• ۱۴۰۳ سه شنبه ۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3845 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۱۳ تير

بوسه آشنا

سيد علي ميرفتاح

«بوسيدن» هر جور باشد و در هر سطحي باشد، شخصي است و به ديگران ربطي ندارد. نه فقط بوسيدن‌هاي[ ...]كه حتي بوسيدن‌هاي علني و عمومي هم چيزي نيست كه بتوانيم درباره‌شان داوري كنيم. مردهاي ايراني حتي در روزهاي گرم تابستان، به هم كه مي‌رسند با صورت‌هاي عرق كرده و گرمازده آغوش مي‌گشايند و صورت‌هاي يكديگر را مي‌بوسند. بعضي‌ها اين كار را ناخوشايند مي‌دانند، اما بعضي‌ها هم اين را نشانه ادب معاشرت مي‌دانند و سرپيچي از آن را بي‌حرمتي تلقي مي‌كنند. هر چه هست شخصي است و تا زماني كه ما خود يك طرف ماجرا نباشيم، حق نداريم درباره‌اش داوري كنيم. بوسه انواع و اقسام دارد؛ به قول اهل علم شقوقي دارد كه جاي بازگويي‌شان در روزنامه، آن هم صفحه آخر نيست. در واقع بوسيدن وارد مناسباتي شده كه جايز نيست علني درباره‌شان گفت‌وگو كنيم. اما بعضي مناسبات آنقدر عمومي و علني‌اند كه بوسه‌هاي‌شان هم تبديل به امر عمومي شده‌اند. مثل شاگردي كه دست معلمش را ببوسد، يا پسري كه پاي مادرش را بوسه بزند، يا... در واقع ناظران بيروني متوجه ارادت و عشق و علاقه دو نفر نمي‌شوند مگر اينكه نمادهاي عمومي ارادت و عشق و علاقه را شاهد شوند. ما از لبخند، پي به رضايت باطني مي‌بريم، از خم شدن و تعظيم، پي به تكريم و اخلاص مي‌بريم و از بوسيدن مي‌فهميم كه روابط خاص‌تري جريان دارد. در واقع مردم تن به اين نمادها و نمايش‌ها مي‌دهند تا ديگران را متوجه سطح و حد مناسبات و روابط خود با ديگران كنند. قصه را پيچيده نكنم و لقمه را دور سرم نگردانم.
هيچ‌كس از درون ما خبردار نمي‌شود مگر اينكه نمادهايي همه‌كس‌فهم را بروز دهيم. وقتي خم شوم و دست معلم اول ابتدايي‌ام را ببوسم، نه تنها به آن معلم عزيز نشان مي‌دهم كه چقدر دوستش دارم بلكه به بقيه هم حالي مي‌كنم كه بين من و اين معلم خصوصيتي است كه بايد جدي گرفته شود. در واقع از اينجاست كه «مساله شخصي» تبديل به يك مساله عمومي مي‌شود و پاي داوري بقيه را به امري ساده و پيش پا افتاده باز مي‌كند. ملتفت عرضم هستيد؟ بوسيدن مساله شخصي است اما وقتي جلوي دوربين و در برابر هزاران چشم سر خم كنم و دست يا پاي يك مقام سياسي را ببوسم، پس معلوم است دارم نكته‌اي را بازگو مي‌كنم و پيامي را منتقل مي‌كنم كه جنبه عمومي دارد؛ لذا به دست خود مجوزي صادر مي‌كنم تا ديگران هم اظهارنظر كنند و خوب و بد كار مرا به قضاوت بنشينند. يادم هست سال پنجاه و هفت، وقتي شاپور بختيار با كابينه‌اش شرفياب شد تا «اعلي حضرت» از ايشان سان ببينند، نخست‌وزير و كابينه برخلاف رويه معمول و متداول خم نشدند و دست نبوسيدند. همين كار به ظاهر ساده باعث شد تا تحليلگران سياسي وارد ماجرا شوند و اين دست‌نبوسي به ظاهر ساده و پيش پا افتاده را حمل بر مناسبتي جديد كنند. تاريخ معاصر ما پر است از همين نمادهاي به ظاهر ساده و مناسبات فوق پيچيده كه يكي مي‌بوسد، يكي نمي‌بوسد، يكي خم مي‌شود، اما نمي‌بوسد، يكي هم شيرجه مي‌رود و پا مي‌بوسد... حتي آنها كه خواسته‌اند از مناسبات بسيار پيچيده سياسي سر دربياورند، از همين باريكه راه بوسيدن يا نبوسيدن داخل شده‌اند... در واقع وقتي مشاور ارجمند رييس‌جمهور و رييس مركز تحقيقات استراتژيك خم مي‌شود و دست آيت‌الله جنتي را مي‌بوسد، بيش از اينكه بخواهد ارادتش را نسبت به ايشان ابراز دارد، مي‌خواهد كه پيامي را منتقل كند و نشانه‌اي را سر راه تحليلگران بگذارد تا از اين «ف» به «فرحزاد» بروند و از اين بوسه مُجمل حديث‌هاي مفصل بخوانند. به نظرم قضيه جدي است و نبايد سرسري از آن گذشت و آن را حمل بر مناسبت شاگردي و استادي كرد. شايد اگر يكي، دو سال پيش اين اتفاق مي‌افتاد خيلي محل تامل نبود. به قول بعضي دوستان در مناسبت‌هاي مدرسي و حوزوي چيز شاذي نيست كه شاگردي دست استادش را ببوسد. اما حالا كه اين شاگرد به يك جناح سياسي-عقيدتي منتسب است و آن استاد هم در يك جاي بسيار مهم و معتبر – صد و هشتاد درجه مخالف شاگرد- نشسته، اين دستبوسي معني عجيب و غريبي پيدا مي‌كند. حتي مبالغه نكرده‌ايم اگر بگوييم كه برادر دستبوسمان با اين كار خواسته است پالس‌هاي دقيق و روشني براي «ديگران» بفرستد. شك نكنيد كه اين دستبوسي يك اتفاق يا نتيجه غلبه احساسات و عواطف نيست. اگر به فرض علي آقاي جنتي اين كار را كرده بود مي‌شد حمل بر اين كرد كه پسر، احساساتي شده و دست پدرش را بوسيده، اما بعيد است چنين خصوصيتي بين آشنا و آيت‌الله برقرار باشد؛ ضمن اينكه مگر مي‌شود مشاور استراتژيست رييس‌جمهور بي‌گدار به آب بزند و احساسي عمل كند؟ هر چه هست آقاي جنتي بيش از آنكه آيت‌الله احمد جنتي باشند، نماد يك نوع طرز فكر و سردمدار نوعي از حكومتداري هستند كه دكتر روحاني با آن زاويه جدي دارد. نيازي به فراست نيست تا بفهميد روحاني و جنتي چه اختلافاتي با هم دارند.
اخبار، روزنامه‌ها، سخنراني‌ها و اعلام مواضع هر دو بزرگوار گواهي مي‌دهند كه اختلاف وجود دارد و گروهي اين، گروهي آن پسندند. حتما وظيفه همه است كه به طرف مقابل احترام بگذارند و سانتي‌متري از جاده ادب دور نيفتند. آقاي جنتي هم به لحاظ سابقه و هم سن و سال و هم درجه علمي سزاوار تمجيد و تكريمند، اما براي نشان دادن ادب و احترام نيازي به دستبوسي نيست، بلكه اين دستبوسي در اين اوضاع و شرايط نشان از ضعف و پا پس كشيدن و تنها گذاشتن روحاني دارد. احتياحي نيست بازتاب معنايي اين دستبوسي را اينجا بنويسم. مردم به تفصيل حق مطلب را ادا و در فضاي مجازي همه احتمالات را بررسي كرده‌اند، اما اين چيزي نيست كه دولت و ملت بتوانند گوش كري خود در بدهند و با حسن ظن از كنارش بگذرند. اتفاقا بايد تامل كنيم و بپرسيم كه واقعا معني اين كار چه بوده است. چون ما تا به حال فكر مي‌كرديم جريان منتسب به اصلاحات و تدبير و اميد جرياني است براي خاتمه دادن به دستبوسي و پابوسي.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون