چيدن باد
اسدالله امرايي
رمان «چيدن باد» اثر محمد قاسمزاده در انتشارات روزبهان به چاپ يازدهم رسيده است. چاپ اول اين رمان در انتشارات قطره منتشر شده بود. اين رمان يكي از رمانهاي تاريخي است كه به واسطه گستره تاريخي روايت بسيار درخور اعتناست. واپسين صفحات زندگي چهار پادشاه آخر تاريخ ايران كه هر چهار تن در تبعيد و غربت مردند، در اين رمان ورق خورده است. محمدعلي شاه قاجار و محمدرضا پهلوي؛ در پي انقلاب مردم از كشور اخراج شدند يا از آن گريختند. احمدشاه قاجار و رضاخان نيز با اعمال زور قدرتهاي بيگانه از كشور اخراج شدند. البته رمان چيدن باد روايتي است داستاني از همين ماجرا و طبعا چون تاريخ نيست، دستش باز است كه سيرداغ پيازداغ ماجرا را زياد كند تا بر جذابيت روايت بيفزايد. رمان از زبان ۳۶ نفر روايت ميشود. از محمدعليشاه قاجار گرفته تا سه شاه بعدي و الواط چالهميدان كه در مشروطه جو ارعاب راه انداخته بودند. چيدن باد در اصل چهار كتاب است، كتاب اول از زبان محمدعليشاه و از لحظه جان دادن مظفرالدينشاه آغاز ميشود، كتاب دوم هم از زبان احمدشاه در سن كودكي و در آغاز سلطنتش شروع ميشود. «ترتيبشان را داد. براي اين كار ككم هم نميگزد. فقط بايد بالاييها گوشهچشمي نشان بدهند. يك روزه كاري ميكنم بساطشان جمع شود. شكم كله گندههاشان را سفره ميكنم تا جوجهها هم مثل موش بشوند و بروند سوراخهاي لاي جوب. شب رفتم سراغ علي نيزه و با هم رفتيم پشت خندق. قرارمدارهامان را گذاشتيم. زينب قدارهكش و نرگس گيس بلند هم از خجالت ما درآمدند. شب را همانجا خوابيديم و كله سحر بلند شديم و رفتيم دروازه غار. بچهها جمع شده بودند و بايد ميزديم به خيابان. شازده آمده بود. گفت مشروطهچيها شبنامه انداخته بودند تو خانهها و گفتهاند هركي دكه و دكانش را باز كند، شب آتش ميزنند به مالش و يكشبه مينشيند به خاك سياه. يك كالسكه قداره و قمه هم آورده بود و به هر كدام از بچهها يكي دادم. گفته بودم قمه خودشان را نياورند. اين قمهها هم الحق خوش دست بودند. شازده گفت دكاندارهاي سنگلج و دروازه قزوين دكانشان را تخته كردهاند. چاله ميدان هم دكاني باز نبود. كسبه سرچشمه و بهارستان و پامنار هم دو دسته شده بودند. يك دسته براي مشروطهچيها موس موس ميكردند و دسته دوم ميخواستند بروند نظميه و عارض بشوند كه كسب و كارشان افتاده دست يك عده كه معلوم نيست كي هستند و اگر نظميه يا قزاقخانه پا پيش نگذارند در دكان شان را باز نميكنند.» محمد قاسمزاده پيش از اين «شهسوار بر باره باد»، «رقص مرغ سقا»، «بانوي بيهنگام»، «روياي ناممكن لي جون»، «رقص در تاريكي»، «سياوش»، «نوستراداموس به روايت كلثوم ننه» «خاطرات محرمانه خانوادگي»، «توراكينا»، «شهر هشتم» را هم منتشر كرده بود.