خوب و بد يك اتفاق
سفر آقاي رييسجمهور به اصفهان از يك حيث رويدادي منحصر به فرد و مبارك بود. شايد خوانندگان گمان كنند منظور اين نويسنده، استقبال گستردهاي است كه از اين سفر شد يا مطالبي كه بيان گرديد. ولي نه؛ منظور اين موارد نيست، چرا كه مشابه آنها در گذشته هم كمابيش رخ ميداد. نكته مثبت اين سفر، مخالفت گروهي از افراد با سياستهاي هستهاي دولت است؛ كساني كه شعارهايشان را روي پلاكاردهايي نوشته و بالاي سر گرفته بودند. از جمله اينكه؛ «كاش بعضي «باكري» بودند و نه با، كري» يا «تحريم ميكنند به درك»، يا «ما شهيد دادهايم، فقط براي آرمانها»، البته در اين ميان نوشتههاي ديگري هم بود ، مثل اين مورد كه: «صد روزه مشكلات اقتصادي كشور را حل ميكنم (روحاني)». نكته بسيار مثبت و خوب اين ماجرا در اين است كه براي نخستين بار اين امكان فراهم شده است كه عدهاي از افراد، به صورت خودجوش يا سازمانيافته، با كلانترين سياست كشور كه در شرايط كنوني مذاكرات با 1+5 است، از طريق راهپيمايي مخالفت كنند. البته كه آنقدر خوشخيال نيستيم كه گمان كنيم ديگران هم ميتوانند در مخالفت با سياستهاي ديگر يا حتي موافقت با سياست هستهاي موجود اعلام راهپيمايي كنند و البته كه اين تبعيض ناعادلانه وجود دارد بهطوري كه يك مجموعه رانتي ميتوانند به خود حق دهند كه مصون از هرگونه تعرضي، نسبت به سياستهاي عالي كشور هم اعتراض كنند ولي حق مشابه براي ديگران به رسميت شناخته نميشود. ولي اهميت ماجرا در اين است كه اين گروه چه بخواهند و چه نخواهند اين گزاره را رواج ميدهند كه مردم حق دارند نسبت به سياستهاي دولت اعتراض و راهپيمايي كنند، بدون آنكه مشكل خاصي پيش آيد. آنان با اين عمل خود نشان ميدهند كه سياست دولتها قداست ندارد و از وحي سرچشمه نميگيرد. اين سياستها محصول فكر و تصميم افراد اين دنيايي است و لذا ميتوان آنها را نقد و حتي نسبت به آنها اعتراض كرد. جا افتادن اين ايده به خودي خود مهم است، به ويژه وقتي از سوي كساني باشد كه خلاف اين ايده را ترويج ميكنند. بنابراين ناخواسته به فرآيند و ذهنيتي كمك ميكنند كه در اصل مخالف آن هستند. رويه ديگر و مثبت ماجرا چگونگي برخورد رييسجمهور و دولت با مخالفان است. آنان هم اين مخالفتها را تحمل ميكنند، ضمن اينكه خللي در اراده آنان، به دليل حمايت اكثريت به وجود نميآيد. اين همان اتفاقي است كه به صورت نهادينه شده در جوامع توسعهيافته رخ ميدهد و بايد كوشيد كه اين رفتار در ايران نيز نهادينه شود و اين جوانههايي است كه در جهت نهادينه شدن اين اتفاقات شاهد آن هستيم. اين وجه خوب ماجرا بود. ولي اين ماجرا يك وجه بد هم داشت. وقتي به مجموعه قضيه نگاه ميكنيم به ياد آن ضربالمثل ملانصرالدين ميافتيم كه با پسرش سوار خر شد، مردم گفتند چه افراد بيوجداني دو نفري سوار حيوان زبان بسته شدهاند. پسر پياده شد، مردم گفتند چه پدر بيرحمي كه خودش سوار خر است و پسرش پياده دنبال او روان است.
پسر را سوار كرد و خودش پياده راه رفت، مردم گفتند چه پسر بيادبي كه سوار خر است و پدرش در پي او روان است. هر دو از خر پياده شدند و دنبال آن ميرفتند كه مردم گفتند چه افراد ناداني كه خر دارند ولي پياده در پي آن روان هستند!! خلاصه قضيه رابطه منتقدين با دولت تدبير و اميد هم از همين نوع است. اگر در پي حل تحريمها باشد، آقايان در پي آرمان هستند. اگر تحريم را ول كند، شعارهاي انتخاباتي روحاني را به يادش ميآورند. اگر به فساد بپردازد، تورم و بيكاري را توي سر دولت ميزنند. اگر به اقتصاد بپردازد، كسري بودجه را به رخ ميكشند. خلاصه هر كاري كند اين جماعت ساز ديگري كوك ميكنند. هم رفع تحريمها را ميخواهند، البته بيهيچ سازشي! هم بهبود اقتصاد را ميخواهند با همين قيمت نفت و هم اقتصاد سالم و بيفساد را ميطلبند بدون مبارزه با دوستان سابق آنان، و هم ميخواهند براي فوت ملك عبدالله تيتر شادي و ساز و دهل بزنند و هم اينكه روابط دوستانه با كشورهاي منطقه داشته باشند. و اين وجه بد ماجرا بود. و اما اين ماجرا يك وجه زشت هم داشت. اينكه عدهاي خود را توليت آستان شهدا كنند و بگويند كه ما شهيد داديم تا فلان شود يا بهمان نشود! گويي كه شهدا پول توجيبي يا ملك طلق اين افراد بودهاند و اينان آن شهدا را تقديم كردهاند. كساني اين را ميگويند كه موقع شهادت آنان به دنيا نيامده بودند يا اصولا هيچ ربطي به شهدا ندارند، ولي الان در پي توليت انحصاري خون شهدا هستند و جالب اينكه خانوادههاي اين شهدا را هم از چنين حقي محروم كردهاند و حتي حق انتساب خانوادگي آنان را هم رعايت نميكنند. اينگونه نان ديگران را خوردن بازتابي است از فسادي كه در دولت گذشته بود؛ كساني كه بودجه كشور را به مثابه جيب خود ميدانستند و هر طور صلاح دانستند با آن رفتار كردند. امروز هم نمونه بدتر آن فساد، اين است كه برخي افراد خود را وارثان و متوليان انحصاري شهدا ميدانند و زير علم آنان سينه ميزنند، بدون اينكه اصولا ارتباطي با ماجرا داشته باشند و اين وجه زشت ماجرا بود.