بخت و اقبال
محمد زينالي اُناري
دكمه موبايل را فشار دادم تا ببينم چه پيامي آمده، پيام به جوايز نقدي و غيرنقدي عايد از شركت در يك مسابقه اشاره ميكرد. در دوران كودكي يك بار كه حدود بيست تومان داشتم، از شانسي خريد كردم. اسباببازي ماشيني كه دستفروش در ميان شانسها گذاشته بود سي و دو تومان بود. من چهار بار شانس پنج توماني را خريدم به گمان اينكه آن ماشين را بربايم ولي يكي پوچ بود و سه تاي ديگر تنها آدمك، شكلات و بيسكويتي عايدم كرد كه جمعا هشت تومان نميشد. بسياري از اين شانسيها كه در آن زمان مد شده بودند، تعداد انتخابهاي پوچشان بيشتر بود و دلبخواهي اين بازي را راه ميانداختند و مثل بليتهاي بخت آزمايياي نبود كه اقلا يك شانس انتخاب داشته باشد. مسابقات بختآزمايي هم در دوران پيش از انقلاب در ايران وجود داشته و برخي با آن مخالف بودند، چراكه آن را در تضاد با عقلانيت ميدانستند. البته اينك اغلب بانكها و موسساتي كه ميخواهند حضور گسترده مردم را در مشتريان خود داشته باشند، از اين اهرم استفاده ميكنند تا مشتريان كمي راغبتر به خريد باشند. اما اينكه برخي از برنامهها صرفا مبتني بر شانس باشند، خود تعاملي رايج است. شانس و قرعه از ديرباز رايج بودند و مردم امروزي هم بسياري از موفقيتهاي خود را ناشي از بخت و اقبال ميدانند.
چندي پيش با زني مصاحبه ميكردم كه ميگفت شوهرش در اثر بدبياري ورشكسته شده و هرچه داشته از دستش رفته و زنداني شده است. آن روزها افراد بسياري به اين موضوع اشاره ميكردند، چرا كه چند سالي بود وضع اقتصاد به هم ريخته بود. اعتقاد داشتن به بخت و اقبال در ميان مردم چه بسا ناشي از عدم وجود محاسبهگري باشد. جماعت بسياري هنوز هم در سيستم محاسبهگري شهري ذوب نشدهاند و در رويارويي با برخي انتخابها و فعاليتهايشان معتقدند كه بخت و اقبال نداشتهاند. اما پيشامدهاي گذشته ناشي از اتفاقاتي بود كه به زمينه بومي زندگي مردم ارتباط پيدا ميكرد. در گذشته زندگي ساده معيشتي ما بيشتر مبتني بر كشاورزي و سود ناشي از اتفاقات جوي و تنشهاي انساني بود. بسياري از مردم هم محاسبه زمان را متوجه نبودند. در واقع بخت و اقبال توجه به اينچنين اتفاقاتي بود و اين خود نوعي محاسبهگري براي مردم فرودست بود، چرا كه نميدانستند چه زماني باران ميبارد و چه زماني قرار است ميهمانان براي گرفتن ماليات به خانه آنها فرود آيند. اين قبيل ميهمانيهاي مالياتي تا دوران قاجار در روستاها مرسوم بوده است. اما شهر امروزي منبع و معدن محاسبهگري است. در شهرهاي امروزي، دانشگاهها درسهاي آمار، رياضي و هندسه دارند و در درس اقتصاد هم براي محاسبات اقتصادي آيندهپردازي ميشود. بورس و بانكداري بيشتر قرارداد ميبندند تا اين مردم با محاسبه سود سپرده خود در آن سرمايهگذاري كنند. حتي سرمايهگذاريهاي صنعتي نيز با پژوهش و آيندهكاوي سعي ميكنند سود خود را تضمين كنند. مديريت ريسك و بيمه هم در خدمت اين قبيل محاسبهگريها قرار گرفته تا مردم ديگر مطمئن باشند كه خارج از محاسبه امري صورت نميگيرد. با اين حال هنوز هم بسياري از مردم مشتري وقايع اتفاقيهاي هستند كه بر اساس بخت و اقبال رويدادها را رقم بزنند. دو گروه بيشتر به بخت و اقبال باور دارند. يك گروه كه هنوز در باورهاي ناشي از خوشآمدِ باد و باران زندگي ميكنند و به دوران معاصر و محاسبهگري شهري پاي نگذاشتهاند. آنها با وجود اينكه در شهر زندگي ميكنند، هنوز بر اساس باورهاي پيشين خود فكر ميكنند و اقدام ميكنند. گروه ديگر هم اگرچه محاسبه ميكنند و سواد دارند، اما اقداماتي بيش از ظرفيت اقتصاد موجود انجام ميدهند و اميدوارند كه حوادث براي ايشان بسازد. گروه اول اصلا وارد نظام اطلاعات شهري نشدهاند و گروه دوم به سياستهاي احتمالي آينده چندان توجه نميكنند. هر دو اين گروه تقريبا وضعيتي يكسان دارند با اين تفاوت كه گروه اول سطح معيشتي از زندگي را دارند و گروه دوم داخل مرزهاي مشخصي از فضاي اقتصادي محاسبهگري ميكنند. با توجه به زياد بودن جمعيتي كه چنين تفكري داشتهاند و دخالت زيادي در فهم حوادث آينده و پيشامدهاي سياسي و امنيتي ندارند، همواره فرهنگ و باورهاي مبتني بر شانس را در ذهن جمعي نگاه ميدارند؛ تا جايي كه در بازارهاي شهري همواره اتفاقات به شانس و اقبال تفسير ميشوند و هم شكست و هم پيروزي با اتكا به اين مفهوم معنا ميشوند. هر قدر افراد بيشتر محاسبه كنند، باز هم جايي براي شانس در ذهن شان ميماند و به اين صورت شانس حقيقتي در ذهن شهروندان ميشود كه موسسات و نهادهاي مالي و فرهنگي مردم را با اين مفهوم دنبال خود بكشند. در نتيجه، اين خطر وجود دارد كه همواره افرادي پيدا شوند كه از بدبختي و بيچارگي بنالند و بگويند كه « مرا اين جوري نگاه نكن، شانس مرا گزيد و از بالا به پايين آمدم ». بسياري از مردم از آينده و حوادث محتمل آن خبر ندارند كه ممكن است كشورهاي همسايه با هم بجنگند و ثبات اقتصادي از بين برود، يا دانشگاهي كه ته كوچه است قرار است به محل ديگري كوچ كند و ديگر دانشجويان مشتري او نخواهند بود. آمار، رياضي و بسياري از معادلات و محاسبات مربوط به آيندهپردازي و محاسبات اقتصادي و جوي است. در چنين شهرهايي اغلب فارغالتحصيلهاي آمار و رياضي حتما بيكار هستند و كارگران و بنگاهداران به جاي پژوهش و آيندهنگري بر اساس واقعيت موجود تصميم ميگيرند و گاه آمارهاي مورد نظر را به سادگي ميسازند. اكثر مردم معتقدند كه زياد اهل دخالت در زمينه سياست نيستند و با ترك مشاركت خود از تصميمات جمعي، بناي بيخبري از آنها را بنيان ميگذارند.