• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3172 -
  • ۱۳۹۳ سه شنبه ۱۴ بهمن

در سالمرگ# احمد بورقاني

فضاي مجازي ‌تحريريه‌اي بزرگ شد

نام احمد بورقاني و عكس‌هايش، در صبح آفتابي و گرم زمستاني 13 بهمن، آنقدر در فضاي مجازي تكرار شد تا در يك اتحاد دسته‌جمعي اهالي مطبوعات، يك‌بار ديگر ثابت شود؛ هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق. يك جرقه ساده براي هفتمين سالگرد معاون مطبوعاتي دوست‌داشتني سال‌هاي دور و نوشتن درباره او در هشتگي به نامش، كافي بود تا دوستان قديم و دوستداران جديد دست به كار شوند و شبيه يك سالگرد مجازي نام مردي را تكرار كنند كه هنوز كه هنوز است، نامش در تحريريه‌ها خوانده مي‌شود و يادش، در عصرهاي بي‌حوصله براي گرمي فضا و روايت خاطره‌هاي دوست‌داشتني كافي است. فضايي كه ديروز، فضاي قالب صفحات مجازي شد تا انگار همه اين صفحات، تحريريه بزرگ شوند كه به نام و ياد احمد بورقاني، دورهم جمع شده‌اند. مردي كه در يكي از نخستين نوشته‌ها اين‌طور توصيف شد؛  قديس نبود، اما آرمان داشت و به آرمان‌هايش سخت پايبند و يكي از معدود آدم‌هايي كه پاي آرمان‌هايش ايستاد و كج نرفت.
    
غروب شنبه زمستاني سال 86، در خيابان وزرا قلب احمد بورقاني مي‌گيرد و در بيمارستان ديگر همه‌چيز تمام مي‌شود. روايت عصر مرگ بورقاني را يك روزنامه‌نگار قديمي نوشت كه در همان لحظه كه قلب بورقاني مي‌گيرد، با رضا خاتمي و برادرش، كنار او بودند. اين نوشته از نوشته‌هاي اوليه بود. كمي بعد، هشتگ احمدبورقاني پر از نوشته شد؛ از روزنامه‌نگاران تا آنهايي كه هميشه همراه اهالي مطبوعات بودند. ميان اين خاطره‌ها و روايت‌ها، روايت منيژه حكمت اين‌طور شروع مي‌شد: «احمد بورقاني نازنين، طي اين هفت سال آنچه را بر ما گذشت واگذار به تاريخ مي‌كنم، چون درد دل من براي تو در نبودت، قلب پر از مهرت را بدجوري آزرده خواهد كرد. فقط تمامي اين روزها دلم براي قهوه خوردن با تو خيلي خيلي تنگ است و هرگز شماره موبايلت را پاك نخواهم كرد». معاون وزيري كه با بقيه وزيرها فرق داشت، لقبي است كه علي سيدآبادي به بورقاني داد و پنج تصوير از او روايت كرد. پنج تصويري كه يكي از آنها حل اختلاف ميان روزنامه‌نگاران و مدير يك روزنامه بود و يكي ديگر از روزهاي بيماري: « از بيمارستان آمده بود، با چند نفر از روزنامه‌نگاران رفتيم ديدنش در خانه‌اش، كتاب بود و حرف‌ها و خنده‌هاي او، كتاب‌هايي كه از راه پله‌ها چيده شده بودند و وقتي پله‌ها را بالا مي‌رفتيم صدايش مي‌آمد و صداي خنده‌هايش. اتاق پذيرايي هم پر از كتاب بود و او مثلا در حال استراحت بود». كامبيز نوروزي هم اين‌طور بورقاني را تعريف كرد: «در همان سال86 بود كه بحث تدوين اصول اخلاق حرفه در انجمن صنفي روزنامه‌نگاران ايران جدي و عملي شد. قرار شد، احمد‬ بورقاني و من و رامين كريميان، متني را تهيه و كارشناسي كنيم و بدهيم براي نهايي شدن و اعلام به انجمن. جلسه‌هاي خوبي داشتيم. شايد 70 تا80 درصد كار هم پيش رفت. خورد به فوت احمد. كار در نيمه ماند. چشم برهم زديم و رسيديم به موسم انتخابات 88 و ماجراهايي كه رفت و پلمب دفتر انجمن و مشتي خاطره‌هاي درهم و برهم و هجرت احمد به كنج نزديك خاطره‌هاي گذر كرده عمر و جاي خالي پرنشدني رفيقي كه «اند» رفاقت بود و مرام». نام‌هاي ديگر هم همين‌طور؛ احمد مسجد جامعي دوبار لينك سخنراني‌اش درباره بورقاني را در هشتگ يادبود او، با خواننده‌ها تقسيم كرد، احمد پورنجاتي دعوت كرد كه همه درباره احمد بنويسند، ديگراني آمدند و عكس‌هاي قديمي بورقاني را، عكس‌هاي سياه و سفيد دهه 60 را دست به دست كردند و از همه مهم‌تر مخاطبان و خوانندگان اين ويژه‌نامه مجازي بودند كه با لايك، كامنت و كامنت‌ها نشان دادند حتي با فاصله بسيار زياد با دنياي مطبوعات و روزنامه‌نگاران، همراه اين مراسم ويژه شدند و نام احمد بورقاني را ديگر فراموش نمي‌كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون