• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3825 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۱۸ خرداد

«ادب اديب در ترجمه متون فلسفي» با سخنراني ايلخاني، سليمان حشمت، مرادي و عبدالرحيم‌زاده

از پورسينا تا اديب سلطاني

اصلي‌ترين كار ما استفاده از فلسفه در جهان امروز است

عاطفه شمس

گروه تاريخ و تمدن غرب پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي در ادامه سلسله نشست‌هاي نقد و بررسي متون فلسفي در زبان فارسي، سمينار «فلسفه و فارسي» را به نشست «ادب اديب در ترجمه متون فلسفي» و بررسي ترجمه‌هاي ميرشمس‌الدين اديب سلطاني از آثار بزرگ فلسفي اختصاص داد. ميرشمس‌الدين اديب‌سلطاني، پزشك، فيلسوف، زبان‌شناس، نقاش، نويسنده و مترجم متون مهم ادبي و فلسفي است. او مترجم منطق ارسطو، سنجش خرد ناب كانت و همچنين رساله منطقي- فلسفي ويتگنشتاين به زبان فارسي است. وي به ‌زبان‌هاي انگليسي، آلماني، فرانسه، يوناني، عربي، ايتاليايي، روسي، عبري، ارمني، لاتين، فارسي ميانه، پارتي، اوستايي و همچنين زبان‌هاي پارسي باستان مسلط است. اين نشست، طي روزهاي اخير با سخنراني محمد ايلخاني استاد دانشگاه شهيد بهشتي، محمدعلي مرادي پژوهشگر فلسفه، رضا سليمان‌حشمت استاد دانشگاه علامه طباطبايي و نعمت عبدالرحيم‌زاده، نويسنده و پژوهشگر فلسفه در محل سالن حكمت پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي برگزار شد و در آن، ضمن تاكيد بر جايگاه اديب سلطاني در نظام فرهنگي و معرفتي كشور به سابقه فارسي نويسي در ايران اشاره شد و به نقشي كه او در ترجمه متون اصلي و اساسي فلسفي و فهم فلسفه در جامعه ايفا كرده است. البته از سوي سخنرانان نقدهايي نيز به زبان اديب سلطاني وارد شد، از جمله اينكه گرچه او در واژه‌سازي دقت نظر دارد اما مخاطب با توجه به اينكه زبان ترجمه او با زبان محاوره فاصله دارد نمي‌تواند با اين متون مانوس شود زيرا جهان زبان ما جهان زبان اديب نيست. در ادامه، گزارش اين نشست را مي‌خوانيد:

 

گذر از سطحي‌نگري و معرفت زودبازده
محمد ايلخاني
پژوهشگر فلسفه و استاد دانشگاه

در ابتداي اين نشست، محمد ايلخاني با تاكيد بر جايگاه ويژه اديب سلطاني در نظام فرهنگي و معرفتي كشور گفت: در جامعه ما مطالعه و تحليل فلسفه يا در دانشگاه و به صورت آكادميك يا بطور غيررسمي در خارج از دانشگاه و به شكل فردي و گروهي دنبال مي‌شود كه اين بخش غيررسمي بسيار مهم است. وي با اشاره به اينكه دكتر اديب سلطاني و فولادوند نيز به اين بخش تعلق دارند، افزود: يكي از مشكلاتي كه گريبانگير جامعه علمي ما شده سطحي‌نگري است و از سوي ديگر ارتباط درستي بين دو بخش دانشگاهي و غيردانشگاهي وجود ندارد. اين سطحي‌نگري را ما در دانشگاه‌هاي خود و در گروه‌هاي فلسفه مي‌بينيم كه سبب شده كتاب‌هاي درجه دوم مورد مطالعه قرار گيرد و همين آثار به دانشجويان نيز ارايه شود. مساله ديگر زودبازده‌شدن معرفت به عنوان يكي از مشكلات جامعه علمي است، بدين معني كه فرد مي‌خواهد با دو مقاله به تمام معرفت علمي برسد. اين مساله در بيرون از دانشگاه نيز با شدت بيشتري ديده مي‌شود چراكه كنترل كمتري در اين بخش وجود دارد و بحث درآمد نيز در آن مطرح است. اديب سلطاني از كساني است كه اين سطحي‌نگري را شكسته است و كساني كه چنين اقدامي را چه در دانشگاه و چه خارج از آن، انجام مي‌دهند در جمع‌هاي مختلف به‌شدت مورد حمله قرار مي‌گيرند. استاد دانشگاه شهيد بهشتي، با تاكيد بر اينكه يكي از مسائلي كه بايد در فلسفه خواندن مدنظر قرار گيرد انجام كارهاي جدي و آكادميك است، افزود: بايد زبان‌هاي لازم را بدانيم و متون اصلي و اساسي را مطالعه كنيم. اين رويه‌اي است كه در دانشگاه و محيط غيررسمي كمتر به آن توجه شده اما اديب سلطاني به آن توجه داشته و دارد.
اديب سلطاني، در زبان فارسي صاحب سبك است
ايلخاني با بيان اينكه مساله ديگر، جايگاه ترجمه در جامعه ما است، ادامه داد: اينكه آيا اصلا بايد ترجمه انجام شود؟ تا كجا بايد ترجمه كرد و تا چه زماني بايد طول بكشد؟ به نظر مي‌رسد ما بيش از 150 سال است كه ترجمه مي‌كنيم اما گاهي از وضعيت آن، خيلي راضي نيستيم. شايد به اين دليل كه در ترجمه‌ها به بيراهه مي‌رويم و به‌دنبال ترجمه آثار درجه دو و زودبازده هستيم. شايد مترجمان ما جز عده‌اي انگشت‌شمار، خصوصيات يك مترجم واقعي را ندارند و زبان و فرهنگ متن را نمي‌شناسند. اديب‌سلطاني از كساني است كه اين خصوصيات را دارد؛ فرهنگ متون و زبان آنها را به خوبي مي‌فهمد، فرهنگ و زبان فارسي را خوب مي‌شناسد و به آن عشق مي‌ورزد و در زبان فارسي صاحب سبك است. وي درباره جايگاه اديب سلطاني در اين دوره گفت: ايشان كاملا درك كرد كه ما براي خواندن و فهم فلسفه بايد به متون اصلي رجوع كنيم. در بين آثار او، سه متن اصلي كه تاكنون توسط ايشان با زحمت و دقت زياد به زبان فارسي برگردانده شده بسيار قوي و تاثيرگذار است؛ «تراكتاتوس» ويتگنشتاين، «نقد اول» كانت و «ارغنون» ارسطو. يكي از يونان باستان و دو اثر ديگر از دوران جديد و معاصر. احاطه ايشان به اين متون و دقت‌نظر وي به ويژه در ترجمه «ارغنون» اعجاب‌آور است. اديب‌ سلطاني از مترجماني است كه متن را به خوبي مي‌شناسد و به موضوعاتي كه ترجمه مي‌كند احاطه كامل دارد. وي با اشاره به اينكه اديب سلطاني در ترجمه آثار كوشيده تا زبان ويژه خود را به كار گيرد، گفت: نخستين اشكالي كه به ايشان گرفته مي‌شود اين است كه اديب، زبان خاص خود را دارد. بدون شك، هر نويسنده حق دارد زبان خاص خود را داشته باشد اما علاقه اديب‌سلطاني به زبان فارسي در ترجمه آثارش كاملا مشهود است. به همين دليل نيز به دنبال استفاده از واژه‌هايي است كه كمتر در فارسي استفاده شده و مي‌شود. بنابراين، كسي كه قصد دارد آثار ايشان را مطالعه كند بايد با اين زبان آشنا باشد، گرچه ايشان معادل واژه‌هايي را كه به كار مي‌برد در پانويس آثارش مي‌آورد.
 الگويي براي مترجمان ايراني
اين پژوهشگر فلسفه با تاكيد بر اينكه سطحي‌نگري مشكل اساسي جامعه علمي ما است، گفت: اغلب ما اتين. ژيلسون را مي‌شناسيم. او يك نئوتوميست است و مطلبي دارد مبني بر اينكه فلسفه جاويدان، فلسفه توماس است و آنچه جاودانگي فلسفه توماس را باعث شده وجودشناسي اوست كه مبناي آن نيز تمايز وجود از ماهيت است. مي‌دانيم كه شكل منظم تمايز وجود از ماهيت از ابن سينا است. اتين. ژيلسون، كاتوليك است، به همين دليل، اگر فلسفه جاودان كاتوليك‌ها و توماس از ابن سينا باشد شايد خيلي براي او خوشايند نباشد. بنابراين در آثار ارسطو مي‌گردد و يك يا دو جمله از ارسطو پيدا مي‌كند و آن را مبنا قرار مي‌دهد براي اينكه بگويد تمايز وجود از ماهيت از ارسطو است و او به طريق منطقي وجود را از ماهيت متمايز كرده است. در حالي كه ارسطو اصلا وجود را نمي‌شناخت و تصوري از وجود مطلق نداشت. براي ارسطو وجود همان موجود، همان ماهيت، همان ذات و همان اوسيا است. كسي كه به صراحت وجود را از ماهيت جدا مي‌كند و صورت را به حوزه ماهيت مي‌برد، ابن‌سينا است. تمايز منطقي از آن هم بدتر است. يعني كسي اين واژه را در يك جمله بگويد اما در هيچ يك از آثارش از آن استفاده نكند! اگر پس و پيش متن را بخوانيد مي‌بينيد كه حتي همان يك جمله هم غلط است. اما چون اتين. ژيلسون اين حرف را زده ما نيز آن را در كلاس‌هاي درس و ديگر محافل تكرار مي‌كنيم و مي‌گوييم از ارسطو است.
من وقتي ترجمه اديب سلطاني را از «ارغنون» با ساير ترجمه‌هاي فرانسوي، انگليسي، آلماني و... از اين كتاب مقايسه كردم، ديدم كه خيلي دقيق‌تر است. ارغنون ترجمه كردن، كار ساده‌اي نيست. همچنين مقدمه مفصل عالمانه‌اي كه اديب سلطاني بر اين كتاب نوشته
 اعجاب آور است. او در مقابل هر واژه مهم، اصطلاح سنتي كه ما در فارسي به كار مي‌بريم را مي‌آورد و در پانويس نيز حتما يوناني آن را گاهي همراه با توضيح ذكر مي‌كند. با خواندن ترجمه ايشان و مقايسه آن با ترجمه تريكو كه اگر از آن دقيق‌تر نباشد كمتر هم نيست، به من احساس غرور دست داد از اينكه ما نيز مي‌توانيم اينگونه ترجمه كنيم. زماني كه جلد اول «تاريخ فلسفه» كاپلستون در سال 1360 چاپ شد، مترجم در مقدمه‌ آن گفته بود كه چون ما نمي‌توانيم زبان يوناني را فرا بگيريم پس نمي‌توانيم تاريخ فلسفه را بنويسيم بنابراين، بايد به آثار غربي مراجعه كنيم. اما ترجمه اديب سلطاني از «ارغنون» خلاف اين موضوع را ثابت كرد و اكنون ايشان مي‌تواند الگويي براي ساير مترجمان ما باشد. ايشان به ما مي‌آموزد كه چگونه از سطحي نگري بيرون بياييم و چگونه بخش غيردانشگاهي مي‌تواند كمك كند
 تا بخش دانشگاهي نيز بارورتر شود.

 

كار اديب سلطاني با سره‌نويسي متفاوت است

رضا سليمان‌حشمت

استاد دانشگاه علامه طباطبايي

رضا سليمان‌حشمت، بيشتر بر وجه زبان ترجمه «ارغنون» متمركز شده و گفت: باريك انديشي و دقت نظر اديب سلطاني در ترجمه، قابل تحسين و تقدير است. او در ترجمه آثار به زبان فارسي و پيشينه آن يعني زبان پهلوي و حتي فارسي باستان توجه دارد و سعي مي‌كند از زبان فارسي استفاده كند كه اين بسيار مهم است. البته كار ايشان با فارسي سره‌نويسي متفاوت است چراكه از كلمات عربي نيز در ترجمه خود استفاده مي‌كند اما به اصطلاحات و واژه‌هاي خاص كه مي‌رسد در معادل‌سازي آنها اصرار دارد از كلمات فارسي استفاده ‌كند. اما در فلسفه جديد، برخي واژه‌هاي تركيبي به وجود آمده است كه در قديم نبوده و ما در ترجمه آنها مشكل داريم. استاد دانشگاه علامه طباطبايي با بيان اينكه زبان‌ها را به دو دسته اشتقاقي و تركيبي تقسيم مي‌كنند، ادامه داد: اديب سلطاني از شيوه تركيبي در كار خود استفاده كرده است. وي سپس به سابقه فارسي‌نويسي در بين حكما اشاره كرده و گفت: ما در فلسفه و در فارسي‌نويسي، ابن‌سينا را داريم كه مايه فخر ما است. ناصر خسرو، خواجه‌نصير، افضل‌الدين كاشاني، فياض لاهيجي نويسنده «گوهر مراد» و در دوره متاخر حاجي ملاهادي سبزواري، نويسنده «اسرارالحكم» نيز از فارسي‌نويسان هستند. اين سابقه فارسي‌نويسي ما در گذشته است و امروز كه ما متون فلسفي را از يوناني ترجمه مي‌كنيم بايد از اين ذخيره تاريخي خود در ساخت اصطلاحات بهره ببريم.

 

استفاده از فلسفه در جهان امروز

محمدعلي مرادي

پژوهشگر فلسفه

مرادي با اشاره به بهره‌هاي فراواني كه از ترجمه كتاب «سنجش خرد ناب» اديب سلطاني برده، گفت: دقت‌هاي اديب‌سلطاني نسبت به ترجمه انگليسي و آلماني، نظريه‌هاي وي در ترجمه و نحوه استفاده از اين مباني نظري و كنش مترجم به‌خوبي مشخص است. اديب سلطاني از مترجماني است كه كتاب‌هاي اصلي و كلاسيك را ترجمه كرده و اين نشان از درك خاص و بنياد نظري محكم وي دارد. البته ما بايد ابتدا تعريفي از متون كلاسيك داشته باشيم تا در مرحله بعد وضعيت خود را در حوزه ترجمه بررسي كنيم. به‌هرحال، اهميت اديب سلطاني در اين است كه متون كلاسيك فلسفه را ترجمه كرده است. او درك خاصي از زبان دارد، البته او جهان را خيلي منطقي مي‌بيند و فكر مي‌كند زبان، نسبت دقيقي با جهان دارد. شايد من اگر جاي اديب‌سلطاني بودم سه نقد را ترجمه مي‌كردم و بعد به دنبال نقد ارسطو مي‌رفتم. به‌هرحال به‌جز اديب سلطاني اگر كس ديگري اين متون را ترجمه مي‌كرد نمي‌توانستيم اين آثار را به راحتي مطالعه كنيم چون وي در ساخت زبان آلماني ترجمه فارسي كرده است.
وي ادامه داد: ابتدا بايد ترجمه‌اي داشته باشيم كه در ساخت زبان مبدا باشد و بعد آن ترجمه را بفهميم. من هرگاه دقت اديب سلطاني را در ترجمه متون مي‌بينم احساس غرور مي‌كنم كه وي به چنين جايگاه عظيمي در اين حوزه دست پيدا كرده است. گرچه برخي از معادل‌سازي‌هاي اديب سلطاني در متون فلسفي بسيار دقيق است اما فلسفه امري اجتماعي است و بايد خود را در امر اجتماعي شكل بدهد و نقد من به اديب سلطاني از همين زاويه است. از سوي ديگر نقد ديگري كه به وي وارد است اين است كه يوناني‌ها واژه‌ها را از لاتين يا مردم مي‌گرفتند و بعد به آن سويه فلسفي مي‌دادند. حال سوال اين است كه آيا ما مي‌خواهيم به همان عصر برگرديم يا مي‌خواهيم فلسفه در دوران امروزي را احيا كنيم. امروز اصلي‌ترين كار ما استفاده از فلسفه در جهان كنوني است.
مرادي با اشاره به نقل‌قول سيدجواد طباطبايي درباره ترجمه اديب سلطاني از كتاب «ارغنون» گفت: طباطبايي معتقد است كه اديب‌سلطاني در اين كتاب با لغت بازي بي‌رويه، زحمت خود را به باد داده و زبان او مخل انديشه است. بايد بگوييم كه اين نقل‌قول طباطبايي يكي از مبتذل‌ترين سخنان او است چرا كه وي نه منطق مي‌داند و نه فلسفه و اين حرف از عمق سطحي‌نگري وي زده شده است. فلسفه به معناي خواندن متون كلاسيك است و چون سيدجواد طباطبايي به اين امر همتي نداشته چنين سخني را بيان كرده است.

 

جهان زبان ما جهان ‌زبان اديب نيست

نعمت‌الله عبدالرحيم‌زاده

پژوهشگر فلسفه

عبدالرحيم‌زاده در اين نشست به تبيين نسبت فلسفه و ترجمه فلسفي در جهان امروز پرداخت و با طرح اين سوال كه آيا فلسفه به معناي ترجمه فلسفي است، گفت: ترجمه فلسفي خواندن به معني فلسفيدن است. ما توجه نداريم كه ترجمه يك مرحله است و فلسفيدن در مرحله ديگري قرار دارد و همواره اين گزاره بايد در نظر گرفته شود كه آيا ترجمه مي‌تواند به فلسفيدن ختم شود يا خير. همانطور كه مي‌دانيد در تجربه ديرين خودمان طي قرون دوم و سوم ترجمه را داريم و البته در قرن چهارم به تاليف فلسفي مي‌رسيم. ابن‌سينا با قراردادن دو محور تفكيك موجود و ماهيت و سه‌گانه واجب، امكان و ممتنع ساختار فلسفه اسلامي را پي‌ريزي كرده است. حال در اين ميان ترجمه‌هاي اديب سلطاني به هر نحوي كه باشد درست يا غلط و با دقت نظر يا بي‌دقتي سوال اين است كه آيا فلسفيدن هست يا نه؟ پاسخ اين است كه با ترجمه و زبان آن، هيچ پرسش فلسفي به وجود نمي‌آيد چون گاه ما چنان در ترجمه مي‌توانيم بمانيم كه به مقصد نرسيم. مساله ديگر بحث واژه‌سازي است آنگونه كه داريوش آشوري سعي مي‌كند بگويد چرا ما نياز به واژه‌سازي داريم. البته اديب سلطاني در مقدمه ترجمه‌هاي خود توضيح داده كه چگونه واژه‌سازي مي‌كند اما چرايي و نياز آن را شرح نداده در حالي كه اين موضوع بسيار مهم‌تر است. نكته ديگر اينكه بايد بدانيم زباني كه با آن حرف مي‌زنيم و مي‌نويسيم چه توانايي‌هايي دارد.
وي ادامه داد: اديب سلطاني در مقدمات كتب خود به صورت مختصري توضيح داده كه به توانمندسازي زبان فارسي اشاره دارد اما به چرايي آن اشاره‌اي نمي‌شود. سوال ديگر اين است كه در اين توانمندسازي ماحصل ما چيست؟ اديب‌سلطاني، فارسي را در نحو آلماني پيدا كرده و در ترجمه كتاب «سنجش خرد ناب» بسيار عالي از پس اين كار برآمده است و توانسته زبان آلماني را در فارسي بيان كند اما اكنون مشكل اساسي ما در فارسي جمله‌نويسي و فعل‌سازي است و اين بايد توانمند شود، همان‌گونه كه اديب‌سلطاني اين كار را انجام داده است. عبدالرحيم‌زاده در پايان گفت: با همه اين تفاسير اگرچه ايشان دقت نظر در واژه‌سازي دارد اما مخاطب با توجه به اينكه زبان ترجمه او با زبان محاوره فاصله دارد نمي‌تواند با اين متون مأنوس شود چرا كه جهان زبان ما جهان ‌زبان اديب نيست و در فهم ما جايي ندارد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون