• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3842 -
  • ۱۳۹۶ شنبه ۱۰ تير

آن خشت بود كه پر توان زد

سيد علي ميرفتاح

اخيرا، از يكي از «اساتيد» ارجمند، سخنراني بي‌ربطي شنيدم كه مخم سوت كشيد. اسم نمي‌آورم بلكه ديگران هم به خود بگيرند و كمي از حجم گفتار و نوشتار خود بكاهند. روي سخنم با خودم هم هست. «آقاي علي ميرفتاح، دوست عزيز، چون مي‌تواني هر روز توي روزنامه بنويسي و چهار نفر هم از سر بزرگواري مطلبت را بخوانند دليل نمي‌شود كه در همه حوزه‌ها وارد شوي و درباره همه‌چيز و همه كس اظهارنظر كني. آن خشت بود كه پرتوان زد آقا سيد. حواست نباشد، عنقريب تو هم مي‌شوي مثل آقاياني كه فقط كافي است دكمه «پلي»شان را فشار دهي تا هرچه مي‌خواهد دل‌تنگ‌شان بگويند. اين بيماري «خطابه» در سرزمين ما جدي و مهلك است و ويروسش از زكام سريع‌تر سرايت مي‌كند...»
زمان دانشگاه، استادي داشتيم كه در اتريش درس خوانده بود. مي‌گفت: «يكي از خطباي معروف تهران با ما نسبتي داشت. از طرف خانواده زنگ زدند و گفتند اين بزرگوار ناخوش‌احوال است. دارد مي‌آيد وين. خوب است كه به‌عنوان مترجم و همراه كنار دستش باشي و تنهاش نگذاري. قصه مربوط به اوايل دهه چهل شمسي است كه من خودم تازه در وين مستقر شده بودم و چندان كه انتظار مي‌رفت زبان آلماني را تمام و كمال نمي‌دانستم. بالاخره آشناي نامدارمان آمد و من ملتزم ركاب شدم و به بيمارستانش بردم. دكتر معاينه كرد و سوالاتي پرسيد از جمله پرسيد كه شغل اين بزرگوار چيست؟ من عبارت سخنران/ خطيب را به آلماني به ياد نياوردم، به جاش گفتم ايشان حرف مي‌زنند. دكتر با تعجب نگاهم كرد و گفت: روزي چند ساعت حرف مي‌زنند؟ از اينجا به بعدش را با توجه به اطلاعات عمومي خودم جواب دادم. گفتم دروضعيت عادي روزي چهار، پنج ساعت، اما در بعضي مناسبت‌ها به روزي ده، دوازده ساعت بلكه بيشتر هم مي‌رسد. دكتر چشم گرد كرد و گفت چه مي‌گويند؟ گفتم همه‌چيز. بستگي به مجلس دارد. بستگي به استعداد مستعمعين دارد...» العهده علي الراوي استاد ما گفت: «اين آقاي دكتر زنگ زد به يك نفر كه يك كيسي، پديده‌اي پيدا كرده‌ام كه روزي هفت، هشت ساعت حرف مي‌زند، از هر نظر هم سالم است فقط مختصري مزاجش بد كار مي‌كند كه در اين سن و سال طبيعي است. من نفهميدم طرف پشت خط چه پرسيد، اما دكتر جواب داد نه، اصلا كارش همين است كه حرف بزند. ممر درآمدش از همين راه است...»
حقيقت اين است كه چنين كيسي امروز به وفور رسيده و ما از هر سو و با هر نوع سليقه و گرايشي با كساني سروكار داريم كه شغل‌شان و ممر درآمدشان همين است كه حرف بزنند و مستمعين را سرگرم كنند. حتي آنها كه تا چند سال پيش علمي و دانشگاهي و در زمره خواص بودند، امروز عمومي و سراسري شده‌اند و درباره همه‌چيز سمينار و جلسه مي‌گذارند و حرف مي‌زنند و تبديل به «برنامه‌ساز»، «شومن»، «اينترتيمنت» و از اين قبيل شده‌اند. يك عيب جدي سخنراني‌ها اين است كه براي ملاحظه عقل و درك عوام، مسائل را ساده مي‌كنند و چنين مي‌نمايند كه ما با تغييراتي اندك و جزيي مي‌توانيم مسائل جدي و مشكلات كلي خود را حل كنيم. لابد شما هم شنيده‌ايد كه يكي از خطبا در يك سخنراني عمومي مشكلات خودروسازي را برمي‌شمرند و همه چيز را مي‌اندازند گردن دولت. سخنراني ديگري هم اين اواخر فراگير شده كه مشكلات اخلاقي/ ديني مربوط به فضاي مجازي را مي‌اندازند گردن ارشاد و مخابرات كه فيلترينگ را جدي نگرفته‌اند. بحث‌هاي سياسي، بحث‌هاي اخلاقي، بحث‌هاي اقتصادي و اغلب مسائل و مشكلاتي كه «ما» داريم مسائل پيچيده‌اي هستند كه با سخنراني حل و فصل نمي‌شوند. با پرگويي كه مطلقا حل و فصل نمي‌شوند. يك اتفاق بدي هم اخيرا رواج پيدا كرده كه همه تاكيد مي‌كنم «همه» چنين احساس وظيفه مي‌كنند كه بايد درباره  همه چيز تاكيد مي‌كنم «همه چيز» اظهارنظر كنند و نظر صواب خود را به اطلاع عموم برسانند. در اين فقره الحمدلله بين آقايان اختلافي نيست و همه اعم از مومن و دهري و انقلابي و ليبرال و راست و چپ متفقند كه توييت كنند، بنويسند، راه‌حل ارايه دهند، تكه بيندازند، طعنه بزنند، اظهارفضل و اعلام حضور كنند. باور كنيد گرماي اهواز چيزي نيست كه بشود با اتكا به كتاب‌هاي دبيرستان تجزيه و تحليلش كرد. به صرف اينكه اصطلاحاتي مثل كيك زرد و سانتريفيوژ را ياد گرفته‌ايد دليل نمي‌شود كه فكر كنيد ماجراهاي هسته‌اي را سردرمي‌آوريد. چون بيننده حرفه‌اي برنامه نود هستيد، قرار نيست درباره ارنج تيم به مربي انتقاد كنيد. چون مشروطه ايراني را نصف و نيمه‌ خوانده‌ايد كارشناس تاريخ معاصر نشده‌ايد. چون در فيسبوك صفحه داريد، ماهيت نت را نشناخته‌ايد... ما مردم پيچيده‌اي هستيم با مسائل پيچيده. كاش از صدر تا ذيل قدري در حرف زدن امساك كنند و چند برابر گفتن، بشنوند. اول به خودم، بعد به بقيه عرض مي‌كنم كه هيچ كس از حرف نزدن ضرر نكرده بلكه «اي زبان تو بس زياني مرمرا/ چون تويي گويا چه گويم من تو را/ اي زبان هم‌ آتش و هم خرمني... »

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون