معاصر نوشته شده و از قضا فيلم‌هاي موفقي هم از آب درآمده‌اند. اما در اين نوشتار قرار است گزارشي به دست بدهيم از حضور شاعران و نويسندگان در فيلم‌هاي سينمايي ايران، اينكه در چه فيلم‌هايي ايفاي نقش كرده‌اند، چه نقشي را بر عهده داشته‌اند و داستان آن فيلم‌ها چه بوده است...

گاو/ داريوش مهرجويي
بازيگر نويسنده: محمود دولت‌آبادي

جوان روشنفكري پس از اتمام تحصيلاتش در رشته فلسفه در امريكا به ايران بازگشته است و سوداي سينما در سر دارد. با بزرگان اين عرصه آشنا مي‌شود و نتيجه‌اش مي‌شود چند فيلمِ درخشان، كه مشهورترين‌شان «گاو» است؛ اقتباسي از داستان نويسنده مطرح روزگار «غلامحسين ساعدي». اين فيلم در سال ۱۳۴۸ خورشيدي ساخته شد. در اين فيلم بازيگران مطرح تئاتر و سينما از جمله علي نصيريان و عزت‌الله انتظامي ايفاي نقش كردند.
در اين فيلم «محمود دولت‌آبادي» نويسنده رمان‌هاي «كليدر» و «جاي خالي سلوچ» كه آن روزها بازيگري تئاتر را در گروه آناهيتا تجربه مي‌كرد، در نقش يكي از اهالي روستا و دوستِ مش حسن بازي مي‌كرد. اين نقش شايد نخستين حضور يك نويسنده در عرصه بازيگري سينما باشد.
گاو در جشنواره‌هاي كن، برلين، مسكو، لندن، لس‌آنجلس و ديگر نقاط به نمايش درآمده است. داستان فيلم از اين قرار است: مش حسن گاوي دارد كه تمام اميد زندگي‌اش محسوب مي‌شود،
مش حسن اين گاو را در طويله‌اش نگه مي‌دارد و از وجود آن علاوه بر امرار معاش خانواده خود، افراد روستا را نيز بهره‌مند مي‌سازد. همه اين مسائل باعث شده است كه
مش حسن دلبستگي خاصي به اين گاو داشته باشد. اما روزي كه مش حسن به شهر رفته، گاو به علت نامشخصي مي‌ميرد و افراد روستا با موافقت همسر مش حسن نعش گاو را در چاه روستا مي‌اندازند و پس از بازگشت مش حسن وانمود مي‌كنند كه گاو فرار كرده است، ولي او باور نمي‌كند و اعتقاد دارد گاو را اهالي روستا به قتل رسانده‌اند. از آن پس حالش عوض مي‌شود و خود را گاو مي‌پندارد. كوشش، پند و نصيحت بزرگان و ريش سفيدان روستا، چاره‌ساز نمي‌شود و سرانجام كدخدا و مش اسلام تصميم مي‌گيرند او را براي مداوا به شهر ببرند. ولي در ميانه راه
مش حسن مي‌گريزد و در دره‌اي سقوط مي‌كند و به سرنوشت گاوش دچار مي‌شود.

 پستچي/ داريوش مهرجويي
بازيگر شاعر: احمدرضا احمدي

داريوش مهرجويي پس از تجربه موفق فيلم گاو، در چهارمين تجربه سينمايي‌اش، فيلم پستچي را ساخت كه اين‌بار شاعر جوان و موج نويي آن روزگار، احمدرضا احمدي در آن به ايفاي نقش پرداخت. پستچي در سال ۱۳۵۱ ساخته شد و به شواهد اخبار در آن زمان موفق‌ترين ساخته‌ اين كارگردان در محافل جهاني بود. تقي شخصيت اصلي فيلم «پستچي» در خانه اربابي‌اش با همسرش زندگي مي‌كند. او به سبب ناتواني در ارتباط، شخصيت عصبي و نامتعادلي‌ پيدا كرده است. از طرفي دكتر معالجش دامپزشك است كه او را با داروهاي گياهي درمان مي‌كند. مهندس كه برادرزاده ارباب است و نقشش را احمدرضا احمدي بازي مي‌كند، از فرنگ بازمي‌گردد. او قصد سامان دادن به املاك عموي خود را دارد. مهندس به همسر تقي توجه ويژه‌اي دارد و اين مساله باعث مي‌شود حال روحي تقي بدتر ‌شود بنابراين با كارد مهندس را به قتل مي‌رساند. در اين فيلم احمدرضا احمدي در نقش مهندس علي اكبر خان بازي مي‌كند كه اين بازي نخستين و آخرين بازي اين شاعر در سينما بود.

  آرامش در حضور ديگران/ ناصر تقوايي  بازيگران شاعر: محمدعلي سپانلو و   منوچهر آتشي

اين‌بار نيز قرعه به نامِ غلامحسين ساعدي افتاد تا اثرش مورد اقتباس سينمايي قرار بگيرد و اين‌بار كارگردان جوان ديگري به نام «ناصر تقوايي» بود كه آرامش در حضور ديگران را در سال 1351 به تصوير كشيد؛ سرهنگ بازنشسته‌اي كه پس از فوت همسرش با معلمه جواني به نام منيژه ازدواج كرده و در شهرستان زندگي مي‌كند. مرغداري‌اش را مي‌فروشد و به پايتخت بازمي‌گردد تا در كنار دخترانش مليحه و مه‌لقا زندگي كند. دخترها زندگي بي‌بندوباري دارند. آمنه، كلفت خانه، مي‌كوشد اين را از چشم پدرشان پوشيده نگه دارد. پدر از وضع زندگي دخترها آزرده خاطر است و بيش از پيش به مواد مخدر پناه مي‌برد. مليحه، دختر بزرگ‌تر، كه از برخوردهاي نامزدش كه نقش آن را محمدعلي سپانلوي شاعر بازي مي‌كند به تنگ آمده، با بريدن رگ دست خود خودكشي مي‌كند و مه لقا، كه باردار است، به ازدواجي ناخواسته تن مي‌دهد. سرهنگ دچار جنون مي‌شود و منيژه او را به كمك دوست خانوادگي خود كه منوچهر آتشي نقش آن را بازي مي‌كند، در آسايشگاه رواني بستري مي‌كند و مراقبت از او را بر عهده مي‌گيرد. در اين فيلم سپانلو با اسم واقعي‌اش در نقش دكتر حاضر مي‌شود و نقش مليحه را پرتو نوري‌علا، شاعر و همسر محمدعلي سپانلو بازي مي‌كند، همچنين در اين فيلم منوچهر آتشي شاعر جنوبي و مطرح آن روزگار ايفاي نقش مي‌كند. با اين اوصاف تا به امروز اين فيلم بيشترين حضور شاعران را در خودش داشته است. البته سپانلو چند سال پيش در گفت‌وگويي درباره بازي‌هاي سينمايي‌اش از جمله در اين فيلم اظهار داشت كه اين فيلم صرفا براي كمك به تقوايي كه دوست‌شان بود و هزينه‌هاي لازم براي تامين فيلم را نداشت، صورت گرفت. همچنين از ديگر بازيگران اين فيلم مي‌توان از اكبر مشكيني، علي نراقي و مسعود اسداللهي نام برد.

   ستارخان/علي حاتمي
بازيگر شاعر: محمدعلي سپانلو

علي حاتمي، سينماگري كه فيلمنامه‌هاي تاريخي و شاعرانه‌اش در سينماي ايران شهرت زيادي دارد در سال 1351 فيلم ستار خان را ساخت. در اين فيلم نيز بازيگران مطرح عرصه تئاتر همچون علي نصيريان، عنايت بخشي، عزت‌الله انتظامي ايفاي نقش كردند. در اين فيلم تاريخي براي ساخت سكانس‌هاي نبرد ميان مشروطه‌خواهان و نيروهاي دولتي، بهره‌گيري از شگردهاي جلوه‌هاي ويژه در نظر گرفته شده بود كه در آن روزگار كمتر به كار گرفته مي‌شد. براي لوكيشن‌هاي فيلم در تهران، مسجد سپهسالار، كاخ گلستان و اطراف دماوند برگزيده شد. پروژه ساخت اين فيلم در بهمن همان سال به پايان رسيد. فيلم ستارخان از ۱۳ اسفندماه ۱۳۵۱ در 10 تالار سينماي تهران اكران عمومي شد اما با مخالفت روزنامه‌ها و نمايندگان مجلس شوراي ملي روبه‌رو شد. در نشست غيرعلني مجلس شوراي ملي در تاريخ ۱۵ اسفند بيانيه‌يي از سوي شماري از نمايندگان خوانده و امضا شد. در اين بيانيه به تحريف داستان تاريخي اين فيلم خرده گرفته شده بود و آن را تحريف علني تاريخ معاصر خوانده بود، سنديكاي هنرمندان نيز علي حاتمي را به دليل تحريف روايت تاريخي از ستارخان مورد نكوهش قرار داد و در پي آن حاتمي از سنديكاي هنرمندان بيرون رفت. سرانجام پس از حاشيه‌هاي بسيار، كميته امور سينمايي وزارت فرهنگ وهنر، در روز ۱۷ اسفند پروانه نمايش فيلم را لغو و نمايش فيلم را توقيف كرد. كربلايي علي در جست‌وجوي پناهگاهي در بازار تبريز به ستارخان مي‌رسد و هر دو با هم مي‌گريزند. اما هنگام فرار به دست نيروهاي امنيتي بازداشت و بازجويي مي‌شوند. در اين ميان حيدرخان عمواوغلي تلاش مي‌كند آنها را آزاد كند و سپس به تهران مي‌روند. در تهران ستارخان به جبهه مشروطه‌خواهان پيوسته و فرمانده تعداد يك صد سوار مشروطه‌چي مي‌شود. در آنجا ستارخان و كربلايي علي با باقرخان ديدار و پيمان‌نامه‌اي را امضا مي‌كنند. همزمان اتابك با شليك گلوله عباس آقا صراف كشته مي‌شود و حيدرعمواوغلي هم صراف را مي‌كشد. پس از تعطيلي مجلس و به توپ بسته شدن آن به دست نيروهاي قزاق به سركردگي لياخوف، حيدرعمواوغلو رهسپار تبريز مي‌شود و مردم آن شهر را در هواداري از ستارخان برمي‌انگيزاند. در همين هنگام قشون دولتي وارد تبريز شده و جنگ آغاز مي‌شود. شماري از مجاهدان كشته و زخمي شده و شهر سقوط مي‌كند. كربلايي علي كه دستگير و شكنجه شده با سرنوشت تلخي روبه‌رو مي‌شود. همسرش خودكشي كرده و فرزندانش به‌دار آويخته مي‌شوند. ستارخان و باقرخان دستگير و به تهران فرستاده مي‌شوند و در پايان در باغ اتابك كشته مي‌شوند. محمدعلي سپانلو شاعر و نويسنده مطرح و جوان آن دوران در اين فيلم در صحنه‌هاي كوتاهي نقش منشي ستارخان را ايفا مي‌كند.

   اجاره‌نشين‌ها/ داريوش مهرجويي
بازيگر شاعر: يارتا ياران

اجاره‌نشين‌ها يكي از پر سروصداترين فيلم‌هاي ساخته شده پس از انقلاب است كه ستايش منتقدان را برانگيخت. داريوش مهرجويي در اين فيلم تجربه‌اي تازه را آزمود تا در مرحله‌اي تازه خودش را به عنوان كارگرداني تثبيت شده مطرح كند. اين فيلم در سال ۱۳۶۵ ساخته شد. يك واحد آپارتماني كه وارث آن نامعلوم است زيرنظر مباشر مالك متوفاي خانه اداره مي‌شود. مباشر با همكاري دلال بنگاه معاملات املاك قصد تصاحب و فروش خانه را دارد و از تعمير اساسي آپارتمان سرباز مي‌زند. مستاجران كه به ماجرا پي برده‌اند براي چاره‌جويي با بنگاه رقيب، كه در همان منطقه است تماس مي‌گيرند و متوجه مي‌شوند كه حكم تخليه‌اي كه دريافت كرده‌اند، ‌به علت مجهول‌الوارث بودن ملك فاقد اعتبار است. مستاجران براي تعمير آپارتمان عده‌اي كارگر ساختماني را استخدام مي‌كنند. مباشر به آنها اعتراض مي‌كند و كار تعمير متوقف مي‌ماند. در شبي باراني منبع بزرگ آب آپارتمان، كه بالاي پشت بام قرار دارد، سقوط مي‌كند و بساط همه را بر هم مي‌ريزد. روز بعد ماموران شهرداري به مستاجران اعلام مي‌كنند كه آپارتمان به اقساط به آنها واگذار خواهد شد.
در اين فيلم يارتا ياران، شاعر جوان در نقش برادر معلول اكبر عبدي ايفاي نقش مي‌كند. از ديگر بازيگران حاضر در اين فيلم مي‌توان به حميده خيرآبادي، حسين سرشار، رضا رويگري، ايرج راد و... اشاره داشت.

  شناسايي/محمدرضا اعلامي
بازيگر شاعر: محمدعلي سپانلو

ديگر فيلمي كه محمدعلي سپانلو در آن به ايفاي نقش مي‌پردازد «شناسايي» نام دارد؛ كارگرداني اين فيلم برعهده محمدرضا اعلامي بود. نقش اول اين فيلم را شاعر تهران ايفا مي‌كند و در توضيح بازي در اين فيلم سپانلو گفته است كه در دهه 60 امكان چاپ كتاب يا هر كار ديگري نبوده است و به ناچار براي كسب درآمد در اين فيلم بازي كرده است. براي جمشيد طهماسبي، متخصص كامپيوتر و تحصيلكرده غرب نامه‌هايي مي‌رسد كه نويسنده آنها مدعي است پسرعموي او است. مضمون نامه‌ها، كه او را به گذشته‌هاي دور و نزديك مي‌برد، با زندگي جاري او كه رنگ و لعاب غربي دارد، تعارض ايجاد مي‌كند. او از طريق اين نامه‌ها و آدم‌هايي كه در زندگي روزمره با آنها محشور است هويت از دست رفته خود را بازمي‌يابد. اين فيلم در سال 1366 ساخته شد و چندان موفقيتي كسب نكرد.

    افسانه آه/تهمينه ميلاني
بازيگر شاعر: يارتا ياران

فيلم «افسانه آه» به كارگرداني و نويسندگي «تهمينه ميلاني» در سال ۱۳۶۹ ساخته شده است. يارتا ياران كه پيش از اين سابقه بازيگري در فيلم اجاره‌نشين‌ها را داشت، اين‌بار در اين فيلم در نقش «آه» به ايفاي نقش پرداخت. بيوه‌اي ثروتمند اما افسرده به‌شدت احساس پوچي مي‌كند و قصد خودكشي دارد. او در گذشته بين يك خواستگار ثروتمند و يك خواستگار هنرمند، مرد ثروتمند را ترجيح داده است. از سر دلتنگي آهي مي‌كشد و «آه» در هيبت جواني سفيدپوش و گيسو بلند ظاهر مي‌شود و آرزوي زن را كه قرار گرفتن در جاي مستخدمه خانه‌اش است، برآورده مي‌كند. زن مستخدم نيز با مشكلات فراوان زندگي‌اش دست به گريبان است، ولي دلش مي‌خواهد كه به جاي خواهر تركمنش باشد و فكر مي‌كند كه زندگي و شرايط او بهتر است. آه ظاهر مي‌شود و او را به خواهرش تبديل مي‌كند. زن تركمن نيز پسر سواركارش را از دست مي‌دهد. در اين هنگام چند دختر دانشجو و محقق كه در حال بررسي زنان آن ناحيه كشورند با زن تركمن آشنا مي‌شوند. زن تركمن دردمند و افسرده از آه مي‌خواهد كه به جاي دختر دانشجو باشد. دختر دانشجو روابط خوبي با استادش ندارد. او نيز از وضع خود ناراضي است و از آه مي‌خواهد كه او را به جاي دوست نويسنده‌اش كه بسيار موفق هم هست، قرار دهد. آه آرزوي دختر دانشجو را نيز برآورده مي‌كند و او را به زن نويسنده تبديل مي‌كند. زن نويسنده نيز با مشكلات فراوان زندگي‌اش روبه‌رو است... از ديگر بازيگران اين فيلم مي‌توان به جهانگير الماسي و مهشيد افشارزاده اشاره كرد.

   رخساره/ امير قويدل
بازيگر شاعر: محمدعلي سپانلو

شاعر تهران حالا ديگر كهنسال شده و گرد سفيدي بر موهايش نشسته است. محمدعلي سپانلو در 61 سالگي
روبه روي دوربين امير قويدل قرار گرفت تا در نقش استاد ماهان در فيلم رخساره ايفاي نقش كند. نويسندگي اين فيلم بر عهده محمدهادي كريمي بود. تينا مسرور كه دانشجوي كارشناسي ارشد روانشناسي سالمندان است، براي تحقيقات خود به خانه سالمندان مي‌رود. در آنجا به خانم سالمندي برخورد مي‌كند كه در حال خواندن داستاني است به نام رخساره. تينا مشتاق خواندن داستان مي‌شود و مي‌فهمد كه اين داستان، ماجراي يك عشق ناكام است. او به جست‌وجوي نويسنده اين كتاب استاد ماهان مي‌رود و از كمك خانم سالمند نيز بهره‌مند مي‌شود. در شروع جست‌وجو با پسر استاد، فرزام ماهان آشنا مي‌شود و مي‌فهمد كه استاد در خارج از كشور است و بيماري سختي دارد و قرار است به وطن برگردد. خانم مسرور آگهي استخدام پرستار را از طرف فرزام ماهان در روزنامه مي‌بيند و به طور رسمي پرستار استاد ماهان مي‌شود. او حين پرستاري تصميم مي‌گيرد كه ياد رخساره را براي بهبود حال استاد تداعي كند. فرزام، پسر استاد سخت حسادت مي‌كند و تينا كه خود را رخساره مي‌پندارد سخت شيفته استاد مي‌شود و به خاطر بهبود او حاضر به ازدواج با استاد مي‌شود، ولي عمر استاد كفاف نمي‌دهد.
 اين فيلم سومين فيلمي است كه سپانلو در آن ايفاي نقش مي‌كند و
در واقع آخرين فيلمي كه تا امروز در آن بازي كرده است. دو بازيگر ديگر اين فيلم شهاب حسيني و ميترا حجار بودند.

   احتمال باران اسيدي/ بهتاش صناعي
بازيگر شاعر: محمد شمس لنگرودي

اما آخرين فيلمي كه يك شاعر ايراني در آن ايفاي نقش كرده است، «احتمال باران اسيدي» نام دارد كه در جشنواره فجر امسال به اكران درآمده است. «محمد شمس‌لنگرودي» شاعر مطرح اين سال‌ها در اين فيلم بازي كرده است. اين فيلم درباره مردي به نام منوچهر است كه با مادرش در شهر فومن زندگي مي‌كند و كارمند كارخانه دخانيات است. در اوايل فيلم مادرش فوت مي‌كند و بازنشسته هم مي‌شود، زندگي منوچهر كه خلاصه مي‌شد در مادرش و كارخانه سردرگم مي‌شود و نمي‌داند چه كار كند. پس از مدتي به يادش مي‌آيد كه در ايام جواني دوستي در تهران داشت و به هواي ديدار دوست به تهران مي‌آيد. كارگرداني اين فيلم را بهتاش صناعي‌ها برعهده دارد. شمس لنگرودي البته پيش از اين و ظرف شش سال گذشته دو فيلم ديگر هم بازي كرده است كه متاسفانه هيچ كدام به اكران نرسيده‌اند؛ فيلم «فلامينگوي شماره سيزده» ساخته حميد عليقليان به همراه رسول يونان كه لنگرودي در آن نقش يك شاعر تبعيدي را بازي مي‌كند و همچنين فيلم «پنج تا پنج» را به همراه رضا كيانيان به كارگرداني «تارا اوتادي» كه در اين فيلم آخر نقش يك قاضي را بازي مي‌كند.

  حسين پناهي، سينما، شعر و ديگر هيچ

اين گزارش ناتمام مي‌ماند اگر از شاعر و بازيگر شوريده تلويزيون و سينما يادي نمي‌كردم؛ مردي كه احوال شوريده‌اش در بازيگري عجيب به دل نمي‌نشست و نقش‌هاي ماندگاري را در عرصه تصوير ايفا كرده بود و البته بيش از 10 دفتر شعر هم به انتشار رسانده است. از جمله فيلم‌هاي زنده‌ياد حسين پناهي مي‌توان به روز واقعه، گال، گذرگاه، در مسير تندباد، روزگار قريب، آژانس دوستي و... اشاره كرد.

   موخره

اما حديث كلمه و تصوير به اينجاي كار ختم نخواهد شد، قطعا و حتما شاعران و نويسندگان ديگري هم پيدا خواهند شد كه در عرصه تصوير هنرنمايي كنند. چنين مساله‌يي در ايران چندان غير طبيعي به نظر نمي‌رسد. سواي كم و كيف ماجرا، حضور هنرمندان در رشته‌هاي گوناگون منجر به گفت‌وگويي بينارشته‌يي مي‌شود. البته اين دو، سه نكته را هم ناگفته نگذاريم كه فروغ فرخزاد، شاعر بزرگ معاصر در فيلمي با كارگرداني ابراهيم گلستان بازي كرده بود كه البته فيلم با مرگ نابهنگام فروغ نيمه كار ماند و هيچگاه همان
نيمه ساخته شده به نمايش درنيامد. همچنين بايد اشاره كرد كه احمد شاملو شاعر معاصر سابقه فيلمنامه‌نويسي براي فيلمفارسي‌هاي دهه 40 را در كارنامه‌اش داشت كه خودش از آن دوره به عنوان دوره بردگي ياد مي‌كرد! و در نهايت بايد يادي كرد از زنده‌ياد فريدون رهنما يكي از موج نويي‌هاي سينماي ايران كه سياوش در تخت جمشيد را كارگرداني كرد و البته شاعر مطرحي هم بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون