• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3823 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۱۶ خرداد

اقتصاد مي‌تواند مزيت‌هاي مهاجرت را تبيين كند

چرا بايد به مهاجران خوشامد گفت؟

محمدمهدي حاتمي

 

هستند كساني كه جان گرفتن دوباره جريان‌هاي دست راستي در سراسر جهان را معلول يك علت واحد در نظر مي‌گيرند؛ مهاجرت. دونالد ترامپ در امريكا، مارين لوپن در فرانسه و خيرت ويلدرس در هلند، پديده‌هاي جديدي هستند كه عمدتا بر نردبان «مهاجرستيزي» ايستادند و قد كشيدند. اولي رييس‌جمهور امريكا شد و يكي از نخستين فرمان‌هايش اعمال ممنوعيت براي ورود شهروندان 7 كشور مسلمان بود و 2 تاي ديگر هرچند به قدرت نرسيدند، ولي آراي بي‌سابقه‌اي را از آن خود كردند. اما چرا مهاجرت تا اين حد مهم شده كه نتيجه آن به برآمدن برخي جريان‌هاي سياسي هم تسري پيدا كرده است؟
خوب يا بد، مهاجرت پديده‌اي است كه كاملا با زندگي انسان در هم تنيده است. داده‌هاي مجمع جهاني اقتصاد نشان مي‌دهد كه در طول 100 سال گذشته، همواره چيزي حدود 3 درصد از جمعيت جهان را كساني تشكيل مي‌داده‌اند كه به دليلي از سرزمين خود مهاجرت كرده‌اند. به عبارت ساده‌تر، هر چند از سال 1900 ميلادي به اين سو، تعداد كشورهاي جهان از 50 كشور به حدود 200 كشور رسيده و جمعيت جهان هم 4 برابر شده است، اين نسبت تقريبا ثابت مانده و جمعيت مهاجران هم 4 برابر شده است. بر اساس اين گزارش، اكنون در هر سال جمعيتي در حدود 15 ميليون نفر در سراسر جهان ازكشوري به كشور ديگر مهاجرت مي‌كنند كه از اين ميان، 6 ميليون نفر به دلايل اقتصادي، 4 ميليون نفر به قصد تحصيل، 2 ميليون نفر با انگيزه‌هاي خانوادگي و حدود 3 ميليون نفر هم به دليل آوارگي ناشي از جنگ يا انواع پناهندگي، سرزمين خود را ترك مي‌گويند. آمارهاي جهاني هم نشان مي‌دهند به صورت رسمي، اكنون حدود 20 ميليون نفر در سراسر جهان آواره محسوب مي‌شوند و 86 درصد از اين جمعيت توسط كشورهاي همجوار، مورد پذيرش قرار گرفته‌اند.

مهاجرت به مثابه اهرمي اقتصادي
اما آيا مهاجرت پديده‌اي است يكسره منفي كه جنگ و آوارگي را به ياد مي‌آورد يا مي‌توان به مهاجرت، مانند پديده جهاني شدن، به مثابه امري نگاه كرد كه وجوه منفي و مثبت را به شكل توامان دربردارد؟
رويكرد اقتصادي ترامپ در امريكا، كه بر حمايت از صنايع داخلي و تقابل با شركت‌هاي چندمليتي استوار است، يكي ديگر از قطعات پازل تفكر اقتصادي او است كه مي‌توان آن را به عنوان سرنموني از تفكرات ضد مهاجرتي قلمداد كرد، تفكري كه البته اين روزها در حال تكثير شدن است. «حمايت گرايي» (protectionism) كه در واقع عبارت است از وضع قوانين محدود‌كننده براي تجارت با سرزمين‌هاي ديگر، در بعد كلان اقتصادي با نگاه به مهاجران به منزله جماعتي كه فرصت‌هاي شغلي افراد بومي را اشغال مي‌كنند همبستگي دارد. در اين نوع نگاه، مهاجران هم كار افراد بومي را از آنها مي‌گيرند و هم ارزش‌هاي آنها را دستخوش تغيير مي‌كنند و به همين جهت بايد در مقابل آنها ايستاد. اين در حالي است كه مهاجران، به ويژه آنها كه با مقاصد اقتصادي كشور خود را ترك مي‌كنند و نيز آنها كه كشورهاي توسعه‌يافته‌تر را به عنوان مقصد خويش بر مي‌گزينند، در واقع ميزبان را بيشتر از خويش منتفع مي‌سازند.
بر اساس داده‌هاي پژوهشي كه در سال 2006 ميلادي و توسط بانك جهاني انجام شده است، افزايش پذيرش مهاجران در كشورهاي توسعه‌يافته، چنانچه به حدي برسد كه آنها 3 درصد از نيروي كار در اين كشورها را از آن خود كنند، سالانه 356 ميليارد دلار به اقتصاد جهان كمك مي‌كند و درآمد جهاني را به اندازه 6/0 درصد افزايش خواهد داد.
اين افزايش درآمدها البته بيشتر به نفع مبدا مهاجرت، يعني كشورهاي در حال توسعه است تا كشورهاي
توسعه يافته‌اي كه مهاجران آنها را به عنوان مقصد انتخاب مي‌كنند. محاسبات بانك جهاني نشاني مي‌دهد مهاجرت نيروي كار مي‌تواند درآمد ملي را در كشورهاي در حال توسعه، در قياس با يك درآمد شاخص، به اندازه 8/1 درصد افزايش دهد، حال آنكه در مورد كشورهاي توسعه يافته، اين افزايش در درآمد به 4/0 درصد مي‌رسد.
 برخي اقتصاددانان هم پيش بيني مي‌كنند كه چنانچه كارگران بتوانند براي كار كردن آزادانه به هر كشوري كه مي‌خواهند بروند، در يك بازه 25 ساله، اقتصاد جهان در مجموع حدود 39 تريليون دلار منتفع خواهد شد. به عبارت ساده‌تر، مجموع ارزش افزوده ايجاد شده به اين ترتيب، سالانه بالغ بر 6/1 تريليون دلار خواهد بود. در سال 2005 ميلادي، توليد ناخالص جهاني (GWP) حدود 43 تريليون دلار بوده است و اين يعني تنها با باز گذاشتن مرزها و اجازه تردد آزادانه نيروي كار، جهان مي‌تواند در يك بازه 25 ساله، تقريبا به اندازه توليد ناخالص تمامي كشورها، ارزش افزوده بيافريند.

مهاجرت در جهاني كه پير مي‌شود
تردد آزادانه نيروي كار هر چند هنوز يك انتخاب به حساب مي‌آيد، در آينده‌اي نه چندان دور يك ضرورت خواهد بود. پير شدن جمعيت جهان و عدم توازن منطقه‌اي در اين باره، مهاجرت نيروي كار به كشورهاي توسعه يافته و صنعتي را اجتناب‌ناپذير خواهد كرد و اين روندي است كه همين حالا هم شروع شده است. در سال 1950 در سراسر جهان تنها 14 ميليون نفر بيش از 80 سال سن داشتند. اكنون، جمعيت اين گروه حدود 100 ميليون نفر است و
پيش‌بيني‌هاي كنوني نشان مي‌دهند تا سال 2050 ميلادي، جمعيت 80 ساله و بالاتر در جهان، به 400 ميليون نفر خواهد رسيد. نرخ باروري در تمام مناطق جهان، به غير از آفريقا، اكنون به زير سطح جانشيني رسيده است. از طرف ديگر، نسبت وابستگي
(dependency ratio)، يعني نسبتي كه نشانگر جمعيت وابسته به جمعيت فعال از نظر اقتصادي است، نيز در حال افزايش دايمي است. افزون بر اينها، پيش بيني مي‌شود نيروي كار در كشورهاي OECD، از 800 ميليون نفر فعلي به حدود 600 ميليون نفر در سال 2050 ميلادي برسد و اين يعني بايد فكري براي استفاده از نيروي كار جوان در كشورهاي ديگر كرد.
ناگفته پيدا است كه به دلايل مورد اشاره در بالا، كشورهاي توسعه‌يافته و البته نه همه آنها، به دنبال استفاده حداكثري از ظرفيت اقتصادي مهاجران تحصيلكرده و نيروي كار ماهر در كشورهاي داراي جمعيت جوان‌تر هستند. در اروپا، بريتانيا و آلمان مهاجرپذير‌ترين كشورها هستند و ميزان جذب مهاجران در آنها به اندازه‌اي بالا است كه گفته مي‌شود آلمان به دنبال تغيير بطئي بافت جمعيت شناختي خود به مدد جذب مهاجران است. اين كشور هر سال بين 400 تا 600 هزار مهاجر مي‌پذيرد و بخش عمده‌اي از اين مهاجران نيز جذب بازار اشتغال در آلمان مي‌شوند. افزون بر اين، در اين كشور كه ميانه سني جمعيت اكنون به حدود 48 سال رسيده است، جذب جمعيت جوان مي‌تواند تغييرات دلخواه جمعيت شناختي هم داشته باشد. مثال ديگر هم بريتانيا است كه اكنون در بزرگ‌ترين شهر آن، لندن، يك نفر از هر سه نفر، متولد جايي به غير از بريتانيا است و فرهنگ و ارزش‌هاي آن هم اگر دستخوش تغيير مثبت نشده باشد، متحمل ضرري هم نشده است.
اين را كنار برخورد ما ايراني‌ها با مهاجران افغانستاني بگذاريد كه نه فقط به دلايل اجتماعي و اخلاقي كه به دلايل اقتصادي هم كاملا نادرست است. تا پيش از وقوع جنگ افغانستان در سال 2001 ميلادي و جنگ داخلي اخير در سوريه، ايران با ميزباني حدود 3 ميليون نفر از جمعيت مهاجران افغانستاني، بزرگ‌ترين پناهگاه مهاجران در جهان بود. با اين همه، با تضعيف طالبان در افغانستان روند ورود مهاجران افغانستاني به ايران معكوس شد و با آغاز بحران در سوريه، اكنون تركيه با ميزباني حدود 2 ميليون پناهجوي سوري، بزرگ‌ترين پناهگاه مهاجران در جهان به حساب مي‌آيد.
يكي از استدلال‌هاي عليه حضور مهاجران افغانستاني در ايران اين است كه آنها فرصت‌هاي شغلي جوانان ايراني را اشغال كرده‌اند و اين در حالي است كه عزيزان افغانستاني، عمدتا به مشاغلي اشتغال دارند كه در صورت عدم حضور آنها در ايران، وجود نمي‌داشت. يك اقتصاد پويا با مزيت‌هاي نسبي سر و كار دارد و نمي‌توان استدلال كرد كه در صورت نبود اين تعداد مهاجر در ايران، مثلا 2 ميليون فرصت شغلي جديد ايجاد مي‌شود. افراد در موقعيت‌هاي مختلف و با انگيزه‌هاي مختلف شغل‌شان را انتخاب مي‌كنند و بنابراين نمي‌توان به استدلال‌هايي از اين دست توجه كرد. مهاجرت، اگر ناشي از فشار جنگ، اجبار و تهديد نباشد، پديده‌اي مبارك است و اقتصاد شايد بهتر از هر روش ديگري مي‌تواند اين موضوع را به روشني نشان دهد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون